درباره خانههای شیرین (سوئیت هومها) اینستاگرام و تاثیرشان بر زندگی زنان
کوکب خانمهای آنلاین
زندگی فوقالعاده شاد، مرتب و پرانرژی خانمهای خانه دار؛ این تعریف کلی سوئیتهومها در ایران است. در فرهنگ ما اهمیت دادن به خانواده و لذت بردن از خانهداری اتفاقا تحسین برانگیز است؛ اما با کمی دقت و حساب کتاب در حال و احوال سوئیتهومها، به تناقضهای عجیبی میرسیم. آیا این خانوادههای زیبا و نمونه، واقعا چنان که مینمایند هستند؟
فاطمه باقری خبرنگار
سر و شکل صفحه سوئیت هوم چه شکلی است؟
برای داشتن یک سوئیتهوم خوب، کافی است در اینستاگرام یک صفحه بسازید و از اسم کوچک خودتان همراه دیلی، لایف استایل، سوئیت هوم یا رنگی رنگی برای نامگذاری آن استفاده کنید. در قسمت معرفی صفحه هم بنویسید: «اینجا مهمان لحظات خوب من هستید»، «قصه زندگی من و همسرجان»، «روزمرگیهای یک نوعروس»، «یک زوج پایه و پرانرژی»، «یه همسر و مامان خوشحال و شاد» و... خط آخر هم ذکر کنید: تبلیغات= دایرکت یا «تبلیغ هم داریم».
گاهی حتی یک صفحه نوپای سوئیت هوم با داشتن چهار یا پنج هزار دنبال کننده تبلیغات میگیرد و این یعنی اساس ساخت صفحه همان درآمدزایی است، نه مثلا مفهوم بلاگری و تولید محتوا از لحظههای خانهداری. شاید بپرسید همین؟ تمام شد؟ بله همین! سوئیتهومها اغلب تفاوت زیادی با هم ندارند.
سرک کشیدن به اندرونی خانه
تب داشتن صفحه سوئیت هوم به قدری بالا رفته که شاید راحتترین و پردرآمدترین فعالیت در فضای مجازی باشد و این فقط مخصوص خانمهای خانه دار نیست. بیوی صفحه سوئیتهومها گاهی به این شکل است: روزمرگیهای یک خانم معلم یا یک خانم کارمند یا حتی زندگی یک خانم دندانپزشک، یک دکترای شیمی یا یک استاد دانشگاه!
از طرفی حتی فرقی نمیکند محل زندگی صاحب سوئیت هوم کجا باشد؛ گاهی زندگی یک خانواده در روستا یا یک شهر کوچک با همان فرمولهای آشنا، مخاطبان زیادی پیدا میکند. این روزها شکل فعالیت سوئیتهومها به یک الگوی ثابت رسیدهاست: عکاسی و نوشتن از همه زیر و بم خانه و خانواده؛ مثلا قصه آشنایی با همسر، عکس دونفره با شوهر به مناسبتهای مختلف، ست مادر و فرزند و... نکته عجیب اینکه مرد خانه انگار مثل بقیه مردها سرگرم کار و تلاش نیست و در همه عکسها و تمام ساعتهای روز کنار خانمش در موقعیتهای مختلف دلدادگی یا کار خانه و... دیده میشود؛ شاید توجیه این قصه همین باشد که درآمد خانم از یک استوری تبلیغاتی ممکن است برابر با حقوق یک ماه مرد خانهاش باشد.
سوئیتهومها البته در آموزش خانهداری و تزئین سالاد و ژله و پخت بعضی غذاها دستی دارند که این هم در واقع در همه صفحههای سوئیت هوم ثابت و بیخلاقیت، تکرار میشود. حتی تبلیغ یا تبادل این صفحات با همدیگر هم شکل یکسانی دارد. مثلا: «یلدا نمیخواست با شوهرش ازدواج کنه ولی حالا بیا ببین چه عاشقانه همدیگه رو دوست دارن.» یا «قصه عشق مهسا رو شنیدید که مثل بمب در اینستاگرام سروصدا کرده؟!» یا «این همون دختر یزدی است که وسط استوریهاش خاطرههای بامزه هم میگه!» یا «تا حالا عروس قدبلندتر از داماد دیدید؟ پیچ پرنیا و رضا رو فالو کنین.»
برگزاری مسابقه هم یکی از راههای مهم دیده شدن این صفحات است؛ آن هم با تشویق مخاطب به برنده شدن، تنها با لایک یک عکس: «بچهها اگر لایک این عکس به 30 هزارتا برسد 10 جایزه 200هزار تومانی خواهیم داشت!» و واقعیت این است که درآمد آنها از همین پست، چند صد برابر این جایزههاست.
تفاوت بلاگینگ با سوئیت هوم
خیلیها در جواب انتقادها به اینخانههای شیرین، میگویند بلاگری در همه جای دنیا یک شغل محسوب میشود. بلاگر طبق تعریف آن، کسی است که در زمینه خاصی حرفی برای گفتن دارد، بلاگرها به واسطه دانشی که دارند مخاطب را به خرید کالاها متقاعد میکنند. در واقع بلاگر کسی است که محتوا تولید میکند و این تولید محتوا بر مبنای هدفی است که دنبال میکند: مثلا در حوزه زیبایی، مد، سفر، غذا، کتابخوانی، طنز و طراحی دکوراسیون و... .
اما سوئیتهومها از همان فعالیتهای روزمره خانه، از عکس کشو و کمد مرتب شده، میوه شستن، سبزی پاک کردن، پختن غذا، چیدن میز و عکس و فیلم عقد و عروسی و بارداری و عکسهای رنگارنگ کودکان و معاشرت با دوستان و... برای کسب تبلیغ و درآمدهای فوقالعاده استفاده میکنند.
حالا وجود سوئیتهومها چه اشکالی دارد؟
خیلی از مخاطبان پرشمار آنها اعتقاد دارند با سرزدن به سوئیتهومها انگیزه و انرژی خانهداری میگیرند: «من دوستشون دارم. چون خودم اونقدر منظم نیستم و دیدنشون برام انگیزه میشه پاشم یه کم منظمتر باشم. حتی خوبه آدم یه زن شاغل تمیز و فوقالعاده باشه» و «به هرحال شغلشون همون خونه داریه؛ میشه گفت شاغلن و پول سلیقهشون رو میخورن.»
مخالفان سوییت هومها هم اعتقاد دارند این سبک زندگی قطعا واقعی نیست و فقط باعث میشود زنان خانه دار دنبالکننده آنها، همیشه از خودشان ناراضی باشند: «چهجوری حوصلهشون میشه از همه کارها فیلم و عکس میذارن؟ اینا چهره زن خانه دار رو هم خراب میکنن بابا! همیشه خونه تمیز، همیشه همه چی سر جای خودش، همیشه پذیرایی در حد رستوران لوکس!» یا «طرف سه قلو داره، همیشه جوریه که انگار تازه از آرایشگاه بیرون اومده، خونه زندگیش در حد هتل 5 ستاره تمیزه! زنایی که یه بچه دارن هم به سختی به خودشون میرسن چه برسه به 3 قلو» خیلیها هم به سبک زندگی پرخرج و مصرفگرایی بیامان سوئیتهومها اعتراض میکنند؛ جایی که خانه ساده، باصفا و پرآرامش یک خانواده دوستداشتنی قرار است با همین تصاویر معصومانه، میلیونها تومان درآمد داشتهباشد: «مسلما برای گرفتن تبلیغ و کسب درآمد خیلیهاشون این کارو میکنن ولی این روش به نظر من خیلی سطحی و بده برای کسب درآمد. اینها صادق نیستن، زیرپوستی و خائنانه تبلیغ میکنن.
بماند که همه وسایل خونه و آشپزخونهشون هم بذل و بخشش فروشندههاییه که ازشون تبلیغ میگیرن.» شاید مهمترین دلیل انتقاد به سوئیتهومها همین فشار روانی بیعدالتی در درآمدها باشد؛ دستمزد چند میلیونی صاحبان این صفحهها، که انگیزه تحصیل و تلاش کردن را از جوانترها میگیرد. اما در همین اینستاگرام خانمها و مادرانی هم هستند که از سنتهای خانهداری در قدیم، ایدههای جذاب بازیهای کودکان، تجربه زندگی در شهر یا کشور غریبه بعد از ازدواج، ایدههای پسانداز و مدیریت مخارج خانه یا حتی قدردانی از دلخوشیهای زندگی عکس میگیرند و پست مینویسند.
روایتهای خانهداری یا حتی کوکبخانم بودن لزوما بد نیست! بستگی دارد با چه هدفی باشد و چه تاثیری روی جامعه هدفش بگذارد: فشار روانی یا در اختیار گذاشتن تجربهها؟
برای داشتن یک سوئیتهوم خوب، کافی است در اینستاگرام یک صفحه بسازید و از اسم کوچک خودتان همراه دیلی، لایف استایل، سوئیت هوم یا رنگی رنگی برای نامگذاری آن استفاده کنید. در قسمت معرفی صفحه هم بنویسید: «اینجا مهمان لحظات خوب من هستید»، «قصه زندگی من و همسرجان»، «روزمرگیهای یک نوعروس»، «یک زوج پایه و پرانرژی»، «یه همسر و مامان خوشحال و شاد» و... خط آخر هم ذکر کنید: تبلیغات= دایرکت یا «تبلیغ هم داریم».
گاهی حتی یک صفحه نوپای سوئیت هوم با داشتن چهار یا پنج هزار دنبال کننده تبلیغات میگیرد و این یعنی اساس ساخت صفحه همان درآمدزایی است، نه مثلا مفهوم بلاگری و تولید محتوا از لحظههای خانهداری. شاید بپرسید همین؟ تمام شد؟ بله همین! سوئیتهومها اغلب تفاوت زیادی با هم ندارند.
سرک کشیدن به اندرونی خانه
تب داشتن صفحه سوئیت هوم به قدری بالا رفته که شاید راحتترین و پردرآمدترین فعالیت در فضای مجازی باشد و این فقط مخصوص خانمهای خانه دار نیست. بیوی صفحه سوئیتهومها گاهی به این شکل است: روزمرگیهای یک خانم معلم یا یک خانم کارمند یا حتی زندگی یک خانم دندانپزشک، یک دکترای شیمی یا یک استاد دانشگاه!
از طرفی حتی فرقی نمیکند محل زندگی صاحب سوئیت هوم کجا باشد؛ گاهی زندگی یک خانواده در روستا یا یک شهر کوچک با همان فرمولهای آشنا، مخاطبان زیادی پیدا میکند. این روزها شکل فعالیت سوئیتهومها به یک الگوی ثابت رسیدهاست: عکاسی و نوشتن از همه زیر و بم خانه و خانواده؛ مثلا قصه آشنایی با همسر، عکس دونفره با شوهر به مناسبتهای مختلف، ست مادر و فرزند و... نکته عجیب اینکه مرد خانه انگار مثل بقیه مردها سرگرم کار و تلاش نیست و در همه عکسها و تمام ساعتهای روز کنار خانمش در موقعیتهای مختلف دلدادگی یا کار خانه و... دیده میشود؛ شاید توجیه این قصه همین باشد که درآمد خانم از یک استوری تبلیغاتی ممکن است برابر با حقوق یک ماه مرد خانهاش باشد.
سوئیتهومها البته در آموزش خانهداری و تزئین سالاد و ژله و پخت بعضی غذاها دستی دارند که این هم در واقع در همه صفحههای سوئیت هوم ثابت و بیخلاقیت، تکرار میشود. حتی تبلیغ یا تبادل این صفحات با همدیگر هم شکل یکسانی دارد. مثلا: «یلدا نمیخواست با شوهرش ازدواج کنه ولی حالا بیا ببین چه عاشقانه همدیگه رو دوست دارن.» یا «قصه عشق مهسا رو شنیدید که مثل بمب در اینستاگرام سروصدا کرده؟!» یا «این همون دختر یزدی است که وسط استوریهاش خاطرههای بامزه هم میگه!» یا «تا حالا عروس قدبلندتر از داماد دیدید؟ پیچ پرنیا و رضا رو فالو کنین.»
برگزاری مسابقه هم یکی از راههای مهم دیده شدن این صفحات است؛ آن هم با تشویق مخاطب به برنده شدن، تنها با لایک یک عکس: «بچهها اگر لایک این عکس به 30 هزارتا برسد 10 جایزه 200هزار تومانی خواهیم داشت!» و واقعیت این است که درآمد آنها از همین پست، چند صد برابر این جایزههاست.
تفاوت بلاگینگ با سوئیت هوم
خیلیها در جواب انتقادها به اینخانههای شیرین، میگویند بلاگری در همه جای دنیا یک شغل محسوب میشود. بلاگر طبق تعریف آن، کسی است که در زمینه خاصی حرفی برای گفتن دارد، بلاگرها به واسطه دانشی که دارند مخاطب را به خرید کالاها متقاعد میکنند. در واقع بلاگر کسی است که محتوا تولید میکند و این تولید محتوا بر مبنای هدفی است که دنبال میکند: مثلا در حوزه زیبایی، مد، سفر، غذا، کتابخوانی، طنز و طراحی دکوراسیون و... .
اما سوئیتهومها از همان فعالیتهای روزمره خانه، از عکس کشو و کمد مرتب شده، میوه شستن، سبزی پاک کردن، پختن غذا، چیدن میز و عکس و فیلم عقد و عروسی و بارداری و عکسهای رنگارنگ کودکان و معاشرت با دوستان و... برای کسب تبلیغ و درآمدهای فوقالعاده استفاده میکنند.
حالا وجود سوئیتهومها چه اشکالی دارد؟
خیلی از مخاطبان پرشمار آنها اعتقاد دارند با سرزدن به سوئیتهومها انگیزه و انرژی خانهداری میگیرند: «من دوستشون دارم. چون خودم اونقدر منظم نیستم و دیدنشون برام انگیزه میشه پاشم یه کم منظمتر باشم. حتی خوبه آدم یه زن شاغل تمیز و فوقالعاده باشه» و «به هرحال شغلشون همون خونه داریه؛ میشه گفت شاغلن و پول سلیقهشون رو میخورن.»
مخالفان سوییت هومها هم اعتقاد دارند این سبک زندگی قطعا واقعی نیست و فقط باعث میشود زنان خانه دار دنبالکننده آنها، همیشه از خودشان ناراضی باشند: «چهجوری حوصلهشون میشه از همه کارها فیلم و عکس میذارن؟ اینا چهره زن خانه دار رو هم خراب میکنن بابا! همیشه خونه تمیز، همیشه همه چی سر جای خودش، همیشه پذیرایی در حد رستوران لوکس!» یا «طرف سه قلو داره، همیشه جوریه که انگار تازه از آرایشگاه بیرون اومده، خونه زندگیش در حد هتل 5 ستاره تمیزه! زنایی که یه بچه دارن هم به سختی به خودشون میرسن چه برسه به 3 قلو» خیلیها هم به سبک زندگی پرخرج و مصرفگرایی بیامان سوئیتهومها اعتراض میکنند؛ جایی که خانه ساده، باصفا و پرآرامش یک خانواده دوستداشتنی قرار است با همین تصاویر معصومانه، میلیونها تومان درآمد داشتهباشد: «مسلما برای گرفتن تبلیغ و کسب درآمد خیلیهاشون این کارو میکنن ولی این روش به نظر من خیلی سطحی و بده برای کسب درآمد. اینها صادق نیستن، زیرپوستی و خائنانه تبلیغ میکنن.
بماند که همه وسایل خونه و آشپزخونهشون هم بذل و بخشش فروشندههاییه که ازشون تبلیغ میگیرن.» شاید مهمترین دلیل انتقاد به سوئیتهومها همین فشار روانی بیعدالتی در درآمدها باشد؛ دستمزد چند میلیونی صاحبان این صفحهها، که انگیزه تحصیل و تلاش کردن را از جوانترها میگیرد. اما در همین اینستاگرام خانمها و مادرانی هم هستند که از سنتهای خانهداری در قدیم، ایدههای جذاب بازیهای کودکان، تجربه زندگی در شهر یا کشور غریبه بعد از ازدواج، ایدههای پسانداز و مدیریت مخارج خانه یا حتی قدردانی از دلخوشیهای زندگی عکس میگیرند و پست مینویسند.
روایتهای خانهداری یا حتی کوکبخانم بودن لزوما بد نیست! بستگی دارد با چه هدفی باشد و چه تاثیری روی جامعه هدفش بگذارد: فشار روانی یا در اختیار گذاشتن تجربهها؟