شعر کرونا
شنیدم من که این ویروس کرونا
همان مهمان ناخوانده در اینجا
از او پیر جوان لرزان سراسر
توگویی قابض الارواح بر در
گهی بر شرق و گه بر غرب تازد
به یک حمله ز کشته پشته سازد
به چشم کور او یکسان زن و مرد
چه تهرانی چه یزدی یا بشاگرد
اگرچه جنگ او بسیار سخت است ز پیروزی خیالش تخت تخت است
به پوزهبند و دستکش خوش نکن دل
که بار کج نیابد ره به منزل
نهان سازد سبیلت را ز انظار
دماغ گندهات از چشم اغیار
ز خون خوردن نبینی سیریاش را
به چشمت صورت اکبریاش را
کرونا عید مردم را عزا کرد
به هر خانه عزاخانه بهپا کرد
خیابانها همه سردند و خاموش دهد جولان در آنها گربه و موش
چه خوش گفت پیرمرد نکتهپرداز سخنسنج و سخنگوی و سخنساز
که جولانگاه او روی زمین است
به هر جایی روی او در کمین است
زگندهلات کاری برنیاید
مگر کاری برآید از دعایت
چون من دیدم که قلبش قلوهسنگ است
ز پیروزیهای خود مست و ملنگ است
سخن را با بذلهگویی میکنم ساز
بهوصفش میکنم حرف خود آغاز
کرونای عزیز آرام جانم
تویی آسایش روح و روانم
ز یمن مقدمت دنیا قشنگ است به هرجا میروی شهر فرنگ است
جوانان جملگی گرمند در کار
عجب رونق گرفته کسب بازار
هتلداران همه شادند و شنگول
درون دخلشان پرگشت از پول
لباس بانوان هم رنگ رنگ است
دم روباه یا پوست پلنگ است
به رستوران اگر افتد گذارت
برو داخل که میآید به کارت
سر میز غذا مرغان بریان
کباب برگ و بریانی فراوان
به تو چشمک زند ماهی آزاد
چه خوشمنظر بود انواع سالاد
بخور تا میتوان مفت و مجان
چنین بزمی نمییابی تو آسان
شکم پر کن تو از نوشابه و دوغ
که بعد از آن زنی پیوسته آروغ
چه آروغی چو شلیک تفنگ است تو گویی معدهات میدان جنگ است
از آن آروغ وحشتناک هر آن
صدایش میرسد تا سبزهمیدان
به سالنهای جشن و شادمانی
عروسیهای بکر آنچنانی
نمایشگاه انواع لباس است
تفرجگاه خلق بیکلاس است
نوای ساز پرکرده فضا را
که تا رغبت کنی سرو غذا را
کرونای عزیزم بارکا...
بدین قدرت که داری و بدین جاه
که آمریکا و لندن در هراسند
همه بیچاره مانده آس و پاسند
همه درماندگان بیپناهند
زپا افتادگان بیگناهند
ز مسوولین خود اندر عذابند
گرفتار ستمها بیحسابند
یکیشان ابلهی گردنکلفت است سخنهایش سراسر حرف مفت است
یکی سالوسباز و حقهباز است
به دزدی روز و شب دستش دراز است
جنایتهای آنها بیشمار است
که چنگیز مغول زان شرمسار است
گمان آن است که ویروس کرونا
ز آمریکا از اول گشت پیدا
جهان آلوده شد از این جنایت
به روز حشر میبینی سزایت
کرونا بشنو از من آنچه گویم
که من جز راه حق راهی نپویم
تویی ابلیس و شیطان مجسم
تویی دشمن به فرزندان آدم
هرآنچه برشمردم از فضائل
کجا باشی تو ای ویروس قاتل
خداوندا به حق آل اطهار
ز مکر و شر او ما را نگهدار
م - غ
همان مهمان ناخوانده در اینجا
از او پیر جوان لرزان سراسر
توگویی قابض الارواح بر در
گهی بر شرق و گه بر غرب تازد
به یک حمله ز کشته پشته سازد
به چشم کور او یکسان زن و مرد
چه تهرانی چه یزدی یا بشاگرد
اگرچه جنگ او بسیار سخت است ز پیروزی خیالش تخت تخت است
به پوزهبند و دستکش خوش نکن دل
که بار کج نیابد ره به منزل
نهان سازد سبیلت را ز انظار
دماغ گندهات از چشم اغیار
ز خون خوردن نبینی سیریاش را
به چشمت صورت اکبریاش را
کرونا عید مردم را عزا کرد
به هر خانه عزاخانه بهپا کرد
خیابانها همه سردند و خاموش دهد جولان در آنها گربه و موش
چه خوش گفت پیرمرد نکتهپرداز سخنسنج و سخنگوی و سخنساز
که جولانگاه او روی زمین است
به هر جایی روی او در کمین است
زگندهلات کاری برنیاید
مگر کاری برآید از دعایت
چون من دیدم که قلبش قلوهسنگ است
ز پیروزیهای خود مست و ملنگ است
سخن را با بذلهگویی میکنم ساز
بهوصفش میکنم حرف خود آغاز
کرونای عزیز آرام جانم
تویی آسایش روح و روانم
ز یمن مقدمت دنیا قشنگ است به هرجا میروی شهر فرنگ است
جوانان جملگی گرمند در کار
عجب رونق گرفته کسب بازار
هتلداران همه شادند و شنگول
درون دخلشان پرگشت از پول
لباس بانوان هم رنگ رنگ است
دم روباه یا پوست پلنگ است
به رستوران اگر افتد گذارت
برو داخل که میآید به کارت
سر میز غذا مرغان بریان
کباب برگ و بریانی فراوان
به تو چشمک زند ماهی آزاد
چه خوشمنظر بود انواع سالاد
بخور تا میتوان مفت و مجان
چنین بزمی نمییابی تو آسان
شکم پر کن تو از نوشابه و دوغ
که بعد از آن زنی پیوسته آروغ
چه آروغی چو شلیک تفنگ است تو گویی معدهات میدان جنگ است
از آن آروغ وحشتناک هر آن
صدایش میرسد تا سبزهمیدان
به سالنهای جشن و شادمانی
عروسیهای بکر آنچنانی
نمایشگاه انواع لباس است
تفرجگاه خلق بیکلاس است
نوای ساز پرکرده فضا را
که تا رغبت کنی سرو غذا را
کرونای عزیزم بارکا...
بدین قدرت که داری و بدین جاه
که آمریکا و لندن در هراسند
همه بیچاره مانده آس و پاسند
همه درماندگان بیپناهند
زپا افتادگان بیگناهند
ز مسوولین خود اندر عذابند
گرفتار ستمها بیحسابند
یکیشان ابلهی گردنکلفت است سخنهایش سراسر حرف مفت است
یکی سالوسباز و حقهباز است
به دزدی روز و شب دستش دراز است
جنایتهای آنها بیشمار است
که چنگیز مغول زان شرمسار است
گمان آن است که ویروس کرونا
ز آمریکا از اول گشت پیدا
جهان آلوده شد از این جنایت
به روز حشر میبینی سزایت
کرونا بشنو از من آنچه گویم
که من جز راه حق راهی نپویم
تویی ابلیس و شیطان مجسم
تویی دشمن به فرزندان آدم
هرآنچه برشمردم از فضائل
کجا باشی تو ای ویروس قاتل
خداوندا به حق آل اطهار
ز مکر و شر او ما را نگهدار
م - غ