تازهترین کتاب درباره رئیس جمهور آمریکا که اثری افشاگرانه به قلم برادرزاده ترامپ است، در صدر فروش کتاب قرار گرفته
کتاب دارد، ادب ندارد
قرار است درباره تضاد چیزهایی بخوانید؛ تضاد بین فرهنگ و کتاب که در نظام سرمایهداری حتما برایش منطق و دلیل وجود دارد، اما میتواند تاملبرانگیز باشد. شاید چنین تضادی را سراغ داشته باشید اما یک نمونه درشتش را برایتان جدا کردهایم. از کجا؟ از ایالات متحده آمریکا، از کاخسفید و از شخص رئیس جمهور آمریکا. ماجرا از این قرار است که رئیسجمهور آمریکا چند کتاب نوشته و در ایران هم بسیاری از آنها ترجمه شدهاند و در بازار کتاب در دسترس هستند. این کتابها قبل از دوران ریاست جمهوری ترامپ نوشته شده و به کتابهای باراک اوباما و بیل کلینتون شباهتی ندارند. ترامپ فقط کتاب ننوشته، بلکه کتابهایی هم دربارهاش نوشتهاند و همین کتابها همین روزها در بازار کتاب آمریکا حسابی سر و صدا به پا میکنند. میبینید! رئیسجمهور آمریکا با کتاب ارتباطات تنگاتنگ دارد اما هر کس که با کتاب ارتباط و نسبتی دارد، لزوما اهل ادب نیست. توقع نداریم این ادعا را بپذیرید، فقط کافیاست این گزارش را بخوانید تا متوجه شوید چرا چنین اعتقادی درباره ترامپ داریم و چرا در صفحات فرهنگی روزنامه به این تضاد پرداختهایم در حالی که موضوع میتواند کاملا سیاسی باشد. این شما و این هم دلایل ما برای تضاد بین فرهنگ و کتاب در مورد عجیب دونالد ترامپ.
همیشه کتابهای انگیزشی، پرفروشترین کتابهای جهان بودهاند. علت این امر داستان بلندی است با اوج و فرودهایی درباره تمناها و آرزوهای آدمیزاد و مقولاتی از این دست که بهتر است از آنها عبور کنیم. در میان کتابهای انگیزشی، آن دسته آثاری که راههای موفقیت در کسب و کار و ثروتمند شدن را آموزش میدهند، از استقبال بیشتری هم برخوردار هستند که علت این یکی اصلا نیازی به توضیح ندارد چون اصلا فهمیدنش کار سختی نیست. کتابهای انگیزشی ارزشمند هستند اما در دایره ادبیات نمیگنجند. دست کم اهل ادب سر و کاری با چنین کتابهایی ندارد. غرض این که هر آنچه رئیس جمهور آمریکا نوشته و منتشر کرده در زمره آثار انگیزشی با رویکرد کسب و تجارت موفق است.
چند نمونه از کتابهای دونالد ترامپ را معرفی و قضاوت را به خودتان واگذار میکنیم:
چگونه مثل یک بیلیونر فکر کنید
اولین جملهای که در این کتاب میخوانید از این قرار است: «در دنیایی که بیش از شش میلیارد نفر جمعیت دارد، فقط 587بیلیونر وجود دارد. این یک باشگاه بسیار اختصاصی است. آیا دوست دارید به ما بپیوندید؟» این دعوت، آن هم سوی دونالد ترامپ که یکی از بزرگترین سرمایهداران آمریکا بوده، برای خیلیها میتواند جذاب باشد.
4 فرمان ترامپ
این کتاب با عنوان فرعی 40 راهکار برای دست بالا بودن در تجارت، نوشته شده و در معرفی آن آمده که اگر از تصمیمات سیاسی اخیرش بگذریم، ترامپ یکی از افراد بسیار موفق در تجارت است. او کاملا بازار تجارت را میشناسد و میداند که چطور از صفر میتوان به صد رسید. در این میکروکتاب، ترامپ از مهمترین عوامل موفقیت خود در چهار حوزه مختلف در کسبوکار صحبت میکند و توصیههایی به شما میدهد که در تجارت حتما به کارتان خواهد آمد.
چرا میخواهیم شما ثروتمند باشید؟
عنوان فرعی کتاب این است: دو مرد یک کتاب. ترامپ برای نوشتن و انتشار این کتاب از همکاری رابرت کیوساکی که اقتصاددان است و به ایدههای نوآورانه اقتصادیاش شهرت دارد، کمک گرفته است. این کتاب هم یک دعوتنامه از سوی ترامپ است، چون به مخاطبش میگوید: بیایید دیگر فکر نکنیم که کجا و در چه کشوری زندگی میکنیم و مشغول به چه کاری هستیم. بدترین چیز برای ما، چه در قالب فردی و چه در عرصه ملی، این است که یک جا بنشینیم، تماشا کنیم و دست روی دست بگذاریم یا کمکم در لاک امن خودمان فرو برویم. اما فراموش میکنیم که برای پیشرفت باید همیشه آماده وقوع اتفاقات تازهبود.
هنر معاملهگری به سبک ترامپ
در این کتاب دونالد ترامپ یک هفته از زندگی خود را شرح داده و بعد به موضوع معامله کردن رسیده است. البته ناگفته پیداست او متخصص زدن زیر میز معامله است، ولی بدون تردید در کتابش محترمانهتر ظاهر شده و چنین توصیههایی ندارد.
آنچه واقعا اتفاق افتاد
از قضای روزگار، انگار ترامپ تنها رئيسجمهور جهان است که هر چه گفت را انجام داد، اما به شیوه خودش و البته فقط به نفع مردم خودش. ترامپ این کتاب را نوشته که به خوانندگان درک بهتری از خود و دیدگاههایش بدهد؛ آن هم برای ساختن آینده آمریکا. او در کتابش نوشته: من آدم واقعاً خوبی هستم، باور کنید، به خاطر آدم خوبی بودن به خودم افتخار میکنم. خواندن این کتاب را توصیه میکنیم به خصوص از این بابت که کتاب قبل از رئیسجمهور شدن ترامپ نوشته شده و خواندنش در این روزها اصلا خالی از لطف نیست.
آمریکای زمینگیر
این کتاب با عنوان فرعی چگونه عظمت را به آمریکا بازگردانیم، درباره برنامههای ترامپ برای سربلندی آمریکا بوده و در مقدمهاش آمده است: من عکسی میخواستم که در آن خوشحال نباشم، عکسی که بیش از خوشحالی، حس ناراحتیام را بازتاب دهد. چیزی وجود ندارد که بابت آن خوشحال باشیم، چون در حال حاضر شرایط مسرتبخشی نداریم. ما در وضعیتی هستیم که باید برای بازگرداندن عظمت آمریکا دست به کار شویم. همه ما. دقیقاً به همین سبب کتاب حاضر را نوشتهام. این کتاب سال ۲۰۱۵ منتشر شده، یعنی قبل از رسیدن او به ریاست جمهوری. او آن زمان اعتقاد داشت افراد بیکفایت زیادی در رأس سازمانهای دولتی و سه قوه ادارهکننده آمریکا قرار دارند که باید کنار بروند.
و چند کتاب دیگر...
میدانیم دونالد ترامپ به املاک و مستغلات، قمار، ورزش و سرگرمی و البته رئیسجمهوری و شخص خودش علاقه دارد. طرح جلد بسیاری از کتابهای ترامپ تصویری از خود اوست که البته در فرهنگ آمریکا خیلی عجیب نیست ولی معمولا درباره نویسندههای صاحبنام این اتفاق رخ میدهد. بعد از همه اینها با سلیقه ترامپ در زمینه کتاب هم آشنا هستیم و اگر نام دیگر آثارش را خواسته باشید عبارتند از: کتابهای بقا در اوج، هنر بازگشت و آمریکایی که سزاوارش هستیم. دیگر قضاوت درباره ارتباط این رئيسجمهور با ادب و فرهنگ به عهده شما.
یک مورد متفاوت
شخصیتهای سیاسی معمولا زندگینامه مینویسند و شاید روزی هم ترامپ این کار را بکند که میتوان پیشبینی کرد اثری پر هیاهو خواهد بود. با این حال جالب است بدانید دو رئيس جمهور قبلی آمریکا چه کتابهایی نوشتهاند.
باراک اوباما چندین کتاب نوشته که از میان آنها باراک اوباما در رویای پدر و جسارت امید به فارسی ترجمه شدهاند. او برای دخترانش هم کتاب نوشته و همینطورسخنرانیهای او و همسرش نیز در قالب کتاب منتشر شده است. از بین تمام رئیس جمهورهای آمریکا، کلینتون اما راهکار متفاوتی در پیش گرفت. او بعد از نوشتن چندین کتاب از جمله زندگینامه خودش با جیمز پترسون یکی از نویسندگان مطرح رمانهای پلیسی جنایی همکار شد و با هم یک رمان جنایی و پلیسی نوشتهاند به نام رئیس جمهور گمشده که داستانش در کاخ سفید رخ میدهد. این همکاری ادامه دارد و این دو نفر که یکی اطلاعات زندگی در کاخ سفید را دارد و دیگری دانش نوشتن رمان جنایی را، کتاب دومشان را در دست نگارش دارند.
کتابهایی درباره ترامپ
اگر نگاهی به کتابهای ترامپ در ستون کناری انداخته و با دیدگاههای ترامپ به طور اجمالی آشنا شدهاید، حالا بد نیست با کتابهایی که درباره او منتشر شده آشنا شوید؛ کتابهایی که در زمره آثار افشاگرانه قرار میگیرند و هر دو کتاب بعد از شکایتهای ناموفق ترامپ با دستور قاضی منتشر شدهاند. این روزها هم به مدد یکی از این کتابها بازار کتاب آمریکا حسابی داغ شده؛ با کتابی که درباره ترامپ نوشته شده، آن هم توسط برادر زادهاش.
بسیار زیاد و ناکافی
این کتاب با عنوان «چگونه خانواده من خطرناکترین مرد دنیا را پدید آورد»، نوشته مری ترامپ است. کتاب افشاگرانه برادرزاده ترامپ در روز اول انتشارش ۹۵۰هزار نسخه فروخت. البته این آمار چشمگیر شامل پیشفروش، نسخه الکترونیکی و کتاب صوتی آن هم میشود، اما به هر حال رکورد جدیدی در بین آثار ضدترامپ است.
تا به حال رکورد بیشترین فروش کتاب در روز اول، برای «هری پاتر و یادگاران مرگ» با فروش ۸.۳میلیون نسخه در آمریکا و ۲.۶۵ میلیون نسخه در بریتانیا ثبت شده است.
مری ترامپ 55 ساله، دختر فِرِد برادر متوفای رئیس جمهور آمریکاست که در کتاب خود به اطلاعات محرمانه خانواده ترامپ پرداخته است. او همچنین روان شناس است و در کتابش، ضمن افشاگریهای خانوادگی، به شکلگیری شخصیت ترامپ در کودکی پرداخته. در پشت جلد کتاب آمده تربیت ترامپ با مادری بیمار بود و پدری پرمشغله که عشق برایش معنایی نداشت و فقط انتظار اطاعت داشت و این که: او از محرومیتهایی رنج میبرد که او را برای تمام عمرش ترسانده است. خیلی زیاد و ناکافی هم عبارتهایی بوده که مدام پدر ترامپ به او میگفته. این نکته هم جالب است که کاخ سفید از این کتاب شکایت کرد و برای جلوگیری از انتشار آن نیاز به رای دادگاه پیدا کرده بود اما حالا کتاب در بازار آمریکا در صدر قرار گرفته است.
اتاقی که در آن اتفاق افتاد
این کتاب را جان بولتون مشاور امنیت ملی سابق دونالد ترامپ نوشته است و درباره اتفاقاتی است که در سالهای ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹در سیاست آمریکا رخ داده. بولتون در این کتاب اتهامات زیادی به رئیسجمهور آمریکا وارد کرده و البته اسناد زیادی هم در کتابش منتشر کرده است.
تلاش ترامپ برای جلوگیری از انتشار این کتاب نه تنها راه به جایی نبرد بلکه حتی پیش از انتشار در صدر فروش سایت آمازون قرارگرفت. بخشهای مهمی از این کتاب خاطراتی از کاخ سفید است که اخیرا در روزنامههای نیویورک تایمز، واشنگتن پست و وال استریت ژورنال منتشر شده و چهرهای از ترامپ ترسیم کرده که نشان میدهد او برای تامین منافع شخصی و انتخاب مجدد خود، از سیاست خارجی آمریکا سوءاستفاده کردهاست.
بولتون در این کتاب از سیاستهای ترامپ نوشته است مثلا اقدامات او به منظور اعمال فشار بر ترکیه، ترحیم مخابراتی چین و سایر تدابیر سیاسی او. همچنین پایگاه خبری مشرق نوشته که جان بولتون در این کتاب۷۵۳ بار نام ایران را آورده است.
از همین کتاب جملهای از جان بولتون درباره ترامپ را انتخاب کردهایم که شاید برای نتیجهگیری درباره ارتباط بین ترامپ و کتاب مفید باشد. بولتون نوشته: اطلاعات رئیسجمهور درباره ژئوپلتیک بیمعنی است زیرا ترامپ بیشتر وقت خود را صرف صحبت کردن میکند تا گوش دادن!
درباره تلقیهای مرسوم اما اشتباه درباره «نویسندگی»
راز کود و کمپوت
در 17 سال کار رسانهای و علاقهمندیام به ادبیات، بارها با آنها روبهرو شدهام. دو دستهاند؛ کتابی میزنند زیر بغلشان از هر جایی سردرمیآورند و خودشان را نویسنده معرفی میکنند. دسته دوم هم، دوست دارند به عنوان روزنامهنگار شناخته شوند؛ اما...
بگذارید از دسته دوم شروع کنم. آنها بارها ما را به دفترهایشان کشاندهاند. آنها هم میخواهند مثل ما باشند. مثل ما که نه البته! دور از جان و وجناتشان است. میخواهند صرفا عنوان ما را در روزمهشان قید کنند برای خودشان و با خودشان کول کنند ببرند این سو و آن سو. پولِ اضافی دارند، تخصصی غیره و سری که در سودای عنوانِ کلی «فرهنگی» چرخ میخورد. کارشان فیالمثل صادرات کود یا واردات کمپوت است یا شرکت در انتخابات. به خودشان میگویند خب ما که مجهز به این تخصصها هستیم، چرا در تخصص خودمان نشریهای هم راه نیندازیم؟ راه میاندازند و یکی دو روزنامهنگار را هم به دام دفترشان میکشانند. غافل از اینکه دانستن راز کود و کمپوت، یک مقوله و نوشتن از رازهای آنها مقولهای دیگر است. آنها میخواهند نشریهای بیرون بدهند تا در شناسنامهاش بنویسند صاحب امتیازند، مدیر مسؤولند و حتی سردبیرند. همین. بعد که شعلههای هوسشان فروکش کرد و عنوان را به رزومهشان افزودند، عذر آن یکی دو روزنامهنگار را هم میخواهند و ماجرا تمام میشود. شاید تقصیر ماست که نتوانستهایم متوجهشان کنیم تجهیز به هر تخصصی، به معنای توانایی نوشتن درباره آن تخصص نیست. مدتهاست پای کارشان نمیروم.
برگردیم به دسته اول، که دست کم در مصداق به موضوعِ گزارش ما نزدیکتر است. عرض کردم که کتابی زیر بغل میگیرند و خودشان را «نویسنده» معرفی میکنند. کتاب، مثلا درباره همان کود است یا کمپوت. مباحث هم به صورت علمی و تخصصی پردازش شدهاند، اما هیچ ظرافتی برای اینکه در قالب کتاب منتشر شوند، ندارد اغلب. میگویند ما «نویسنده»ایم. اصلا بگذارید درباره همین عنوان مناقشهبرانگیزِ «نویسنده» شروع کنم. البته اینکه میگویم «مناقشهبرانگیز»، فکر نکنید بحثها دربارهاش درگرفته است، خیر! من بودهام که همواره با خودم کلنجار رفتهام و حرص خوردهام که این عنوان، چه وجوه اطلاقی میتواند داشتهباشد و ندارد. کجاها باید استفاده شود که نمیشود و برعکس. قاعده نادرستی هست که عمومی هم شده و به کسانی که در ادبیاتِ داستانی فعالند میگوییم نویسنده. یعنی مثلا به طرف میگوییم شاعر، نویسنده و منتقد. همین سه عنوان در کنار هم، خبط و خطایی بزرگ را میسازد. هم شعر را «مینویسند» هم نقد را «مینویسند» و هم رمان یا داستان را «مینویسند». بنابراین آن عنوانِ «نویسنده» پس از شاعر و پیش از منتقد آن وسط چه میکند؟ آن نویسنده، همه کسانی را که چیزی مینویسند دربرمیگیرد. پس آیا بهتر نیست اگر او رمان یا داستان مینویسد به جای نویسنده بگوییم رماننویس یا قصهنویس یا داستاننویس؟ حالا شاید بگویید این مقدمه چه ارتباطی دارد به آن کسی که کتابی درباره کود و کمپوت زیر بغلش زده و میگوید نویسنده است؟ خب، بگذارید بگویم که اتفاقا ماجرا از همین جا بغرنج میشود. نویسنده آن کتاب کود و کمپوت به همان اعتباری که به نویسنده ادبیاتِ داستانی میگوییم «نویسنده» و نه «داستاننویس»، خودش را به این عنوان مفتخر میکند. نمیدانم شما هم با این عده روبهرو بودهاید که گمان میکنند نوشتن، فینفسه امری فرهنگی است یا نه. آنها میگویند فلانی آدم فرهنگیای است چون کتاب نوشته. حالا چه نوشته؟ فیالمثل کتابی نوشته درباره عملکرهای گوناگون گیربکس! از اینجاست که میبینید همه چیز توی هم رفته است. همین روسای جمهوری را که در گزارش امروز ما به عنوان «نویسنده» معرفی شدهاند ببینید؛ آنها یا خاطراتشان را ثبت کردهاند، یا تحلیلی سیاسی نوشتهاند بر زندگی و زمانه خودشان. چرا خبرهای مرتبط با این کتابها را در صفحات ادبیات یا عنوانِ مستهلک و کلیترِ فرهنگ منتشر میکنیم؟ چرا فکر میکنیم هر کتابی، به ادبیات ربط دارد؟ چرا ادبیات را با امر نوشتن یکی در نظر میآوریم؟
با اجازه من کمتر غر بزنم و بروم این کتابی را که همکارمان سفارش کرده در صفحه ادبیاتِ فردا به آن بپردازیم، مروری بکنم. عجالتا تا فردا عرض کنم که کتاب، تحلیلی سیاسی است از افول داعش در خاورمیانه!