زندگی در افق
افق: «آنچه پیدا باشد از كناره آسمان و نواحی زمین.» البته این تعریف دهخداست. افق معنای غریبی است. خطی بین زمین و آسمان. چیزی بین خاك و هوا. جایی كه انسان قرار دارد. انسان مرز بین دو تعریف خاكی و آسمانی است. اصلا خیال كن بر ساحلی ایستاده كه پایی در آب دارد و پایی بر خاك. به قول مولوی خاك مار دارد و آب ماهی! انسانی كه افق است، آدمی كه روی خط ساحل و دریا ایستاده، گاه پای خاكیاش به مار صفتی میكشاندش و گاه پای آبیاش به ماهی صفتی میسپاردش. راستی، خدا در كتاب راهنمای خلقتش آورده: «ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنان را بر مركبهای دریا و خشكی سوار كردیم...» بین دریا و خشكی بودن، بین زمین و آسمان بودن، افق بودن، زندگی است.