حافظ راز جاودانگی

حافظ راز جاودانگی


جز دل من کز ازل تا به ابد عاشق رفت
جاودان کس نشنیدیم که در کار بماند
حافظ اوجِ سرآمدِ کلان‌روایتی است که از پی چند سده تکوین و کمال‌جویی سرانجام در دیوان خواجه به تجلی دم زد و کمالات زبانی و معنایی‌اش را بر جهان مان تاباند.
 کمتر شاعر و شعری ست که تذکره‌ها یادش کرده اند و در دیوان خواجه از آن، رنگی، عطری و پرتویی نتراویده و ندمیده و ندرخشیده باشد؛ حافظ جامع سخن پارسی است، چکیده شعر و شعور و فرهنگ ما ایرانیان.
بنا به کاوش یکی از حافظ پژوهان دوسوم دیوانش برآمده از تجربیات زبانی  سایر شاعرانی است که در غزل‌های خواجه کمالی دیگر یافته به‌عبارتی که از هگل به یاد داریم حافظ همان بزرگی است که بر شانه بزرگان پیشین نشسته و البته چه سزاوار و بجا این مقام و مکان را از آن خودساخته است
یادم است دوران پژوهش و آشنایی با مکاتب متن‌شناسی و متن‌پژوهی هرچه می خواندیم و درمی یافتیم و...حافظ را با آن شیوه های شناخت و ادراکِ‌متن که سنجه می کردیم هم چنان خواجه شاعران افق تا افق هر سنجه و معیاری را برمی تافت در عین حالی که از آن ها فراتر بود و فراتر می نمود شگفتا متنی که زمان آفرینشش بسی پیش از دوران مدرن بوده در برابر آخرین و تازه ترین دستاوردهای فکر بشر مدرن در زمینه متن پژوهی و متن شناسی و ادراک و تاویل معناها چنین حاضرجواب است و همواره آماده و زبان‌آور.
چندلایه بودن حافظ از شگفتی‌هاست. این متن هیچ گاه کم نمی آورد و تمام نمی شود با هرزمانه تازه می شود و هیچ گاه «رنگ کهنگی نمی پذیرد» از این نظر اگر او را قرآن عجم نامیده اند از سر مقدس سازی یا غلو نیست بلکه قضیه در اشتراکاتی است که متن های جاودانه با یکدیگر دارند  نسبتی که هریک به جاودانگی می برند آن ها را با هم نزدیک و درپیوند می نمایانَد
حافظ با جهان می زید. حافظ همانی نیست که به نظر می آید. حافظ خود ایرانی است فراتر از دسته بندی و بیرون از هر ساختارِ پیشنهادی و ازپیش تعیین‌شده‌ای. حافظ، حافظ است تنها با شر و شرارت های اجتماعی در ستیز دایمی نیست بلکه سرشار است از اهداف مثبت و والای انسانی و اجتماعی . گستره نیک‌خواهی های حافظ دامنه اعصار را در نوردیده، با این که قابل پیش‌بینی نیست و با زمانه‌اش و زمانه‌ها سرِ ناسازگاری دارد هم چنان سرزنده و متعالی می زید و زندگی می کند و زندگی می سازد
خواندید غیرقابل پیش‌بینی؛ مگر نه این که بیت از پی بیت، جهانی دیگر و افقی دیگر گشوده می شود که بین‌شان فاصله های بزرگی هست که سرشار از معناهای سترگ است؟
فرهنگ و شیوه های قومی به قول ژاک‌دریدا هردم دگرگون می شود شاید این یکی از پرشمار دلایل بی‌کرانی معناهای حافظ باشد و آینه‌هایی که به جاودانگی روی زمانه‌ها گشوده و هرکس در هر زمان خودش را در آن می جوید و می یابد و معنا می‌کند