شب بغض ایـــــــــــــران

خاطره‌بازی با امید ابراهیمی درباره جام‌جهانی روسیه و بازی ماندگار با پرتغال

شب بغض ایـــــــــــــران

اینها حرف‌های شیرینی است که امید ابراهیمی از جام‌جهانی روسیه برایمان تعریف می‌کند. فلاش‌بکی شیرین به عمق روزهای شیرین‌تر. به ورزشگاه‌هایی که اگر هنوز پایمان را آنجا بگذاریم یا تصاویرش را ببینیم، یاد شیربچه‌هایی می‌افتیم که برای اسم ایران مرد و مردانه جنگیدند. سرشان را جلوی توپ گذاشتند تا تیم‌ملی نبازد. با امید مرور کردیم چند صحنه تاریخی از جام‌جهانی روسیه را. از آن صحنه‌هایی که هر چقدر تصویر یا ویدئو آنها را می‌بینیم، سیر نمی‎شویم که نمی‌‎شویم.

راموس؛ باشخصیت و جنتلمن
سرخیو راموس. راستش را بگویم من اصلا انتظار نداشتم راموس اینقدر با‌شخصیت باشد. همیشه با چیزهایی که از او دیده بودم فکر می‌کردم بداخلاق است ولی نه این‌که من بگویم، همه تیم‌ملی می‌گویند او به معنای واقعی یک فوتبالیست جنتلمن بود. بعد از بازی هیچکدام از بچه‌ها باورشان نمی‌شد راموس چنین اخلاقی در زمین داشته باشد. خودمانی بگویم همه فکر می‌کردیم راموس چرک فوتبال بازی می‌کند. آرنج می‌زند. بد بازی می‌کند . واقعا این در فکر همه بچه‌ها بود ولی در زمین بازی دیدیم اصلا اینطور نیست. هر چیزی که فکر می‌کردیم برعکس از آب درآمد. راموس به نظر اکثر بچه‌ها یک الگو بود. خودم واقعا باور نکردم.



بچه‌ها از‌جان مایه گذاشتند
آن صحنه بازی با اسپانیا که بچه‌ها روی خط دروازه با تمام وجود از گل نشدن توپ جلوگیری کردند. ما روحیه جنگندگی زیادی داشتیم و به‌جرات می‌گویم بازیکنان از‌جان مایه می‌گذاشتند. در آن صحنه معروف هم با جان و دل دفاع کردیم. در لحظه‌ای که اسپانیا کرنر را زد، در یک لحظه توپ تا روی خط دروازه ما رفت. سعید و رامین و علیرضا بیرانوند با چنگ و دندان و با تمام وجود روی آن توپ رفتند. بعد من هم اضافه شدم. خدا را شکر می‌کنیم که آن توپ گل نشد.


روز رونالدو نبود
تنها بازیکنی که واقعا دوستش دارم  کریس رونالدو است. فکر کنم کریس در بازی پرتغال با ایران به این دلیل بداخلاق بود که روزش نبود. یعنی طوری که می‌خواست بازی برایش در نیامد. به اسپانیا سه گل زده بود و پیش خودش فکر می‌کرد به ایران هم چند گل می‌زنم. وقتی بازی شروع شد و دید نمی‌تواند کار کند، بداخلاق شد. این چیزها هم در فوتبال طبیعی است. رونالدو مقابل ایران روز خوبش نبود. ما شانس کمی برای بازی به او دادیم. در بازی‌های دیگر شانس زیادی داشت. با توجه به آنالیز کادرمان عملا رونالدو از جریان بازی خارج شده بود. بعد از این‌که پنالتی را خراب کرد، اوضاعش بدتر شد. با مرتضی درگیر شد و به نظرم باید داور اخراجش می‌کرد.




به طارمی گفتم فدای سرت
اشک‌های مهدی طارمی بعد از بازی با پرتغال... راستش بعد از بازی من سمت مهدی رفتم. به او گفتم موقعیت خراب کردی؟ بابا فدای سرت. کسی بیشتر از خودت دوست نداشت آن توپ را گل کنی. تو دوست داشتی توپ را وارد دروازه کنی تا مردم خوشحال شوند. مهدی خیلی آن شب گریه کرد.  من می‌گویم همه باید درک کنند مهدی چه شرایطی داشت. خستگی ناشی از 90 دقیقه بازی. دویدن زیاد. تازه من قشنگ صحنه را یادم هست. وقتی سامان شوت زد و خورد به دفاع پرتغال توپ که رسید زیر پای مهدی، چرخش خیلی زیادی داشت. واقعا سخت بود آن ضربه را گل کردن. اگر آن را می‌زد یک اتفاق تاریخی رقم می‌خورد. البته تیم‌ملی کار تاریخی‌اش را کرد.



پنالتی کریس و بغضی که ترکید
این هم از صحنه‌های به‌یادماندنی جام‌جهانی است. نمی‌دانم چطور آن لحظه را توصیف کنم. علیرضا پنالتی را که گرفت، انگار یک چیز ترکید. انگار همه ما جان گرفتیم. بعد از مهار ضربه رونالدو بود که ما شروع کردیم به حمله کردن. شاید اگر داور زودتر برای پرتغال پنالتی می‌گرفت، ما حتی بازی را می‌بردیم. علی با توجه به این‌که تجربه و اعتماد به نفس زیادی داشت، روزهای خوبی را در جام‌جهانی پشت‌سر گذاشت. به جرات می‌گویم در اوج اعتماد به نفس بود. ما انتظار داشتیم علی جلوی رونالدو بهترین عملکرد را داشته باشد ولی خودتان می‌دانید. هر دروازه‌بانی نمی‌تواند پنالتی کریس را مهار کند. به جرات می‌گویم توپی که او گرفت، همه ما را در زمین متحول کرد.




دنده‌ام شکست
در بازی با مراکش اتفاق بدی برایم افتاد. متاسفانه دنده‌ام شکست. من یک تکل روی بازیکن تیم مراکش زدم. استوک بازیکن‌شان آهنی بود. پایش روی دنده رفت. کف آهنی استوکش هم دقیقا لای دنده‌ام فرو رفت. این باعث شد همان لحظه دنده‌ام بشکند. واقعا از نظر تنفسی مشکل داشتم و دیگر نمی‌توانستم درست نفس بکشم. یک ربع بعد از آن صحنه تلاش کردم به بازی ادامه دهم ولی دیدم نمی‌شود. به احسان حاج‌صفی گفتم نفسم بالا نمی‌آید. دیگر نمی‌توانم بازی کنم. فکر می‌کردم بازی اسپانیا و پرتغال را از دست بدهم، ولی با تلاش پزشکان و با وجود شکستگی، هم مقابل اسپانیا بازی کردم و هم مقابل پرتغال. کلا قفسه‌ام را بی‌حس کرده بودند. کپسول هم می‌خوردم تا دردی احساس نکنم.



بوسکتس جلوی رختکن آمد گفت پیراهنم برای تو
یادم نیست راموس لباسش را به چه کسی داد ولی من تنها لباسی که گرفتم در همان بازی بود، یعنی در دو بازی دیگر لباسی نگرفتم، حتی در بازی پرتغال. بازی اسپانیا که تمام شد، بوسکتس نزدیک من بود. به او گفتم پیراهن‌مان را عوض کنیم. گفت برویم داخل تونل آنجا لباس را می‌دهم. بعد از هم جدا شدیم. به تونل رفتم و او را ندیدم. فکر کردم یادش رفته ولی چند دقیقه بعد دیدم جلوی در رختکن تیم‌ملی آمد و لباسش را به من داد و گفت قول داده بودم آن را به تو بدهم. این لباس تنها یادگاری من از جام‌جهانی روسیه است. با این‌که شدیدا رئالی هستم ولی برایم افتخار است لباس بوسکتس بارسایی را دارم چون هم‌پست من است و واقعا جزو بهترین‌های دنیاست.