«خورشید» تازهترین ساخته مجید مجیدی به كودكان كار پرداخته است، به این مناسبت سراغ مهمترین فیلمهای ایرانی رفتهایم که سوژهشان این قربانیان كوچك فقر بوده است
همه بچــههای آسمــان
زینب مرتضاییفرد
از خیابانها كه عبور كنی آنها را میبینی. عكسهای مختلفی را كه از نقاط مختلف شهر منتشر میشود، نگاه كنی، باز هم میبینی هستند. از گلفروشی سر چهارراهها و پاك كردن شیشه اتومبیلها گرفته تا كورههای آجرپزی و جمع كردن زبالههای بازیافتی، همه جا ردی از آنها هست؛ همانها كه تحت عنوان یك معضل اجتماعی شناخته میشوند و درست در سن و سالی كه باید مثل بچههای دیگر پشت نیمكت مدرسه نشسته باشند و درس بخوانند در حال كار هستند. با همان قد و قامت كودكانه و دستهای كوچك یا شدهاند نانآور خانه یا تحت استثمار گروه و دستهای مشغول كارند. این معضلات اجتماعی كه حالا در گوشه و كنار شهر حضور پررنگ و پذیرفته شدهای هم دارند، بیش از هر چیز باید گفت قربانیان كوچك فقرند. آنها طی سالهای گذشته روی پرده سینما هم حضور داشتهاند، هر چند نمیتوان گفت حضوری پررنگ و تاثیرگذار،اما نمیتوان از این موضوع هم گذشت كه كارگردانهای بسیاری سراغ این موضوع رفته و كودكان كار را محور اصلی ساخت آثار خود قرار دادهاند؛ معضلی بزرگ كه سهم كوچكی از تولیدات سینمای ایران را به خود اختصاص داده، اما توانسته تاثیرگذار باشد و توجه جامعه را به سمت این بچهها و دردهایشان جلب كند.
مجید مجیدی كارگردان سینمای كودك و نوجوان نیست، اما كودكان در اغلب ساختههای او نقش مهم و تاثیرگذاری داشتهاند. از بچههای آسمان گرفته تا رنگ خدا میتوان رد شخصیتهای كودك را دید كه در خط داستان و روند حوادث تا چهاندازه تاثیرگذارند و به نقشهای اول فیلم بدل میشوند. نگاه این كارگردان به كودكان به همین جا ختم نشده و معضلات و زخمهای زندگی كودكان كار هم در آثارش دیده میشود. اولین اثر سینمایی او بدوك در سال 1370 ساخته شد. او ابتدای دهه 70 سراغ معضلات كودكان كار رفته و تضادهای مهمی را در جامعه به نمایش گذاشته بود؛ هر چند آن زمان به سیاه نمایی محكوم شد و ساخت این فیلم برایش تبعاتی داشت، اما اواخر همین دهه یعنی در سال 1379 هم باران را ساخت، فیلمی كه هر چند میتوان موضوع اصلی آن را عشق دانست اما شخصیت اصلی اش دختر نوجوان افغانستانی است كه بعد از مجروحشدن پدرش كه یك كارگر ساختمانی است خود را پسر جا میزند و به جای پدرش مشغول كار میشود. مجیدی امسال هم با خورشید، سراغ كودكان كار رفته و آنها را چه ایرانی و چه افغانستانی در كنار هم نشانده و اثری درخشان و تاثیرگذار خلق كرده است. این فیلم تحسین اغلب منتقدان و مخاطبان را هم با خود داشته و بسیاری آن را بازگشت مجیدی به دوران اوج فیلمسازی اش دانستهاند. دو فیلم اول مجیدی با موضوع كودكان كار درخشش جهانی هم داشته و جوایز بسیاری را از آن خود كردهاند، اتفاقی كه میتوان تصور كرد برای خورشید هم رخ بدهد.
ابوالفضل جلیلی هم كارگردان دیگری است كه به سراغ كودكان كار رفته است. او دو فیلم با این موضوع دارد كه یكی دلبران تولید سال 1370 و دیگری رقص خاك كه سال 1379 ساخته شده؛ درست در همان سالهایی كه مجیدی دو فیلم بدوك و باران را ساخته بود. ساختههای جلیلی كه كم هم نیستند تاكنون اكران نشدهاند جز یك مورد یعنی همین رقص خاك كه در سالهای پایانی دهه 70ساخته شده است. ناگفته نماند همین فیلم هم سال 94 و بعد از
بیست و چند سال توقیف اكران شد. دلبران، داستان تلخ زندگی یك پسربچه افغانستانی است كه به ایران میآید و در یك قهوهخانه مرزی مشغول به كار میشود. پس از مدتی، دولت جادهای را كه از كنار قهوهخانه میگذرد، میبندد و قهوهخانه مشتریانش را از دست میدهد و اتفاقات بعدی فیلم با همین مشكل ایجاد شده پیش میرود. این را هم اضافه كنیم كه فیلم در 26 رویداد هنری داخلی و بینالمللی نمایش داده شده و دو جایزه خارجی هم گرفته است! در رقص خاك هم با نوجوانی به نام ایلیا روبه روییم، او تنهاست و در كوره پز خانهای قدیمی كار و زندگی میكند. دختركی به نام لیموآ، كه با مادرش در همان كوره پزخانه به كار مشغول است، با ایلیا دوست میشود و همین اتفاق زندگی او را تغییر میدهد. فیلم در 50 رویداد داخلی و خارجی نمایش داده شده و چهار جایزه هم گرفته است.
محمدعلی طالبی را بیشتر با ساخت فیلم در گونه كودك و نوجوان میشناسیم. در میان آثار او دو فیلم ویلونیست و دیوار به موضوع كودكان كار پرداختهاند. در فیلم دیوار او روایتگر زندگی دو نوجوان به نامهای ستاره و شهاب است. پدر این دو با موتور حركات آكروباتیك انجام میداده و در حادثهای كشته شده، حالا آنها برای اینكه بتوانند نانآور خانه شوند تلاش میكنند جای پدر را بگیرند و به جای او كار كنند. فیلم در زمان ساخت خود مورد توجه قرار گرفت. او سال 95 هم دوباره سراغ موضوع كودكان كار رفت. او در فیلم به زندگی پسر نوجوانی به نام كیانوش میپردازد؛ نوازندهای دوره گرد كه در خیابانهای شلوغ شهر تهران ویلون میزند تا به خانوادهاش كه در شهرستان زندگی میكنند، كمك كند.
هنوز هم خیلیها فیلم دونده ساخته امیر نادری را با نام امیرو میشناسند؛ شخصیت اصلی فیلم كه نوجوانی بود تنها و رویایش سفر به آنسوی خلیج فارس بود. او بطریهای خالی، قوطی و چیزهایی از این دست را از میان زبالهها جمع میكرد و میفروخت، همچنین با واكسزدن كفش خارجیهای مقیم آبادان روزگار میگذراند. او بهتدریج درمییابد راه آگاهی آموختن است، به این منظور به كلاس شبانه میرود و در فرا گرفتن حروف الفبا تلاش میكند. فیلم تولید سال 1363 است و میتوان گفت از نخستین فیلمهای بعد از پیروزی انقلاب است كه به كودكان كار پرداخته است. نسخه ترمیم شده دونده امسال در جشنواره جهانی فجر هم اكران شد. البته فیلم نادری در زمان تولید و اكران اولیه خود هم با واكنشهای مثبت بسیاری روبهرو شد و بسیاری از منتقدان آن را اولین فیلم ایرانی میدانند كه پس از پیروزی انقلاب اسلامی توانست توجه جهان را به سینمای ایران جلب كند.
جالب است بدانید فیلمنامه تجربه، ساخته كیارستمی كه به موضوع كودكان كار میپردازد را هم امیر نادری نوشته است. فیلم سال 1351 ساخته شده و داستان زندگی ممد است. او نوجوان یتیمی است كه پیك یك استودیو عكاسی است و شبها هم همانجا میخوابد. ممد عاشق دختری از یك طبقه اجتماعی میشود و همین اتفاق هم حوادث فیلم را رقم میزند. تنهایی ممد در فیلم مخاطب را تحت تاثیر قرار میدهد و معضلات و آسیبهای اجتماع برای كودكان كار را هم به خوبی به تصویر میكشد.
محمد كارت، امسال هم با شنای پروانه حضور موفقی در جشنواره داشت و ركورددار نامزدی دریافت سیمرغ هم شد. او سال گذشته بچه خور را به فیلم فجر آورد و برای این فیلم كوتاه هم برنده بهترین فیلم كوتاه جشنواره شد. داستان فیلم درباره عشقی كودكانه است و كارگردان در آن تاكید میكند هیچكس عشق های كودكانه را جدی نمیگیرد، اما هیچ چیز زیباتر و قدرتمندتر از عشقی كودكانه نیست. بچه خور به زندگی پسر نوجوانی میپردازد كه در خیابانهای تهران دستفروشی میكند و گاهی هم سری به قمارخانهای میزند كه بین او و دختر كوچك آبدارچی، نگاههای معصوم و كودكانهای رد و بدل میشود.
مجید مجیدی كارگردان سینمای كودك و نوجوان نیست، اما كودكان در اغلب ساختههای او نقش مهم و تاثیرگذاری داشتهاند. از بچههای آسمان گرفته تا رنگ خدا میتوان رد شخصیتهای كودك را دید كه در خط داستان و روند حوادث تا چهاندازه تاثیرگذارند و به نقشهای اول فیلم بدل میشوند. نگاه این كارگردان به كودكان به همین جا ختم نشده و معضلات و زخمهای زندگی كودكان كار هم در آثارش دیده میشود. اولین اثر سینمایی او بدوك در سال 1370 ساخته شد. او ابتدای دهه 70 سراغ معضلات كودكان كار رفته و تضادهای مهمی را در جامعه به نمایش گذاشته بود؛ هر چند آن زمان به سیاه نمایی محكوم شد و ساخت این فیلم برایش تبعاتی داشت، اما اواخر همین دهه یعنی در سال 1379 هم باران را ساخت، فیلمی كه هر چند میتوان موضوع اصلی آن را عشق دانست اما شخصیت اصلی اش دختر نوجوان افغانستانی است كه بعد از مجروحشدن پدرش كه یك كارگر ساختمانی است خود را پسر جا میزند و به جای پدرش مشغول كار میشود. مجیدی امسال هم با خورشید، سراغ كودكان كار رفته و آنها را چه ایرانی و چه افغانستانی در كنار هم نشانده و اثری درخشان و تاثیرگذار خلق كرده است. این فیلم تحسین اغلب منتقدان و مخاطبان را هم با خود داشته و بسیاری آن را بازگشت مجیدی به دوران اوج فیلمسازی اش دانستهاند. دو فیلم اول مجیدی با موضوع كودكان كار درخشش جهانی هم داشته و جوایز بسیاری را از آن خود كردهاند، اتفاقی كه میتوان تصور كرد برای خورشید هم رخ بدهد.
ابوالفضل جلیلی هم كارگردان دیگری است كه به سراغ كودكان كار رفته است. او دو فیلم با این موضوع دارد كه یكی دلبران تولید سال 1370 و دیگری رقص خاك كه سال 1379 ساخته شده؛ درست در همان سالهایی كه مجیدی دو فیلم بدوك و باران را ساخته بود. ساختههای جلیلی كه كم هم نیستند تاكنون اكران نشدهاند جز یك مورد یعنی همین رقص خاك كه در سالهای پایانی دهه 70ساخته شده است. ناگفته نماند همین فیلم هم سال 94 و بعد از
بیست و چند سال توقیف اكران شد. دلبران، داستان تلخ زندگی یك پسربچه افغانستانی است كه به ایران میآید و در یك قهوهخانه مرزی مشغول به كار میشود. پس از مدتی، دولت جادهای را كه از كنار قهوهخانه میگذرد، میبندد و قهوهخانه مشتریانش را از دست میدهد و اتفاقات بعدی فیلم با همین مشكل ایجاد شده پیش میرود. این را هم اضافه كنیم كه فیلم در 26 رویداد هنری داخلی و بینالمللی نمایش داده شده و دو جایزه خارجی هم گرفته است! در رقص خاك هم با نوجوانی به نام ایلیا روبه روییم، او تنهاست و در كوره پز خانهای قدیمی كار و زندگی میكند. دختركی به نام لیموآ، كه با مادرش در همان كوره پزخانه به كار مشغول است، با ایلیا دوست میشود و همین اتفاق زندگی او را تغییر میدهد. فیلم در 50 رویداد داخلی و خارجی نمایش داده شده و چهار جایزه هم گرفته است.
محمدعلی طالبی را بیشتر با ساخت فیلم در گونه كودك و نوجوان میشناسیم. در میان آثار او دو فیلم ویلونیست و دیوار به موضوع كودكان كار پرداختهاند. در فیلم دیوار او روایتگر زندگی دو نوجوان به نامهای ستاره و شهاب است. پدر این دو با موتور حركات آكروباتیك انجام میداده و در حادثهای كشته شده، حالا آنها برای اینكه بتوانند نانآور خانه شوند تلاش میكنند جای پدر را بگیرند و به جای او كار كنند. فیلم در زمان ساخت خود مورد توجه قرار گرفت. او سال 95 هم دوباره سراغ موضوع كودكان كار رفت. او در فیلم به زندگی پسر نوجوانی به نام كیانوش میپردازد؛ نوازندهای دوره گرد كه در خیابانهای شلوغ شهر تهران ویلون میزند تا به خانوادهاش كه در شهرستان زندگی میكنند، كمك كند.
هنوز هم خیلیها فیلم دونده ساخته امیر نادری را با نام امیرو میشناسند؛ شخصیت اصلی فیلم كه نوجوانی بود تنها و رویایش سفر به آنسوی خلیج فارس بود. او بطریهای خالی، قوطی و چیزهایی از این دست را از میان زبالهها جمع میكرد و میفروخت، همچنین با واكسزدن كفش خارجیهای مقیم آبادان روزگار میگذراند. او بهتدریج درمییابد راه آگاهی آموختن است، به این منظور به كلاس شبانه میرود و در فرا گرفتن حروف الفبا تلاش میكند. فیلم تولید سال 1363 است و میتوان گفت از نخستین فیلمهای بعد از پیروزی انقلاب است كه به كودكان كار پرداخته است. نسخه ترمیم شده دونده امسال در جشنواره جهانی فجر هم اكران شد. البته فیلم نادری در زمان تولید و اكران اولیه خود هم با واكنشهای مثبت بسیاری روبهرو شد و بسیاری از منتقدان آن را اولین فیلم ایرانی میدانند كه پس از پیروزی انقلاب اسلامی توانست توجه جهان را به سینمای ایران جلب كند.
جالب است بدانید فیلمنامه تجربه، ساخته كیارستمی كه به موضوع كودكان كار میپردازد را هم امیر نادری نوشته است. فیلم سال 1351 ساخته شده و داستان زندگی ممد است. او نوجوان یتیمی است كه پیك یك استودیو عكاسی است و شبها هم همانجا میخوابد. ممد عاشق دختری از یك طبقه اجتماعی میشود و همین اتفاق هم حوادث فیلم را رقم میزند. تنهایی ممد در فیلم مخاطب را تحت تاثیر قرار میدهد و معضلات و آسیبهای اجتماع برای كودكان كار را هم به خوبی به تصویر میكشد.
محمد كارت، امسال هم با شنای پروانه حضور موفقی در جشنواره داشت و ركورددار نامزدی دریافت سیمرغ هم شد. او سال گذشته بچه خور را به فیلم فجر آورد و برای این فیلم كوتاه هم برنده بهترین فیلم كوتاه جشنواره شد. داستان فیلم درباره عشقی كودكانه است و كارگردان در آن تاكید میكند هیچكس عشق های كودكانه را جدی نمیگیرد، اما هیچ چیز زیباتر و قدرتمندتر از عشقی كودكانه نیست. بچه خور به زندگی پسر نوجوانی میپردازد كه در خیابانهای تهران دستفروشی میكند و گاهی هم سری به قمارخانهای میزند كه بین او و دختر كوچك آبدارچی، نگاههای معصوم و كودكانهای رد و بدل میشود.