فرهنگ‌سازی عتیقه‌فروش در غیاب دوربین مخفی

فرهنگ‌سازی عتیقه‌فروش در غیاب دوربین مخفی

امید مهدی‌نژاد طنزنویس

 در دوران پهلوی دوم شخصی به یک مغازه عتیقه‌فروشی مراجعه کرد و از آنجا که تولید برق در دوران پهلوی دوم به اندازه نیاز همگانی نبود و برق گاهی می‌رفت و به همین دلیل برق منطقه رفته بود، پیرمرد عتیقه‌فروش را مشاهده کرد  که شمعی روشن کرده و آن را در یک شمعدان نقره قدیمی و قیمتی گذاشته بود. مرد مدتی در زیر نور ضعیف شمع به تماشای اجناس قدیمی و آنتیک عتیقه‌فروشی پرداخت سپس نزد پیرمرد عتیقه‌فروش رفت و پس از سلام و احوالپرسی گفت: عذر می‌خواهم، اما تصور می‌کنم این کار شما از احتیاط به دور است. پیرمرد عتیقه‌فروش گفت: کدام کار؟ مرد گفت: همین که شمع روشنایی را داخل یک شمعدان عتیقه گران‌قیمت گذاشته‌اید. آن هم در حالی که برق نیست و ممکن است کسی شمعدان را بدزدد. پیرمرد عتیقه‌فروش گفت: از نگرانی شما ممنونم. اولا چیزی دم دست نداشتم. ثانیا چطور ممکن است کسی آن را بدزدد در حالی‌که من خودم اینجا هستم و اگر شمعدان تکان بخورد از نورش متوجه می‌شوم. مرد گفت: حسن ظن شما به اشخاص ستودنی است، اما به‌راحتی می‌شود این شمعدان را دزدید. پیرمرد عتیقه‌فروش گفت: چطوری.
مرد گفت: این‌طوری و خم شد و شمع را فوت کرد. شمع خاموش شد و مغازه در تاریکی فرو رفت. پیرمرد عتیقه‌فروش گفت: اوه، راست می‌گویید. فکر اینجایش را نکرده‌بودم. سپس کورمال کورمال روی میزش دنبال کبریت گشت و بالاخره آن را پیدا کرد و کبریت کشید. وقتی فضای مغازه روشن شد، مشاهده کرد نه از شمعدان و نه از مرد خبری نیست. پیرمرد عتیقه‌فروش نخست تصور کرد دوربین مخفی است و قرار است با این آیتم فرهنگسازی شود و به مردم نشان داده‌شود که از وسایل خود مراقبت کنند و مواظب دزدها باشند، اما پس از چند دقیقه به خاطر آورد دوربین مخفی هنوز اختراع نشده‌است. در این لحظه دودستی توی سر خودش زد و پس از آن‌که دقایقی آه و ناله کرد تصمیم گرفت خودش فرهنگ‌سازیِ دوربین مخفی را برای خودش انجام دهد، از وسایل خود مراقبت کند و مواظب دزدها باشد.