قصه‌گوی بارسلون

خوان مارسه، نویسنده اسپانیایی درگذشت؛ او در حالی یكی از نویسندگان بزرگ اسپانیاست كه در ایران اثری از او منتشر نشده‌است

قصه‌گوی بارسلون

  خب... كم‌كم خودتان را آماده كنید كه احتمالش هست آثار خوان مارسه اسپانیایی كه در زمان حیاتش در ایران منتشر نشده، در ماه‌های پس از مرگش به ایران بیاید. تا پیش از این و طی سال‌های گذشته تا همین چند روز پیش كه خبر درگذشتش در رسانه‌های جهان منتشر شد، رسانه‌های ایران هم طبیعتا منتشرش كردند، مثل دیگر رویدادهای مرتبط با این نویسنده، از جمله دریافت جایزه سروانتس و كلی اتفاقات دیگر... اما اصلا برویم سراغ این‌كه خوان مارسه كه بوده و چرا نویسنده مطرحی در جهان محسوب می‌شود.
درباره آقای مارسه
خوان مارسه، نویسنده نامدار اسپانیایی در سال ۲۰۰۸ جایزه «سروانتس» مهم‌ترین جایزه ادبی اسپانیایی را به خود اختصاص داده بود و همین چند روز پیش در سن ۸۷ سالگی درگذشت.
او كه یكی از نامدارترین چهره‌های ادبیات داستانی اسپانیا در نیمه دوم قرن بیستم بود، كار نویسندگی را از سال ۱۹۵۸ آغاز كرده بود.
مارسه فقط تا ۱۳ سالگی توانست درس بخواند و پس از دستگیر شدن پدرش در دوره دیكتاتوری ژنرال فرانكو، به كار پرداخت. او كار ادبی را در حالی كه تعمیركار جواهر بود، با انتشار داستان‌های كوتاه در مجلات ادبی شروع كرد و با دریافت جایزه سسامی برای یكی از همین داستان‌ها، با جدیت بیشتری به كار پرداخت.
او با دریافت اولین جایزه خود در سال ۱۹۶۰، به‌زودی به‌عنوان یكی از جوان‌ترین افتخارات ادبی اسپانیا شناخته شد. این جایزه نخستین جایزه در فهرستی بلند‌بالا از جوایز ادبی بود كه در میان آنها می‌توان به جایزه پلانتا، بیبلیوتكا، جایزه آریستیون، جایزه معتبر خوان رولفو و جایزه ملی كتاب اشاره كرد. وی سال ۲۰۰۸ فهرست جوایزش را با دریافت جایزه سروانتس كه به‌عنوان نوبل اسپانیا شناخته می‌شود، تكمیل كرد.
مارسه یكی از اعضای گروهی بود كه با نام نسل ۱۹۵۰ شناخته می‌شدند و چهره‌های دیگری چون خیمی كیل د بیدما، كارلوس بارالی و خوان گارسیا هوتلانو از دیگر اعضای آن بودند.
دنیای داستان‌سرایی خوان مارسه بر بارسلونای پس از جنگ داخلی متمركز بود و حس كودكی او بارها و بارها در آثارش منعكس می‌شد. او به دلیل توصیف مصیبت‌های ناشی از جنگ داخلی ۱۹۳۹ ــ ۱۹۳۶ در آثارش شناخته شده‌است.
ایگناسیو اچه‌وریا، نویسنده و منتقد اسپانیایی درباره وی نوشت: من خوان مارسه را بهترین قصه‌گوی اسپانیایی در طول چند دهه می‌دانم.
مهم‌ترین و آخرین رمان او «آخرین بعدازظهر با ترزا» بود كه سال ۱۹۶۵ منتشر شد. این كتاب درباره وقایع ناراحت‌كننده‌ای است كه یك نوجوان از طبقه كارگر سعی دارد تا دختری از طبقه دارای بارسلون را به دست آورد.
مارسه در چندین رمان دیگر نیز تصویری از تحولات اجتماعی اسپانیا را در نیمه دوم قرن بیستم تصویر كرده‌است. به‌همین‌دلیل نیز وی وقتی ۷۵ ساله بود جایزه چندین هزار یورویی سروانتس را برای همین تصویرگری از زندگی اسپانیا، به‌ویژه مردم ایالت كاتالونیا در دوره جنگ داخلی دریافت كرد.
«اگر آنها بگویند من حس می‌كنم» اثری از مارسه است كه در دوره حكومت فرانكو توقیف شد و او به‌ناچار آن را در مكزیك منتشر كرد.
عشق سینمای ناراضی از اقتباس‌ها
جایزه خوان رولفو برای همه آثارش نیز در سال ۱۹۹۷ به او اهدا شد. اما مهم‌ترین جایزه‌ای كه او گرفت، جایزه سروانتس بود كه در سال ۱۹۷۵ تأسیس‌شده و به جایزه نوبل دنیای اسپانیولی‌زبان معروف است. این جایزه كه به‌طور متناوب به نویسندگان اسپانیایی و آمریكای‌لاتین تعلق می‌گیرد، در سال ۲۰۰۸ از سوی پادشاه اسپانیا به خوان مارسه اهدا شد.
 او كه شیفته سینمای آمریكا بود، پس از دریافت این جایزه گفت كه دوست دارد آن را به پولت گادرد، هنرپیشه آمریكایی اهدا كند كه در ۱۳سالگی فیلم‌هایش را می‌دیده و عاشقش شده‌بود.
با این حال، او از هیچ كدام از اقتباس‌های سینمایی كه از آثارش صورت گرفته ، راضی نبود. همچنین با وجود اهمیت فراوان آثار این نویسنده در ادبیات اسپانیا، هیچ كدام از آثار او به زبان فارسی ترجمه و در ایران منتشر نشده است. خوان مارسه معتقد بود یك «عاشق بدون قید و شرط داستان» است، زیرا «داستان توانسته به وزن و انسجام بیشتری نسبت به واقعیت دست یابد، به زندگی خالص بیشتر و معنادارتر». مارسه معتقد بود «ادبیات یعنی تسویه حساب با زندگی» و طی نزدیك به 60 سال نویسندگی، علاوه بر چندین كتاب پژوهشی، مجموعه داستان و نقد، 15 رمان منتشر كرد.
چهره‌های دیگری كه سروانتس گرفتند
راستش عجیب است كه از این نویسنده هیچ اثری در ایران ترجمه نشده. دیگر نویسندگانی كه جایزه ادبی مهم سروانتس را گرفته‌اند، اغلب در ایران شناخته شده‌اند و از برخی چند اثر هم منتشر شده است.   اول این را بگوییم كه میگل دو سروانتس جایزه‌ای است در حوزه ادبیات اسپانیایی كه هر ساله توسط وزارت فرهنگ اسپانیا به نویسندگان برگزیده اعطا می‌شود. این جایزه را به یاد میگل سروانتس نام نهاده‌اند. خورخه لوئیس بورخس، ارنستو ساباتا، كارلوس فوئنتس، ماریو بارگاس یوسا و آنا ماریا ماتوته نویسندگانی هستند كه این جایزه را گرفته اند و در ایران هم مشهورند و هم از اغلبشان بیش از چند كتاب ترجمه و منتشر
شده‌است.  ماسه هم برای رسانه‌ها و اهالی كتاب نامی آشناست، اما فقط می‌دانیم نامش در فهرست داستان نویسان بزرگ اسپانیاست، قصه گوی بارسلون است و از این نام كه برای فوتبالی‌ها هم خیلی آشنا و بعضا دلچسب است، بسیار نوشته است.
ما و اسپانیا
اگر یك جست و جوی ساده به زبان فارسی انجام دهید و بروید در رده نویسندگان اهل اسپانیا، می‌بینید خیلی هم عجیب نیست كه مارسه را چندان نشناسیم.  دیگر نویسندگان برنده سروانتس هم تنها خانم ماتوته اسپانیایی است و دیگر نویسنده‌هایی كه از آنها نام بردیم، اهل كشورهای دیگری هستند. واقعا چه اتفاقی افتاده كه ما نویسندگان اسپانیایی را چندان نمی‌شناسیم، در حالی كه نویسندگان آمریكایی و در رتبه‌های بعدی فرانسوی و آلمانی در ایران ترجمه می‌شوند و مورد توجه هستند، اما برخی زبان‌ها با توجه كمتری روبه رو هستند.  آیا مدهای یاد گرفتن یك زبان در این انتخاب‌ها و پرورش مترجمان ایرانی تاثیرگذار است یا ادبیات اسپانیا اندازه گذشته اش سرحال و قبراق نیست؟ این سوال را باید با مترجمان مطرح كرد و دید ماجرا‌چیست.