فیلم «جودی» با بازی رنی زلوگر توانسته نظر مثبت مخاطبان و منتقدان را به دست بیاورد
بــــازی در نقش بازیگر
بازگشت بازیگر مطرح یك دهه قبل سینما با یك درام اجتماعی شرححالگونه، موفقیتهای زیادی برایش به ارمغان آورد. درام «جودی» اگر یك نفر را از خود منتفع كرد، او همان رنی زلوگر است. اصلا این فیلم با نام او شناخته میشود و تمام موفقیتهای آن به نام او نوشته میشود. این در حالی است كه داستان فیلم، اختصاص به یكی از جنجالیترین و محبوبترین ستارگان كلاسیك هالیوود دارد. جودی گارلند كه در این درام شرححالگونه توسط زلوگر به تصویر كشیده شده، از جمله هنرمندانی است كه زندگی و كارهایش در هالهای از ابهام قرار گرفت و شرححالنویسان برای نگارش كتاب درباره او، با دردسرها و مشكلات زیادی روبهرو شدند. این در شرایطی است كه گارلند در مقاطع مختلف زندگی خود، تصاویر متفاوتی از خودش به نمایش گذاشت و شخصیتی چندوجهی داشت. با این حال، سازندگان جودی در فیلم خود دوران زندگی او را بسیار محدود كرده و فقط به یكی از بخشهای مهم زندگی و فعالیتهای او در سالهای پایانی عمرش میپردازند. زمانی كه نام جودی گارلند میآید، دوستداران سینما بلافاصله به یاد دو مقطع مهم و سرنوشتساز از زندگی او میافتند: اولی حضور دختركی كم سن و سال در درام كلاسیك «جادوگر شهر از» و دومی زنی پرخاشگر و مخالف استبداد در دوران سیاه مك كارتیسم. فیلم جودی در قسمتهایی به بخش اول میپردازد، اما كوچكترین اشارهای به مورد دوم نمیكند.
خاطرات دوران نوجوانی
گارلند در طول داستان، بارها به یاد خاطرات دوران نوجوانی و حضورش در نقش كلاسیك دوروتی گیل در جادوگر شهر از میافتد. لوئیس بی مهیر، مدیر شركت مترو گلدوین مهیر بازیگر 15 ساله را تحت شرایط شكنجهگونه سختی قرار داده بود و بازی در این فیلم و نقش، حكم كابوسی دیوانهوار و فراموش نشدنی را پیدا میكند. مهیر به جودی نوجوان میگوید از موهبتی برخوردار است كه دیگران فاقد آن هستند و همین موهبت (توانایی اجرای عالی و بینظیر نقشهای مختلف در جلوی دوربین) باعث بدبختیاش میشود. داستان فیلم جودی گارلند را آدمی همچنان سرپا نشان میدهد، اما او شش ماه بعد در تابستان 1969 در سن 47 سالگی درگذشت.
استقبال منتقدان و تماشاگران
بخش اعظم صحنههای فیلم در انگلستان و در وستاند لندن فیلمبرداری شد. استقبال منتقدان و تماشاگران از فیلم متوسط بود. در آمریكا جودی حدود 25 میلیون دلار و در بقیه كشورهای دنیا، 19 میلیون دلار فروش كرد. با توجه به لحن روایتی داستان و مضمون آن، تحلیلگران اقتصادی سینما فروش جهانی 44 میلیون دلاری فیلم، را رقمی خوب برای آن ارزیابی كردند. جودی برخلاف بسیاری از درامهای شرححالگونه كه در رشتههای زیادی از مراسمهای جوایز سینمایی نامزد دریافت جایزه شده و تعدادی از آنها را دریافت میكنند، بهواسطه حضور رنی زلوگر مورد توجه و تقدیر قرار گرفت. او جوایز اسكار، بفتا (اسكار انگلیسی)، گلدن گلوب و اتحادیه بازیگران آمریكا را در رشته بهترین بازیگر زن دریافت كرد. منتقدان یك صدا بازی او را در نقش هنرمند جنجالی كلاسیك هالیوود، تحسین كردند. این موفقیت در حالی نصیب زلوگر شد كه او بعد از بیش از یك دهه دوری از فعالیتهای سینمایی، با جودی بازگشت موفقیتآمیزی به دنیای سینما داشت و همكارانش خوشامدگویی خوبی به او كردند.
چه خبر از مککارتیسم؟
اما منتقدانی كه بازی زلوگر را تحسین كردند، از بیتفاوتی داستان فیلم به دوران مك كارتیسم و تفتیش عقاید انتقاد كردند. به باور آنها اگر فیلم به این موضوع هم میپرداخت، بسیار بیشتر مورد توجه عموم تماشاگران و منتقدان سینمایی
قرار میگرفت.
گارلند در دورانی كه كمیته تحقیقات فعالیتهای ضدآمریكایی توسط سناتور مك كارتی (نماینده تندرو و جمهوریخواه مجلس كشور) با شعار مبارزه با نفوذ كمونیستها در هالیوود دست به پاكسازی آن از تمام نیروهای مترقی و روشنفكر زد، در صف اول مبارزه با این ماجرا قرار داشت. نطقهای آتشین او در جریان دادگاه و فعالیت كمیته، توجه مردم و محافل عمومی را به خود جلب كرده و تیتر اول رسانهها را به خود اختصاص داده بود.
رنی زلوگر برای بازی در نقش بازیگر افسانهای هالیوود، حدود یكسال تمرین كرد و تمام فیلمهای گارلند را تماشا كرده و مطالب و مقالات مربوط به او را مطالعه كرد. در این مدت، روی صدای بازیگر هم كار شد. نكته جالب در مورد این دو بازیگر زن این است كه سال درگذشت گارلند و سال تولد زلوگر یكی است! پیتر كویتلر، كارگردان نمایش پایان رنگینكمان بعد از تماشای فیلم، كار تام ادج، نویسنده فیلمنامه را تحسین كرد. با این حال او با نگاهی نقادانه اضافه كرد: «او میخواست لحن فیلم بیشتر به واقعیت نزدیك باشد. به همین خاطر، عناصر فانتزی موجود در نمایش را حذف كرد. با این حال، نسخه سینمایی هم نسخهای دیدنی و جذاب است.»
گفتوگوی رنی زلوگر با گاردین
به باور خودم بهترین انتخاب را كردم
جز رنی زلوگر نمیتوانست چهره و تصویری تا این اندازه دقیق از روحیات و رفتار گارلند را در جلوی دوربین به تصویر بكشد. برای زلوگر حالا جودی گارلند موجودی بسیار مهم و تاثیرگذار است. بازی در نقش این هنرمند افسانهای، زلوگر را به جایی رساند كه شاید خودش هم تصورش را نمیكرد.
زمانی كه پیشنهاد بازی در نقش جودی گارلند را دریافت كردید، واكنشتان چه بود؟
تهیهكننده فیلم، فیلمنامه را برایم فرستاد. وقتی آن را خواندم، به نظرم بسیار زیبا و دلپذیر آمد. خوشحال بودم كه آنها میخواهند داستان گارلند را تعریف كنند، اما تعجب كردم چرا فیلمنامه را برای من فرستادهاند. اصلا فكر نمیكردم كسی مثل من قرار باشد نقش جودی را بازی كند. تهیهكننده مرا به لندن دعوت كرد و گفت بهتر است با هم حرف بزنیم. میخواست رودررو برایم توضیح دهد، چرا فكر میكند من بازیگر مناسبی برای این نقش هستم و انگیزههایش از تعریف این داستان را شرح دهد. در عین حال، میخواست نظر مرا بهعنوان یك بازیگر بداند كه آیا اصلا انجام چنین كاری (ساخت فیلمی درباره گارلند) كار درستی است یا نه. این طور بود كه ماجرا شروع شد و من درگیر آن شدم.
درخواستی هم از شما كرد؟
یكسری از اجراهای گارلند را به من داد تا دقیقا تماشا كنم. از من خواست تا حد امكان با شخصیت جودی آشنایی پیدا كنم و ببینم چه گذشتهای داشته است.
چه چیز شخصی باعث شد چنین ریسك خطرناكی كرده و در نقش یك افسانه سینمایی بازی كنید؟
خب، از هر نظر كه نگاه كنید او یك پیشكسوت و پیشگام بود. او به گونهای كار و تمرین میكرد كه برای من ناشناخته است. در زمانهای كار میكرد كه شرایط بسیار سخت بود و بهویژه بازیگران زن، با مشكلات بسیار زیادی دست و پنجه نرم میكردند. برایم خیلی جالب بود كه آزادانه و راحت دیدگاههایش را بیان میكرد. بهخوبی از قدرتی كه داشت آگاه بود و كاری وجود نداشت كه نتواند انجام دهد. حقیقتا یك منبع الهام برای تمام بازیگران زن بعد از خود بوده است. اورجینال بود و جایگاهی برای خودش فراهم كرد كه متعلق به خودش بود. به نظرم تصمیمش برای بازسازی و احیا و قبول اجرای برنامهای زنده در آن سن و سال، نقطه عطفی در زندگی و كارنامه هنریاش بود. بازی در نقش جودی را به همین دلایلی قبول كردم كه برایتان گفتم و تمام تلاشم این بود كه آن را بهدرستی انجام دهم.
فرصت و شانس دیدار و صحبت با لیزا مینه لی و لورنا، دختران گارلند را پیدا كردید؟
متاسفانه نه. خیلی دوست داشتم آنها را ببینم و درباره شخصیت درونی جودی حرف بزنیم. تلاشهایی هم كردم تا این كار صورت بگیرد. اما این تلاشها با موفقیت همراه نبود. دلم میخواست زمان صحبت با آنها، بپرسم چه انتظاراتی از فیلم دارند و دوست دارند جودی را چگونه به تصویر بكشم. انجام این كار را وظیفه خودم میدانستم. تمام آن چیزهایی را كه این دو با فیلم تقسیم نكردند، بخشی از گنجینهای است كه متعلق به صنعت سینماست. این اطلاعات را نباید در سینه نگه داشت. باید آنها را با بقیه تقسیم كرد. البته این را هم میدانم كه بخشی از این خاطرات، خصوصی هستند و متعلق به اعضای خانواده و نزدیكان. اما یك هنرمند متعلق به همه مردم است و این حق مردم و تماشاگران سینماست كه بسیاری چیزها را درباره هنرمندان مورد علاقهشان بدانند.
چرا برای شش سال دور از فعالیتهای سینمایی بودید و كناره گرفتید؟ میخواستید كمی استراحت كنید یا این كه نقشهای پیشنهادی را چیز جالبی نمیدیدید؟
دلایل زیادی وجود داشت كه پا پس كشیده بودم و نیاز داشتم كه این كار را انجام دهم. اول اینكه، واقعا احساس میكردم باید ادامه كار را متوقف كنم. جدول كاری شلوغی داشتم و یكباره به خودم آمدم و دیدم از خودم خیلی دور شدهام و به فكر خودم نیستم. خسته و تهی شده بودم و انتخابهایی میكردم كه درست و سنجیده نبود. یكباره دیدم باید در نقطهای توقف كرده و نگاهی به خود و كارهای قبلی بیندازم. نیازمند چشمانداز تازه و متفاوتی بودم و به باور خودم بهترین انتخاب را كردم.
در سكوتی چند ساله فرو رفتم.
پـــارتـیبـــازی نـــه!
در تمام مشاغل و رشتهها چیزی به نام پارتیبازی وجود دارد و معنیاش این است كه افراد شاغل در یك حرفه، كارهایی را به نفع همكاران خود انجام میدهند. در این حالت گفته میشود توجه بیشتری به حرفه مورد نظر شده و امتیازات ویژهای برای افراد آن حرفه قائل میشوند. در این صورت، صنعت سینما در تولیدات شرححالگونهاش باید توجه بسیار بیشتری به همكاران هنری خود داشته باشد و تعداد بیشتری فیلم درباره آنها و زندگیشان بسازد. اما آیا در عمل چنین است و ساخت فیلمهایی درباره هنرمندان در گونه درامهای شرححالگونه بیشتر از بقیه حرفههاست؟ نگاهی به تولیدات سالانه سینمای آمریكا و بقیه كشورهای دنیا، پاسخ مثبتی به این پرسش نمیدهد.
در حالی كه فیلمسازان و صنعت سینما اشتیاق بسیار عجیبی برای به تصویر كشیدن زندگی خانوادگی و اجتماعی چهرههای سرشناس عموم حرفهها و مشاغل دارند، زمان تولید فیلم در ارتباط با همقطاران خود دست به عصا عمل میكنند.
هر سال تعداد زیادی درامهای شرححالگونه ساخته میشود و بازیگران و كارگردانان آنها، نامزد دریافت جوایز اسكار، بفتا، گلدن گلوب و... میشوند. این فیلمها زندگی سیاستمداران، ورزشكاران، نویسندگان، فضانوردان و دیگر افراد سرشناس را به نمایش میگذارند. تمام این فیلمها با اجازه كتبی این افراد یا وراث آنها وارد مرحله تولید میشوند و معمولا بعد از اكران عمومی، كسی اعتراضی به نوع به نمایش گذاشتن چهره این افراد نمیكند.
اما بازیگران (و حتی فیلمسازان) همیشه بسیار مشهورتر و چهرهتر از كسانی هستند كه در بالا نامشان آمد. پس چرا درباره تمام آن افراد ذكر شده در بالا فیلم و مجموعه تلویزیونی تولید میشود، اما نوبت به هنرمندان سینما كه میرسد چشمه آب خشكیده میشود؟ تا امروز كسی جوابی به این پرسش نداده است. حالا یا صاحبنظران جوابی برای این سؤال ندارند یا دارند و نمیخواهند آن را به زبان بیاورند. آیا تولید فیلم درباره این یا آن بازیگر و تهیهكننده و كارگردان معروف یك جور تابو است؟ آیا تعریف زندگی آنها روی پرده سینما، نوعی خودزنی به حساب میآید؟
منتقدان سینمایی میگویند ساخت درامهای شرححالگونه، به نوعی حركت روی لبه تیغ است. در زندگی خصوصی و خانوادگی چهرههای سرشناس و به قولی سلبریتی، نكات و چیزهایی وجود دارد كه به احتمال زیاد خود آنها و نزدیكانشان علاقهای به فاش شدن آنها ندارند. ساخت فیلمی درباره چهرههای مشهور، آنها را زیر نورافكن و در معرض دید مستقیم مردم قرار میدهد و این چیزی نیست كه بهراحتی برای آن افراد قابل هضم باشد. در این میان، زندگی شخصی و حرفهای هنرمندان سینما با جار و جنجالها و رسواییها و شایعات بسیار زیادی همراه است و كدام تهیهكننده و فیلمسازی حاضر است با نمایش این مسائل، موقعیت هنری و حرفهای خویش را به خطر بیندازد؟ حتی با نگاهی به درامهای شرححالگونه موجود، خیلی زود متوجه این نكته میشویم كه داستان آن معمولا بخشهای مهم و مثبت زندگی این افراد را به تصویر میكشند. به این ترتیب، این فیلمها خواسته یا ناخواسته از كنار بسیاری چیزها و مسائل مربوط به آن افراد میگذرند و چشمان خود را میبندند.
تاریخ هالیوود تعداد بسیار كمی فیلم دارد كه درباره زندگی یكی از این هالیوودنشینان باشد. اگر مارتین اسكورسیزی و «هوانورد» او چند كار نهچندان موفق مثل «سیبرگ» و «یك هفته با مرلین» را كنار بگذاریم، تنها میتوان به كاری چون «روزی روزگاری در هالیوود» اشاره كرد. تازه در این فیلم هم كوئنتین تارانتینو روایت خودش از هالیوود و ماجرای قتل فجیع شارون تیت را به نمایش میگذارد. سینمای ایران هم كه در زمینه تولید درامهای شرححالگونه بهشدت فقیر و دست خالی است، در رابطه با شرح زندگی هنرمندانش روی پرده سینما فقیرتر عمل كرده است. این در حالی است كه دو دهه قبل یك خواننده در «پر پرواز» در نقش خوانندهای غیر از خودش ظاهر میشود و در «مطرب» بازیگر معروف چند دهه اخیر سینما، در نقش خوانندهای لالهزاری بازی میكند كه در آرزوی بازگشت به روی استیج است.