انتخاب
فرناز شمسکیا/ تهران
از همان «ب» بسما... که انسان متولد شد قدرتی خارج از توان دیگر مخلوقات به او داده شد، توانایی درک و فهم چیزی بود که آدم را پرکرد از تفکر و خواستهها...احساسات زیادی درونش دمیده شد..عشق، غم، شادی، مهربانی، دلسوزی، خشم و...
ولی در ته هر یک از اینها یک دستانداز بزرگ قرار داده شده بود به نام انتخاب..انتخابهایی که نه تنها زندگی خودمان بلکه زندگی اطرافیانمان را هم تحتالشعاع قرار میداد...انتخاب بین خوب و بد...ولی تا قبل از آن یک چیزی بود که فراموش شده بود...اینکه اصلا خوب چه بود؟ بد چه بود؟
چه کسی معلوم میکرد؟
ما از بدو تولد ناخودآگاه با شاخصها و معیار هایی که بزرگ شدهایم اخت گرفتهایم..ولی تا به حال هزار بار در گوشمان خواندهاند که نباید تنها به شنیدهها و گفتهها متکی بود، باید قدم در دل ماجرا گذاشت و فکر کرد و سنجید.. قبل از انتخاب کردن باید تشخیص بین خوب و بد را فهمید..و این خیلی کار مشکلی نیست...اگر انسانیت و دوستی را سر لوحه زندگیمان قرار دهیم تشخیص خوبی از بدیها سخت نیست..اگر انسانیت اصل زندگیمان شود قطعا دنیا جای زیباتری برای زندگی کردن و زیستن خواهد بود.
ولی در ته هر یک از اینها یک دستانداز بزرگ قرار داده شده بود به نام انتخاب..انتخابهایی که نه تنها زندگی خودمان بلکه زندگی اطرافیانمان را هم تحتالشعاع قرار میداد...انتخاب بین خوب و بد...ولی تا قبل از آن یک چیزی بود که فراموش شده بود...اینکه اصلا خوب چه بود؟ بد چه بود؟
چه کسی معلوم میکرد؟
ما از بدو تولد ناخودآگاه با شاخصها و معیار هایی که بزرگ شدهایم اخت گرفتهایم..ولی تا به حال هزار بار در گوشمان خواندهاند که نباید تنها به شنیدهها و گفتهها متکی بود، باید قدم در دل ماجرا گذاشت و فکر کرد و سنجید.. قبل از انتخاب کردن باید تشخیص بین خوب و بد را فهمید..و این خیلی کار مشکلی نیست...اگر انسانیت و دوستی را سر لوحه زندگیمان قرار دهیم تشخیص خوبی از بدیها سخت نیست..اگر انسانیت اصل زندگیمان شود قطعا دنیا جای زیباتری برای زندگی کردن و زیستن خواهد بود.