كاربران فضای مجازی پوستر تازه بزرگمهر حسینپور را كه به وقایع سال 98 پرداخته كپی از یك نقاشی معروف دنیا دانستهاند؛ این پوستر را از ابعاد مختلف بررسی كردهایم
زخم روی زخم
میشود روزهای پایانی سال چندین و چند داستان مفصل نوشت از ماجرای پوسترها. بله، درست خواندهاید، پوسترها! همین صفحات كاغذی تقریبا بزرگی كه روزگاری تنها برای اطلاعرسانی از یك رویداد تهیه میشدند اما حالا ابعاد هنری هم به خود گرفته و شدهاند ابزاری برای بیان حرفها، انتقادات و نظرات طراحان. هرچند افزوده شدن بعد هنری، آموزشی یا هر چیز دیگری به پوسترها، كاركرد اولیه و مهمشان یعنی اطلاعرسانی را از آنها نمیگیرد و باید قبل از هر چیز خبری اطلاعرسانی، درخواست یا تبلیغی را در خود داشته باشند، همه این كاركردها از قرن نوزدهم تا امروز كه 20 سال از قرن بیست و یكم را پشت سر گذاشتهایم، بر دوش پوسترها هستند و بهرغم وجود رسانههای جدید هنوز هم پوسترها حرفی برای گفتن دارند.
پوسترها در یك دهه گذشته ایران سرگذشتهای ساده عجیبی دارند، چرا ساده و عجیب؟ چون اغلب كپیهای دست چندمی از نمونههای خارجی هستند، كپیكاریهایی كه البته با اعلام از سوی طراحان خود میتوانند از واژه كپی شانه خالی كرده و بدل شوند به الهام گرفته شده از یك اثر دیگر. اتفاقی كه در ایران كمتر رخ میدهد و همیشه حاشیههای فراوانی ایجاد میكند.
این حواشی البته اغلب به جایی نمیرسند، چند روزی در رسانههای پوسترهای كپی شده دست به دست میچرخند و بعد هم خیلی زود فراموش میشوند. شاید هم همین سهل انگاشته شدنهاست كه موجب میشود عدهای آثار نقاشان دیگر كشورهای جهان را هم كپی كرده و با آن حتی نمایشگاه هم برگزار كنند. خاطرتان هست از چه ماجرایی حرف میزنیم دیگر، همین امسال اتفاق افتاده بود و حواشی بسیاری را هم ایجاد كرد.
پوسترهای كپی شده البته اغلب به فیلمهای سینمایی مربوط میشوند، كارگردانها و تهیهكنندهها هم ظاهرا برایشان چندان مهم نیست كه پوستر فیلم كپی از آب درآمده و از كنار ماجرا ساده میگذرند. اگر به طراح پوستر هم بگویی چرا پوستری كه طراحی كردی كپی است، خیلی راحت به همین نكته اشاره خواهد كرد كه خب چه ایرادی دارد... بقیه هم همین كار را میكنند! حالا اینكه اگر همه یك حركت اشتباه را انجام میدهند، ما هم به انجامش محق هستیم یا نه ماجرای دیگری است؛ اما آنچه این روزها بهعنوان پوستر تازه بزرگمهر حسینپور در فضای مجازی دست به دست میشود هم جای تامل بسیار دارد. در تصویر پوستر كه قصد داشته اتفاقات سیاسی و اجتماعی ایران در سال 1398 را در یك نگاه بررسی كند، زن را میبینیم كه روی صخرهای نشسته و از دستها و سایههایی هم كه در گوشه و كنار صخره دیده میشوند، میتوان به این نتیجه رسید كه آن زن تنها نیست و دیگرانی هم از آنچه اطرافشان گذشته، جان سالم به در بردهاند. یكی از آنها ماسك هم بر صورت دارد و نشان از حال و هوای كرونایی امروز ماست، اطرافشان اما سیل است و بناهای در حال ویرانی و موشكی كه در حال حركت است تا هواپیمایی را ساقط كند.
پوستر كپی است؟
در فضای مجازی پوستر تازه حسینپور با واكنشهای متفاوتی روبهرو شده است، برخی آن را دوست داشته و سعی كردهاند به آن بهعنوان آینهای نگاه كنند كه تمام اتفاقات سال 98 كشورمان را بهنوعی نشان داده است، برخی دیگر هم طراح را به سیاهنمایی محكوم كرده و گفتهاند اتفاقات و روزهای خوب هم وجود داشتهاست. اگر قرار باشد برای هر كشوری هر سال چنین پوستری طراحی شود، امكانش خواهد بود. بالاخره همه جای دنیا اتفاقات خوب و بد بسیاری كنار هم رخ میدهد.
در كنار این برخوردها، برخی هم حسینپور را به كپی كاری محكوم كردهاند. این دسته از كاربران «سرگردان بر فراز دریای مه» تابلوی نقاشی هنرمند سبك رمانتیسیم، كاسپار داوید فریدریش را كنار پوستر حسینپور قرار داده و نوشتهاند در طراحی پوستر ایده فریدریش در تابلویش كپی شده است. هرچند میتوان پوستر را از ابعادی متفاوت از «سرگردان بر فراز دریای مه» دید؛ اما كمی نگاه كردن به دو تصویر در كنار هم نشان میدهد كاربران فضای مجازی به درستی این نكته را گفتهاند. اگر این گرافیست در كنار انتشار پوسترش این نكته را هم میافزود كه از نقاشی فریدریش الهام گرفته است، حالا مورد این همه نقد و هجمه قرار نمیگرفت كه آقا كپی كردن كار حرفهای و درستی نیست!
این همه اتفاقات است؟
دوباره و این بار از منظری دیگر پوستر حسینپور را نگاه كنیم. این اتفاقات امسال رخ داده است؟ بله. همه میدانیم سال سختی را پشت سر گذاشتهایم، سالی كه حالا در روزهای پایانیاش هم با ویروس كرونا سر و كله میزنیم و زندگیمان از ریتم طبیعی خود فاصله گرفته است. میدانیم كه جامعه هم نیاز دارد بداند چه روزهای سختی را گذرانده سالی بوده حادثه پشت حادثه، اما راستش اینها را همه میدانند.
همه مردم به خاطر دارند نوروز 98 با سیل در برخی استانها شروع شده و هموطنانمان از شمال تا جنوب تحت تاثیر همین سیل، خانه از دست داده و آسیب دیدهاند. همه واقعه تلخ سقوط هواپیما را به خاطر دارند، اما در كنار این موارد باید مورد دیگری را هم افزود؛ همه یادشان هست همین امسال سردار سلیمانی كه نماد عزت و قدرت ایران در كشورهای منطقه و جهان بود و هست، چقدر بیرحمانه از سوی آمریكا ترور شده است. چرا در پوستر حسینپور از این اتفاق چیزی دیده نمیشود؟ اگر پوستر سیاسی نبوده و قرار است همه اتفاقات امسال ـ آن هم فقط تلخهایش را ـ روایت كند، چرا جای این یكی خالی است؟ چرا گزینشی و با نگاهی خاص تلخیها انتخاب شدهاند؟!
زخم، زخم است، هنرمند هم میتواند زخمها را به جامعه نشان دهد، دست روی زخمها بگذارد، گاهی برای درمانشان و جلب كردن توجه جامعه بر آن زخمها نمك بپاشد، درد و سوزشی را ایجاد كند كه همه را به سمت درمان سوق دهد.
همین امسال كم پوسترهای خلاقانه و خاص منتشر نشدند كه اتفاقا به كمبودها و مشكلات هم اشاره داشتند، اما تلاش میكردند مردم و جامعه را با امیدی دوباره به این سمت سوق دهند كه دست به دست هم بدهیم و مشكلات را حل كنیم. هر وقت از این نوع پوسترها دیدیم فارغ از كپی بودن و نبودنشان اول از خودمان سؤال كنیم: زخم زدن روی زخم مردم واقعا چهدردی را درمان میكند؟
پوستر فیلمهای سینمایی یکی دو سال اخیر ایران که به طور مشخص کپی از پوسترهای خارجی بودند و در فضای مجازی و رسانهها به این موضوع اشاره شده است. طی یک دهه گذشته و با گسترش استفاده از اینترنت و فضای مجازی کاربران خیلی راحتتر مچ کپیکارها را میگیرند اما فرق چندانی به حال آنها ندارد چون هیچ راهکار قانونی وجود ندارد که جلوی این افراد بایستد.