داستان سیروس‌خان و سایرین خصوصا دستیار ویژه

داستان سیروس‌خان و سایرین خصوصا دستیار ویژه

امید مهدی‌نژاد طنزنویس

 سیروس‌خان ساق‌السلطنه والی تفت روزی احساس کرد تصمیمات و سیاست‌هایش بی‌اثر شده و موجب اصلاح امور ولایت نمی‌شود. پس دستیار ویژه خود را به حضور خواند و گفت: ای دستیار ویژه، تصور می‌کنم مدتی است یک یا چند تن از نایبان و معاونان و خاصان درگاه اسرار مدیریتی ما را فاش می‌کند و موجب می‌شود تصمیماتی که می‌گیریم فاقد اثر لازمه گردد و امور ولایت اصلاح نگردد و من نمی‌دانم او کیست یا آنها کیستند. به نظر تو چه باید بکنم؟ دستیار ویژه گفت: به نظر من باید به تعداد نایبان و معاونان و خاصان درگاه و همه اشخاصی که به آنها ظنین هستید، خبری یا تحلیلی فیک جعل کرده و برای آنان ارسال کنید، آن‌گاه هرکدام از خبرها که فوروارد شد و منتشر گشت و در سطح جامعه به گوش ‌رسید مطمئن می‌شوید که کدام‌یک از آنها لودهنده اسرار مدیریتی شماست. سیروس‌خان از این راه حل استقبال کرد و همان‌شب به تعداد اطرافیان خود که به آنها ظنین بود اخبار و تحلیل‌های فیک ساخت و برای آنها ارسال کرد. سپس به مدت چندین هفته کانال‌های خبری و گروه‌های فعالان را زیر نظر گرفت تا ببیند کدام‌یک از آن اخبار مجعول در آنها منتشر می‌شود. اما در کمال تعجب هیچ‌یک از آنها را در کانال‌ها و گروه‌ها مشاهده نکرد. پس از مدتی با خود اندیشید بیهوده به نایبان و معاونان و خاصان درگاه و کاسه‌لیسان بدگمان بوده است. در نتیجه یک مهمانی بزرگ ترتیب داد و همه نایبان و معاونان و خاصان درگاه و آقازادگان و مرتبطان و رانت‌خواران را دعوت کرد و موضوع را با آنها در میان گذاشت و به خاطر آن که بیهوده به آنان بدگمان بوده است از آنان عذر خواست. آنان نیز عنوان داشتند جای نگرانی نیست و دستیار ویژه قبلا آنها را در جریان ماجرا قرار داده است. سپس به صرف شام پرداختند و از همدلی و همراهی دوباره خود، لذتی دوباره بردند.