«روز صفر» با موضوع دستگیری عبدالمالک ریگی با استقبال گرم اهالی رسانه و منتقدان روبهرو شده است
شبی که شغال شکار شد
فیلم «روز صفر» كه روز دوشنبه در سینمای اهالی رسانه به نمایش در آمده و مورد استقبال قرار گرفت، رویكردی اطلاعاتی و امنیتی به موضوع به دام انداختن یكی از بزرگترین تروریستهای یك دهه اخیر دارد. بخش دیگر این عملیات بزرگ اما با همكاری مراكز مرتبط با صنعت هوانوردی كشور رخ داد تا پنجه نیروهای امنیتی به دست عبدالمالك ریگی برسد و او را از آسمان به زیر بكشند. سخن از عملیات هوایی به زمین نشاندن هواپیمای حامل این تروریست بینالمللی است كه با هوشیاری نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران و قرارگاه پدافند هوایی خاتمالانبیا(ص) به وقوع پیوست. راستش را بخواهید، مطلوب آن بود كه با خلبانان این عملیات حساس به گفتوگو بنشینیم. خلبانانی كه از تربیت شدههای دانشكده خلبانی نیروی هوایی بعد از انقلاب هستند اما به دلیل ملاحظات امنیتی و حفاظتی امكان گفتوگو نداشتند. آنچه در ادامه میآید روایت امیر سرتیپ خلبان محمد تسویهچی است كه فرماندهی وقت پایگاه هوایی نهم شكاری بندرعباس را در این عملیات به عهده داشت. پایگاهی كه اجرای این ماموریت حساس را به عهده داشت و موفق شد هواپیمای بوئینگ 737 قرقیزستانی به شماره پرواز لیما یانكی نوامبر - 554 را در ساعات اولیه بامداد چهارم اسفند 1388 روی باند فرودگاه بندرعباس به زمین بنشاند. این روایت به نقل از كتاب «در چنگال عقاب» ذكر شده است. روایتی كه البته در چاپهای نخست كتاب وجود نداشت و اخیرا به آن اضافه شده است. خواندن این بخش كه آخرین لحظات به چنگ انداختن این تروریست مخوف را در فرودگاه بینالمللی بندرعباس به تصویر میكشد، خالی از لطف نیست.
... بهتدریج كه هواپیمای حامل عبدالمالك ریگی در باند بندرعباس فرود آمد و طول باند را برای توقف طی میكرد، امیدها برای دستگیری عبدالمالك دو چندان شده بود. ساعت حدود سه بامداد چهارم اسفند 1388 بود. با هماهنگی دوستان وزارت اطلاعات مقرر شد كه دوستان دژبان زیر شكم هواپیما پنهان شوند بهگونهای كه از پنجرههای هواپیمای مسافربری كسی آنها را نبیند. اگر عبدالمالك متوجه نیروهای انتظامی میشد ممكن بود دست به اقداماتی مانند گروگانگیری بزند. از هر طرف تحت فشار بودیم از خلبان و مسافران هواپیما گرفته تا نهادهای كشوری كه خبری از موضوع نداشتند.
باز شدن در هواپیما ممنوع
قضیه وقتی پیچیدهتر شد كه از ما خواسته شد تا زمان رسیدن تیم امنیتی وزارت اطلاعات از تهران حتی در هواپیما هم باز نشود! قرار بر این شده بود كه شش نفر از نیروهای زبده وزارت اطلاعات، ساعت 4 بامداد به همراه یك فروند هواپیمای ترابری سی - 130 از تهران عازم بندر عباس شوند. طبق محاسبه ما این هواپیما حوالی ساعت 6 صبح به بندرعباس میرسید. از منظر من و همكارانم در پایگاه این دو ساعت زمان كمی بود اما از آن سو، انتظاری كشنده، مسافران و خدمه پروازی هواپیما را آزار میداد. به اتفاق نماینده وزارت اطلاعات خود را به انتهای باند فرودگاه رساندیم. آرامش درونی عبدالمالك و رفع سوءظن او در آن لحظه برای من مهمتر از هر چیز دیگری بود. امیدوار بودم این جانی شرور، بویی از ماجرا نبرده باشد. در یكصد متری هواپیما بودیم كه خلبان، پنجره كوچك سمت خودش را باز كرد و به زبان انگلیسی و صدای بلند فریاد زد: «چه اتفاقی افتاده؟ علت فرود اجباری ما چیست؟!» چه جوابی باید میدادم؟! خدا بر زبانم جاری كرد و با صدایی رسا و به انگلیسی گفتم: «ما علائم آیافاف شما را دریافت نكردیم برای همین هواپیمای شما برای ما ناشناس بود. این بخشی از قوانین امنیتی كشور ماست و مجبور به پرواز جنگندههایمان و رهگیری هواپیمای شما شدیم تا از این مشكل رهایی پیدا كنیم!» این جملات مانند آبی بود كه روی آتش عصبانیت خلبان ریخته شد. پرسید: «حالا چه اتفاقی میافتد؟»
آیافاف حروف اختصاری شناسایی دوست از دشمن و در حقیقت، ابزاری شامل طیفی كدهای شناسایی است كه تمام پرندههای نظامی و غیرنظامی از جمله هواپیماهای مسافربری به آن مجهز هستند. طبق قانون، هواپیماهای مسافربری باید در عبور از آسمان كشورهای مختلف، كدهای هماهنگ با این كشورها را به همراه داشته باشند تا در صورت درخواست رادار منطقه، خود را به رادار و كنترل ترافیك منطقه معرفی كنند. معمولا 72 ساعت قبل از عبور هواپیما به خاك كشور مورد نظر، این كدها روی هواپیما تنظیم میشوند.
همه آمادهاند؟
با لحنی آمرانه پاسخ دادم: «فقط كمی صبر كنید تا عوامل فنی بیایند و موضوع را اصلاح كنند. معلوم نیست چرا در دبی، كدها را اشتباه بستهاند. به زودی اشكال برطرف شده و شما پروازتان را ادامه خواهید داد!» خلبان پذیرفت كه صبوری كند تا مشكل رفع شود. مكالمهمان را برای نماینده وزارت اطلاعات ترجمه كردم. سرانجام خبر رسید كه هواپیمای سی-130 حامل تیم ویژه وزارت اطلاعات در حال فرود در پایگاه بندرعباس است. با فرود هواپیما،
یك دستگاه مینیبوس این تیم امنیتی را به بخش كشوری فرودگاه بندرعباس آورد. حالا شرایط برای دستگیری فرد شرور آماده بود. پلكان به هواپیمای مسافربری متصل شد. عوامل انتظامی در آمادگی كامل بودند. اتوبوسها یكی پس از دیگری برای انتقال مسافران به داخل سالن به حركت در آمدند. حالا نگاه تمام عوامل انتظامی و تیم ویژه وزارت اطلاعات به در هواپیما دوخته شده بود. مسافران با چهرههای خسته و حاكی از نارضایتی از هواپیما پیاده شدند. اتوبوسهای اول و دوم و سوم و چهارم همگی پر از مسافر شدند اما هنوز خبری از عبدالمالك و دستیارش نبود. زیر لب ذكر خدا میگفتم كه ناگهان در آستانه در هواپیما ظاهر شد. نماینده وزارت اطلاعات به پهلویم زد و با خنده و آرام گفت: «نگاه كنید تیمسار! خودش است!»
اتوبوس حامل آنها در مقابل سالن توقف كرد. تیم وزارت اطلاعات به طور نامحسوس او را در میان گرفته بودند. با دقت جمع شش نفرهشان را تحت نظر داشتم. كمتر از 50 سانتیمتر با عبدالمالك فاصله داشتند. به نظر میرسید ریگی احساس خطر كرده و میخواهد هر چه زودتر خودش را به سالن ترمینال برساند كه در یك لحظه همه چیز به هم ریخت. تیم شش نفره در یك لحظه وارد عمل شده و آنچنان بازوان ریگی و دستیارش را در میان گرفتند كه امكان هرگونه عكسالعملی از آنان سلب شود.
? Who is security
در همین حال یك دختر 20 ساله كه شاهد عملیات بازداشت و دستگیری ریگی بود به سمت من آمد كه لباس پرواز داشتم و به انگلیسی پرسید چه كسی مسؤول امنیتی است؟ در ادامه مشخص شد كه ریگی و دستیارش هنگام پیاده شدن از هواپیما، روكش صندلی را با جسم تیزی پاره كرده و جسمی را در آن پنهان و رویش را با روزنامه پوشاندهاند. نماینده وزارت اطلاعات دو نفر را مسؤول بررسی این موضوع كرد. آنها داخل هواپیما رفته و در نهایت موفق شدند تلفن همراه و سیمكارت مربوط به آن را پیدا كنند. ریگی و دستیارش را نقاب بر چهره و دستبند بر دست، پای هواپیمای هركولس سی-130 بردند. تا آماده شدن هواپیما و سوختگیری و چك موتور و قطعات حساس، از ریگی با صبحانه پذیرایی شد. در نهایت ساعت 10 صبح، هواپیمای سی - 130 بندرعباس را به مقصد تهران ترك كرد. از مسافران خارجی هم كه ساعتها معطل شده بودند با یك صبحانه مفصل پذیرایی شد. با پخش خبر دستگیری ریگی، تلفن همراه من هم شروع به زنگ خوردن كرد. استاندار، فرماندار و دیگر مسؤولان خواهان اخبار
جدید بودند. بعد از در جریان امر قرار گرفتن از نیروی هوایی
هم تشكر میکردند.
... بهتدریج كه هواپیمای حامل عبدالمالك ریگی در باند بندرعباس فرود آمد و طول باند را برای توقف طی میكرد، امیدها برای دستگیری عبدالمالك دو چندان شده بود. ساعت حدود سه بامداد چهارم اسفند 1388 بود. با هماهنگی دوستان وزارت اطلاعات مقرر شد كه دوستان دژبان زیر شكم هواپیما پنهان شوند بهگونهای كه از پنجرههای هواپیمای مسافربری كسی آنها را نبیند. اگر عبدالمالك متوجه نیروهای انتظامی میشد ممكن بود دست به اقداماتی مانند گروگانگیری بزند. از هر طرف تحت فشار بودیم از خلبان و مسافران هواپیما گرفته تا نهادهای كشوری كه خبری از موضوع نداشتند.
باز شدن در هواپیما ممنوع
قضیه وقتی پیچیدهتر شد كه از ما خواسته شد تا زمان رسیدن تیم امنیتی وزارت اطلاعات از تهران حتی در هواپیما هم باز نشود! قرار بر این شده بود كه شش نفر از نیروهای زبده وزارت اطلاعات، ساعت 4 بامداد به همراه یك فروند هواپیمای ترابری سی - 130 از تهران عازم بندر عباس شوند. طبق محاسبه ما این هواپیما حوالی ساعت 6 صبح به بندرعباس میرسید. از منظر من و همكارانم در پایگاه این دو ساعت زمان كمی بود اما از آن سو، انتظاری كشنده، مسافران و خدمه پروازی هواپیما را آزار میداد. به اتفاق نماینده وزارت اطلاعات خود را به انتهای باند فرودگاه رساندیم. آرامش درونی عبدالمالك و رفع سوءظن او در آن لحظه برای من مهمتر از هر چیز دیگری بود. امیدوار بودم این جانی شرور، بویی از ماجرا نبرده باشد. در یكصد متری هواپیما بودیم كه خلبان، پنجره كوچك سمت خودش را باز كرد و به زبان انگلیسی و صدای بلند فریاد زد: «چه اتفاقی افتاده؟ علت فرود اجباری ما چیست؟!» چه جوابی باید میدادم؟! خدا بر زبانم جاری كرد و با صدایی رسا و به انگلیسی گفتم: «ما علائم آیافاف شما را دریافت نكردیم برای همین هواپیمای شما برای ما ناشناس بود. این بخشی از قوانین امنیتی كشور ماست و مجبور به پرواز جنگندههایمان و رهگیری هواپیمای شما شدیم تا از این مشكل رهایی پیدا كنیم!» این جملات مانند آبی بود كه روی آتش عصبانیت خلبان ریخته شد. پرسید: «حالا چه اتفاقی میافتد؟»
آیافاف حروف اختصاری شناسایی دوست از دشمن و در حقیقت، ابزاری شامل طیفی كدهای شناسایی است كه تمام پرندههای نظامی و غیرنظامی از جمله هواپیماهای مسافربری به آن مجهز هستند. طبق قانون، هواپیماهای مسافربری باید در عبور از آسمان كشورهای مختلف، كدهای هماهنگ با این كشورها را به همراه داشته باشند تا در صورت درخواست رادار منطقه، خود را به رادار و كنترل ترافیك منطقه معرفی كنند. معمولا 72 ساعت قبل از عبور هواپیما به خاك كشور مورد نظر، این كدها روی هواپیما تنظیم میشوند.
همه آمادهاند؟
با لحنی آمرانه پاسخ دادم: «فقط كمی صبر كنید تا عوامل فنی بیایند و موضوع را اصلاح كنند. معلوم نیست چرا در دبی، كدها را اشتباه بستهاند. به زودی اشكال برطرف شده و شما پروازتان را ادامه خواهید داد!» خلبان پذیرفت كه صبوری كند تا مشكل رفع شود. مكالمهمان را برای نماینده وزارت اطلاعات ترجمه كردم. سرانجام خبر رسید كه هواپیمای سی-130 حامل تیم ویژه وزارت اطلاعات در حال فرود در پایگاه بندرعباس است. با فرود هواپیما،
یك دستگاه مینیبوس این تیم امنیتی را به بخش كشوری فرودگاه بندرعباس آورد. حالا شرایط برای دستگیری فرد شرور آماده بود. پلكان به هواپیمای مسافربری متصل شد. عوامل انتظامی در آمادگی كامل بودند. اتوبوسها یكی پس از دیگری برای انتقال مسافران به داخل سالن به حركت در آمدند. حالا نگاه تمام عوامل انتظامی و تیم ویژه وزارت اطلاعات به در هواپیما دوخته شده بود. مسافران با چهرههای خسته و حاكی از نارضایتی از هواپیما پیاده شدند. اتوبوسهای اول و دوم و سوم و چهارم همگی پر از مسافر شدند اما هنوز خبری از عبدالمالك و دستیارش نبود. زیر لب ذكر خدا میگفتم كه ناگهان در آستانه در هواپیما ظاهر شد. نماینده وزارت اطلاعات به پهلویم زد و با خنده و آرام گفت: «نگاه كنید تیمسار! خودش است!»
اتوبوس حامل آنها در مقابل سالن توقف كرد. تیم وزارت اطلاعات به طور نامحسوس او را در میان گرفته بودند. با دقت جمع شش نفرهشان را تحت نظر داشتم. كمتر از 50 سانتیمتر با عبدالمالك فاصله داشتند. به نظر میرسید ریگی احساس خطر كرده و میخواهد هر چه زودتر خودش را به سالن ترمینال برساند كه در یك لحظه همه چیز به هم ریخت. تیم شش نفره در یك لحظه وارد عمل شده و آنچنان بازوان ریگی و دستیارش را در میان گرفتند كه امكان هرگونه عكسالعملی از آنان سلب شود.
? Who is security
در همین حال یك دختر 20 ساله كه شاهد عملیات بازداشت و دستگیری ریگی بود به سمت من آمد كه لباس پرواز داشتم و به انگلیسی پرسید چه كسی مسؤول امنیتی است؟ در ادامه مشخص شد كه ریگی و دستیارش هنگام پیاده شدن از هواپیما، روكش صندلی را با جسم تیزی پاره كرده و جسمی را در آن پنهان و رویش را با روزنامه پوشاندهاند. نماینده وزارت اطلاعات دو نفر را مسؤول بررسی این موضوع كرد. آنها داخل هواپیما رفته و در نهایت موفق شدند تلفن همراه و سیمكارت مربوط به آن را پیدا كنند. ریگی و دستیارش را نقاب بر چهره و دستبند بر دست، پای هواپیمای هركولس سی-130 بردند. تا آماده شدن هواپیما و سوختگیری و چك موتور و قطعات حساس، از ریگی با صبحانه پذیرایی شد. در نهایت ساعت 10 صبح، هواپیمای سی - 130 بندرعباس را به مقصد تهران ترك كرد. از مسافران خارجی هم كه ساعتها معطل شده بودند با یك صبحانه مفصل پذیرایی شد. با پخش خبر دستگیری ریگی، تلفن همراه من هم شروع به زنگ خوردن كرد. استاندار، فرماندار و دیگر مسؤولان خواهان اخبار
جدید بودند. بعد از در جریان امر قرار گرفتن از نیروی هوایی
هم تشكر میکردند.