ملکه رنجبر، بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون درگذشت؛ همکاران و دوستان او از خاطراتشان میگویند
خانم ملکه خاطره شد
باز هم از دست دادن یك هنرمند پیشكسوت، باز هم نجوای مرگ و گوشزد آن در گوشمان و این بار خبر فوت ملكه رنجبر كه شهره به مادربزرگ تلویزیون بود را در آخرین روزهای سال كه مصادف شده با خبرهای كرونایی، شنیدیم و چهرهمان درهمرفته برای از دست دادنش. امسال روزهای نفسگیر اسفند، چهره این هنرمند پیشكسوت تئاتر، سینما و تلویزیون را برای همیشه در قاب گرفت، اما هنوز هم صدای پرانرژی خانم فرامرزی «زیر آسمان شهر» یا همان ملكه رنجبر در گوشمان هست. مگر میشود شیطنتها و سر به سر گذاشتنهایش را مقابل بازیگر نقش روبهرویش، مرحوم ملكمطیعی و دیگر شخصیتهای مجموعه فراموش كنیم؟! حال باید بقچه زندگی این هنرمند را ببندیم كه داخل آن پر است از تاریخچه هنر ایران. پدر و مادر ملكه رنجبر ایرانی نبودند، پدر گرجی و مادر تفلیسی. آنها نمایشی را به ایران آوردند و همین جا ماندگار شدند و شادروان رنجبر هم در ایران به دنیا آمد. آنها اولین خانوادهای بودند كه تئاتر را به ایران آوردند. پدرش عبادا... رنجبر از اولین بنیانگذاران تئاتر بود كه 120سال قبل از قفقاز به ایران مهاجرت كرد و در شهر رشت ساكن شد. او در این مسیر خانوادهاش را هم با خود همراه كرد؛ به همین دلیل رنجبر هم همراه چهار خواهرش از همان روزهای اول در مسیر تئاتر بود و روی صحنه و در طول نمایشها بزرگ شد.
بدرقه كنیم!
مرضیه برومند، كارگردان و نویسنده: ملكه رنجبر، هم دوستداشتنی بود و هم مهربان. او عاشق كارش بود و برای كارش انرژی میگذاشت. از دست دادن او برایمان سخت است و از همه سختتر این كه در این شرایط كنونی جامعه نمیتوانیم او را بدرقه كنیم.
داغی كه بر دل مان میماند
سحر ولدبیگی، بازیگر: هنرمندان نسل گذشته سینما ثروت و اعتبار این حرفه هستند. از دست دادن هر كدام داغی را برای همیشه در سینما باقی میگذارد. سینما حاصل تجربیات نسلهای قبل از كتابهای امروز باعث زنده ماندن این هنر شده است. رفتارهای حرفهای، منشها، مرامها، ارزشگذاریها و احترامها، ادبیات اصلی این حرفه هستند كه در هیچ دانشسرایی تدریس نمیشود و فقط از همنشینی، همكاری و همدلی با این پیشكسوتان به دست میآید. حفظ ادب در كلام روایات زیباییهای خوش گذشته است. عشق به زیستن و توجه ویژه به آراستگی ظاهری و باطنی از شاخصههای سركار خانم ملكه رنجبر بود كه برای همیشه برای همه كسانی كه در طول این سالها همزمان با او بر سر یك سفره نشستند ماندگار است و خواهد بود. روحشان شاد و یادشان گرامی.
حضور در اولین مراسم زنده تلویزیون
همه ما بارها كارتون بینوایان را دیده ایم و همه پا به پای قهرمان قصه یا همان كوزت اشك ریختیم. شاید برایتان جالب باشد كه بدانید در ایران كدام یك از هنرمندان نقش كوزت را بازی كردند؟ شادروان رنجبر اولین كسی بود كه روی صحنه تئاتر نقش كوزت را بازی كرد. هفت، هشت ساله بود كه در این نمایش بازی كرد. دیگر نكته جالب درباره شادروان این است كه او از اولین كسانی بود كه وقتی تلویزیون افتتاح شد به صورت زنده در آن مراسم حضور یافت و تصویرش پخش شد.
از ماشیننویسی تا حضور در تئاتر
پدر شادروان رنجبر به غیر از آنكه هنرمند بود به عنوان كارمند در شهرداری مشغول بود. تا اینكه، یك روز چند نفر از دوستانش به او گفتند كه چرا دخترت را به شهرداری نمیآوری و او هم پاسخ داده بود كه دخترم هنرمند است و در تئاتر و سینما بازی میكند. همین مباحث باعث شد رنجبر از 18 سالگی راهی شهرداری شود و مشغول به كار. البته وقتی پدرش پیشنهاد كار در شهرداری داد، رنجبر خیلی تعجب كرد و به او گفته بود كه با این معروفیت برای چی باید در اداره كار كند؟ پدرش همان زمان یك نصیحت كرد و خطاب به او گفت كه هنر سن و سال دارد و تاریخ انقضا، اما كارمند همیشه و تا پایان عمرش آب باریكهای دارد!
مادر جان بود
آرش معیریان، فیلمنامهنویس و كارگردان: شاید بشود قشنگترین نكتهای كه از شخصیت و به قول معروف رفتار ملكه رنجبر گفت كه در خاطر همه به جا مانده، تكیه كلامهای ویژه و خاص او باشد كه قبل یا بعد از هر جملهای كه میگفت، كلمه «مادرجان» است. برایش تفاوت نداشت مخاطبش در چه رده سنی، جایگاه یا موقعیتی است. درست مثل فرزندش با او برخورد میكرد. شخصا كلمه مادر جان او را خیلی دوست داشتم و سمپات بودم.
بنابراین از او خواسته بودم كه در دو كاری با هم همكاری داشتیم - چه فیلم سینمایی چپ دست سال 83 و چه سریال سایه روشن سال 89 - در دیالوگ هایش مثل شخصیت واقعی خودش از كلمه مادرجان استفاده كند و این لفظ را یادش نرود. او هم با روی گشاده و نهایت متانت میپذیرفت. اگر به هر دوی این كارهایم دقت كنید، متوجه میشوید كه واژه مادرجان خانم رنجبر، رنگ خاصی به شخصیتهایش در این آثار نمایشی داده و من هم لذت بردم. نكته دیگری كه وجود داشت این بود كه هر زمان مجال استراحت فراهم میشد با سماجت از او میخواستم كه تاریخچه بازیگری و نحوه ورودش به عرصه بازیگری را برایم تعریف كند. رابطه ما مثل مادربزرگ و نوه بود و سیر تا پیاز را تعریف میكرد. تا اینكه یك روز در سریال سایه روشن دیدم كه خانم رنجبر با یك ساك بزرگ وارد صحنه شد. خیلی تعجب كردم و او هم به من گفت كه هدیهای برای من آورده است. وقتی ساك را باز كرد، دیدم كه آلبوم بازیگریاش را از جوانی آورده كه در تئاتر بازی كرده بود. دیدن این آلبوم واقعا تاریخچه هنر ایران را برایم تداعی كرد. حتی خودش به من اصرار كرد كه آنها را نزد من به امانت بگذارد، اما من به او گفتم بهتر است این تاریخچه نزد خودش باشد، چون مجموعه ارزشمندی است.
جالب است كه با این حال پایان سریال شنل خاصی كه از منزل آورده بود و ما در فیلمبرداری برای شخصیت او استفاده میكردیم را به یادگار به من داد و این یادگاری برایم به جا ماند. بسیار متاسفم كه به خاطر شرایط حاد بیماری در مملكت آن طور که باید و شاید نمیشود این هنرمند پیشكسوت را برای خانه ابدی بدرقه كرد و به شخصه از او شرمسار هستم. روح او قرین رحمت باشد، چون جایگزینی برای پیشكسوتان نداریم.