بهترین راه برای موفقیت
آخرین كار جدیام در تلویزیون همكاری با «خندوانه» بود كه همچنان هرجا میروم صحبتش هست و همه میخواهند بدانند چه زمانی فصل جدیدش ساخته میشود. ذاتا فكر میكنم تلویزیون قابلیت دارد كه باز هم برنامههای نو و مخاطبپسند برایش تولید شود و لازم هم نیست حتما از نمونههای موفق قبلی كپی كنیم.
مردم در همه ادوار نیاز به نشاط داشتهاند و این نشاط اگر به صورت واقعی و با پرهیز از دروغگویی ایجاد شود یقین بدانید برنامه گل میكند. در ایجاد نشاط برای مخاطبان باید دور جلفبازی و هرز رفتن را بگیریم و بهجایش از مولفههایی بگوییم كه در دل زندگی مردم جریان دارد.
سبك همهگیری كه بعد از خندوانه رشد یافت یعنی اینكه مخاطب را بهطور مستقیم همراه مجریان كنیم پیشتر هم در جنگهای تلویزیونی بود ولی خندوانه به شكل گسترده از این ویژگی استفاده كرد و باعث شد برنامه سازان بفهمند برای خنداندن مخاطب لازم نیست فقط برنامههای یكسویه تولید كنند.
خرسندم كه میراث خندوانه رواج یافت و از عاقبت برنامهسازانی كه همه هم و غم خود را بر كپیبرداری میگذارند، میترسم. هنوز، هم نویسنده توانا داریم و هم ایدهپردازان متبحر، پس چرا برای تولید به سراغ اینها نمیرویم و فكر میكنیم با كپیكاری به مقصد میرسیم.
اینكه برنامهای تولید شود كه با نگاه طنازانه، ایرادهای برنامههای پیشین را محور كمدی كند ایرادی ندارد، ولی در این مسیر نباید به افراط بیفتیم و یك ایراد را آن قدر كش دهیم كه به ابتذال بیفتد.
خودم بارها طرحهایی برای كار داشتهام و بهرغم اینكه به تولید نرسیدهاند آن قدر رویشان كار و ویرایششان كردهام كه نگو و نپرس چون دلم میخواهد حتی اگر یك نفر آنها را بخواند لذت ببرد، چه برسد به اینكه بخواهد آنها را بسازد. این، بهترین راه است برای بالا رفتن ضریب موفقیت.