گزارش جامجم درباره کاسبان بحران ورزش کشور، صدای وطنفروشان را درآورد
ما ژستهای شما را باور نمیکنیم!
نشانهگیری، علمی و درست بود و خوب موقعی به هدف خورد. صبح روز دوشنبه جامجم در گزارشی ویژه، از پشت پرده پراندن ورزشكاران ایرانی نوشت. از اینكه دست چه كسانی در كار است و چه كسانی ستارههای ایران را هوایی میكنند، گاهی برایشان متنهای اینستاگرامی مینویسند و آنجا كه باید، مقابل دوربین رسانههای بیگانه مینشینند، ژست روشنفكرانه به خودشان میگیرند و برای مملكتی كه از آنجا رشد كردهاند از بیخ و بن میزنند.
«تیر ایرانی» خوب به هدف خورد. آنقدر كه وطنفروشان را وادار به واكنش كرد. شاید اگر هر شخص دیگری به جای
علی جوادی (نویسنده مطلب چاپ شده در روز دوشنبه) کارشان راحتتر بود برای اتهامزنی اما آنها به جای پاسخگویی به عملکرد خود تلاش کردند با فحاشی با قضیه برخورد کنند. تا همین اندازه ریز و كوچك. روزی، روزگاری روایت شد كه یك نفر خودش را لای پشم گوسفند پنهان كرد تا بتواند از مرز ایران خارج شود كه این حركت، شرف دارد به حقهبازی، خوردن پول بیتالمال و ربودن اعتماد دوستان و آشنایان
برای ترك ایران.
هنوز كسی از یادش نرفته است كه سینهچاكان با پول بیتالمال و جلب اعتماد مسؤولان چطور بلیت یك طرفه به خارج گرفتند و حالا دارند ادای حامیان ورزشكاران و منتقدان را درمیآورند! راستی آن شب كه رفتید پاسپورتتان را كجا پاره كردید؟
در دستشویی فرودگاه؟ یا نه كسی آمد دنبالتان و تخت و هتل و همه چیز در دانمارك رزرو بود؟ ژست نگیرید و مدام از عشق نداشته به وطن حرف نزنید. حتی در ایران اگر با خون هم بنویسیم برای ایران و با خون خودمان نوشتهایم. برای همین مردم نوشتهایم نه علیهشان. حق و حقومان را از همین جا میگیریم، نه از كسانی كه در دشمنیشان علیه مردم ایران شکی نیست. قیمتش چند است؟ گزارشی چند؟ آنجا چطوری حساب میكنند؟ راستی دانمارك یا لندن میدان چارباغ دارد؟
میشود آنجا هم سیگار فروخت و نان بازو را خورد؟ از بر كردن قصه پهلوانان چه شد؟ انتهایش همین بود؟ توهین به مرده و زنده؟ توهین به كسانی كه دستشان از دنیا كوتاه است؟
ما شاید اینجا درگیر خیلی از مسائل باشیم. هیچوقت ورزشكاران را برای جدایی تحریك نكردهایم و هیچوقت نان دشمنانی را نخوردیم كه هدفدار، وطن را میزنند.
در ایران آنقدر نویسنده خوب داریم كه امثال شماها در آن گم هستید؛ مثل قطرهای در دریا. ما تیرمان را زدیم و به هدف خورد. بازتابش آنقدر وسیع بود كه با حرص و كینه از آن سر دنیا دست به قلم شدید. ما از همین ریشه و از همین خاك
هستیم.
ما تا آخر اینجا میمانیم، تا روزی كه جسممان خاك وطن شود، نام ایران را فریاد میزنیم و برای ایران جانمان را میدهیم. برای ایران.
علی جوادی (نویسنده مطلب چاپ شده در روز دوشنبه) کارشان راحتتر بود برای اتهامزنی اما آنها به جای پاسخگویی به عملکرد خود تلاش کردند با فحاشی با قضیه برخورد کنند. تا همین اندازه ریز و كوچك. روزی، روزگاری روایت شد كه یك نفر خودش را لای پشم گوسفند پنهان كرد تا بتواند از مرز ایران خارج شود كه این حركت، شرف دارد به حقهبازی، خوردن پول بیتالمال و ربودن اعتماد دوستان و آشنایان
برای ترك ایران.
هنوز كسی از یادش نرفته است كه سینهچاكان با پول بیتالمال و جلب اعتماد مسؤولان چطور بلیت یك طرفه به خارج گرفتند و حالا دارند ادای حامیان ورزشكاران و منتقدان را درمیآورند! راستی آن شب كه رفتید پاسپورتتان را كجا پاره كردید؟
در دستشویی فرودگاه؟ یا نه كسی آمد دنبالتان و تخت و هتل و همه چیز در دانمارك رزرو بود؟ ژست نگیرید و مدام از عشق نداشته به وطن حرف نزنید. حتی در ایران اگر با خون هم بنویسیم برای ایران و با خون خودمان نوشتهایم. برای همین مردم نوشتهایم نه علیهشان. حق و حقومان را از همین جا میگیریم، نه از كسانی كه در دشمنیشان علیه مردم ایران شکی نیست. قیمتش چند است؟ گزارشی چند؟ آنجا چطوری حساب میكنند؟ راستی دانمارك یا لندن میدان چارباغ دارد؟
میشود آنجا هم سیگار فروخت و نان بازو را خورد؟ از بر كردن قصه پهلوانان چه شد؟ انتهایش همین بود؟ توهین به مرده و زنده؟ توهین به كسانی كه دستشان از دنیا كوتاه است؟
ما شاید اینجا درگیر خیلی از مسائل باشیم. هیچوقت ورزشكاران را برای جدایی تحریك نكردهایم و هیچوقت نان دشمنانی را نخوردیم كه هدفدار، وطن را میزنند.
در ایران آنقدر نویسنده خوب داریم كه امثال شماها در آن گم هستید؛ مثل قطرهای در دریا. ما تیرمان را زدیم و به هدف خورد. بازتابش آنقدر وسیع بود كه با حرص و كینه از آن سر دنیا دست به قلم شدید. ما از همین ریشه و از همین خاك
هستیم.
ما تا آخر اینجا میمانیم، تا روزی كه جسممان خاك وطن شود، نام ایران را فریاد میزنیم و برای ایران جانمان را میدهیم. برای ایران.