سه شخص ثروتمند كه برای انجام كارهای تجاری به خارج از كشور رفته و هنگام بازگشت اتفاقا در یك پرواز قرار داشتند، هنگام ورود به كشور با شیوع كرونا مواجه شده و توسط مسؤولان به قرنطینه موقت هدایت شدند. سه شخص ثروتمند نخست اعتراض كردند و اظهار داشتند ما اشخاص تاجر و موفقی هستیم و در صورتی‌كه در پی فعالیت‌های خود نباشیم، چرخ اقتصاد كشور كند حركت می‌كند و مانند اقشار ضعیف و كارگران روزمزد و كسبه جزء و دستفروشان نیستیم كه بود و نبود ما برای كسی تفاوتی نداشته باشد. اما مسؤولان به حرف آنها وقعی ننهادند و با بیان این كه در برابر پروتكل‌های بهداشتی همه یكسان هستند، به ادامه هدایت آنها به قرنطینه موقت پرداختند. در قرنطینه موقت، یكی از تاجران برای این كه لارج بودن خود را به رخ بقیه بكشد، یك ده‌هزار تومانی از جیب خود بیرون آورد و آن را لوله كرد و با آتش بخاری روشن كرد و با آن سیگار خود را روشن نمود. تاجر دوم برای آن كه لارج‌تر بودن خود را به رخ بقیه بكشد، از آنجا كه سیگار نداشت نخست یك سیگار از تاجر اول گرفت، سپس یك چك‌پول 50 ‌هزار تومانی از جیب خود بیرون آورد و آن را لوله كرد و با آتش بخاری روشن كرد و با آن سیگار خود را روشن نمود. در این لحظه دو تاجر به تاجر سوم نگاه كردند. تاجر اول یك سیگار به تاجر سوم داد و منتظر واكنش او نشست. تاجر سوم دسته‌چك خود را از كیفش بیرون آورد و روی آن مبلغ صد میلیون ریال نوشت و چك را كند و آن را لوله كرد و با آتش بخاری روشن كرد و با آن سیگار را روشن نمود. تاجر اول و دوم كه تحت تاثیر هوش و مدیریت بحران تاجر سوم قرار گرفته بودند از وی پرسیدند: شما تاجرِ چی هستید؟ تاجر سوم جوابی نداد و چراغ را خاموش كرد و خوابید و همگان را با این معما تنها گذاشت.