تماشای زیبایی‌های زندگی را از مردم دریغ نكنیم

تماشای زیبایی‌های زندگی را از مردم دریغ نكنیم


اصولا مخاطب ایرانی در همه ادوار به قصه‌گویی اصیل علاقه نشان داده است. قصه‌گویی با فراز و نشیب احساسی و رنگ و بوی انسانی كه در كار باشد دیگر علاقه دوچندان می‌شود. خدا رحمت كند یدا... صمدی را كه همواره كوشید كارهایش متكی بر داستانگویی خالص باشد و پر از رنگ و بوی انسانی. در «شوق پرواز» هم صمدی به‌رغم همه كمبودها سعی كرد داستان پردازی ماهرانه‌ای داشته باشد و آدم‌های كنار شخصیت اصلی را درست از جنس مردم انتخاب كند. مردم دوست دارند خودشان را ببینند اما نه خود كثیف و چرك!
مردمان ما دلشان می‌خواهند زیبایی‌های زندگی‌شان را در مجموعه‌ها ببینند و صمدی هم در كنار تصویرسازی تلخی در كنار شیرینی، این زیبایی را وارد شوق پرواز كرده بود. شوق پرواز درباره شهید عباس بابایی بود، اما نه فقط زندگی بابایی در سریال تصویر شده بلكه مجموعه‌ای از افراد مختلف را در سریال می‌بینیم كه هر كدام رنگ و بویی شرقی دارند.
مساله دیگر در تولید آثار تلویزیونی آن است كه اگر بخواهیم رك حرف بزنیم باید بگوییم چه در سینما و چه در تلویزیون‌مان امكانات تولید كمتر شده است. برای خودم هم عجیب است با این‌كه سینمای ایران به جایی رسیده كه در ظاهر برنده دو اسكار هم شده، كمبود امكانات مالی، اغلب كارگردانان را سوق داده به روایت داستان‌های پردیالوگ در فضاهای بسته كه معمولا هم خسته‌كننده هستند.
در مجموعه‌های تلویزیونی هم این كمبود امكانات بیشتر از قبل شده است. به هر حال صداوسیما با كمبود منابع مالی روبه‌روست و این كمبود منابع هم اثر اول خود را بر محدود شدن محل‌های فیلمبرداری می‌گذارد. زمانی كه شوق پرواز تولید شد هرچند در قیاس با برخی دیگر پروژه‌ها، صمدی امكانات آن چنانی برای تولید نداشت، اما باز هم نسبت به امروز دستش بازتر بود كه بتواند داستانش را در فضایی گسترده‌تر و با آدم‌هایی متنوع‌تر روایت كند؛ عنصری كه متأسفانه امروز كمیاب شده و اثر مستقیمی داشته بر كاهش مخاطب محصولاتمان.
در تولیدات نمایشی هم از منظر داستان پردازی و هم از منظر بصری، جذابیت‌ها كمتر شده است! چرا نمی‌توانیم داستان‌پردازی درست كنیم به انتخاب غلط محتوا برمی‌گردد. اگر دست نویسندگان باز باشد كه از مردم و برای مردم بنویسند اوضاع بهتر خواهد شد. باید مشكلات مردم را خیلی بهتر دید. همین حالا در تلویزیون برنامه‌های گفت‌وگومحور پرمخاطبی داریم. مردم این برنامه‌ها را دوست دارند چون دردهای جامعه را منصفانه انعكاس می‌دهند و می‌شود با آنها ارتباط گرفت. اگر به این سمت حركت كنیم كه سریال‌هایمان هم همین قدر منصفانه دردها را انعكاس دهند اوضاع بهتر خواهد شد. این را هم تأكید كنم كه نمایش درد باید به صورت زیبا صورت گیرد و نه چرك! در اوج دردها هم نباید تماشای زیبایی‌های زندگی را از مردم دریغ كنیم.