چرا نباید در فضای مجازی هر صفحهای را دنبال کنیم؟
فالو کردن با چشمان باز
در چند سال گذشته و بعد از همهگیری اینستاگرام، ماهیت این شبکه اجتماعی شروع به تغییر کرد. شبکهای که قرار بود مبنای آن را عکس تشکیل دهد و متن و ویدئو در اولویت آن نباشد به ناگاه و با برداشتن محدودیت زمانی 30 ثانیهای برای آپلودکردن فیلمها دچار تغییر ماهیت شد. همان زمان پدیدهای به نام دابسمش همهگیر شد و تمام اینستاگرام را قبضه کرد. افرادی پیدا شدند که تمام فعالیت مجازی خود را حول همین محور گذاشتند و شروع به تولید دابسمشهای مختلف کردند، برای مثال از صدای گزارشگرهای فوتبال، سکانس معروف فیلمهای قدیمی، مصاحبههای عجیب مردم و... استفاده کرده و محتوایی تولید کردند که قابلیت سرگرمکردن مخاطب را داشت. این افراد که صفحاتی عمومی داشتند کمکم و با دست به دست شدن محتوای تولیدیشان در اینستاگرام به شهرت رسیدند و زمانی که هنوز خبرگزاریها، سایتها، شرکتها و ورزشکاران و بازیگران به اینستاگرام کوچ نکرده بودند تبدیل به اولین صفحات فارسیزبان با مخاطبان چندصدهزار نفری شدند. موج دابسمش چنان سهمگین بود که حتی امثال جعفر پناهی و فاطمه معتمدآریا هم دابسمش تولید کردند! دابسمش در واقع تبدیل به اولین راه برای جذب مخاطب انبوه شد و افراد زیادی توانستند به پشتوانه همین عدد چندصدهزارتایی فالوئر، تبلیغات بگیرند و شروع به درآمدزایی کنند. اما ماجرا به دابسمش محدود نشد؛ نه در سبک محصولات و نه در نوع شوخیها و نه در تاثیر فضای مجازی بر زندگی مردم. این متن با بررسی سرگذشت این دسته از سلبریتیهای مجازی قرار است نشان دهد که چرا باید آگاهانه دنبالکننده صفحات مختلف باشیم.
امین شیرپور نویسنده
اینستاگرام در بهروزرسانیهای خود ابتدا محدودیت زمانی 30 ثانیهای برای آپلود ویدئو را به یک دقیقه افزایش داد و همین مساله آغاز شکلگیری موجهای جدیدی در اینستاگرام شد. افرادی که خودشان را واینر یا کمدین اینستاگرامی میخواندند شروع به تولید کلیپهایی یک دقیقهای کردند و هدف اصلیشان دیده شدن و به تبع آن کسب شهرت و درآمد بود. در این راه، اتفاقات بسیار عجیبی افتاد و افرادی توانستند به شهرت برسند اما بعد از مدتی فراموش شدند. اما افرادی هم هستند که تقریباً کارشان را از سه یا چهار سال قبل شروع کرده و با روند خاصی که پی گرفتهاند به فالوئر چند میلیونی رسیدهاند و به تبع آن به درآمد ماهانه چندمیلیاردی! بسیاری از این افراد پسران جوانی هستند که با روسری سر کردن و تقلید صدای زنانه سعی در تولید محتوایی دارند که موردپسند عامه مردم باشد و بتواند آنها را بخنداند و از این طریق محتوا دست به دست شود تا فالوئر جدید کسب کنند. تأکید روی کلیشههای جنسیتی، استفاده از نوستالژی، فعالیت براساس ترندهای روز و تلاش برای درگیرکردن مخاطب از جمله عوامل موفقیت این افراد هستند. در این بین نباید از مبحثی به اسم خرید فالوئر فیک نیز غافل شد. تعداد فالوئرهای بسیاری از این افراد واقعی نیست و گاهی تعداد صفحات فیکی که برای مشروعیتبخشیدن به صفحه و تظاهر به پرطرفداربودن خود خریداری میکنند به چندین هزار اکانت نیز میرسد.
دور از نقد
بسیاری از کسانی که از اینستاگرام استفاده میکنند نه اهل انتشار عکس و متن هستند، نه فعالیت چندانی جز ثبت خاطرات و دیدن اخبار و پستهای بقیه دارند. این افراد -که میتوانیم آنها را مخاطب عمومی اینستاگرام بنامیم- قسمت بزرگی از فالوئرهای این واینرها را تشکیل میدهند. قسمت دیگر استفادهکنندگان از اینستاگرام را میتوان افراد جدیتر نامید، کسانی که دغدغه اجتماعی و سواد رسانهای بیشتری دارند و در کل میتوانند محتوای زرد را از محتوای جدی تفکیک کنند. با این حال دایره مخاطبان این واینرها چنان گسترده شده که از هر قشری فالوئر دارند. حتی با وجود اینکه کلیشههای جنسیتی و محتوای جنسیتزده در این صفحات کاملا مشهود است اما قشر دانشجو، افرادی که دغدغه تساوی حقوق زنان و مردان را دارند هم در بین دنبالکنندگان میلیونی این صفحات هستند! این مساله به این معنی است که فعالیت مداوم و آهسته این افراد باعث شده تا جنبههای منفی کارشان دیده نشود و به همین دلیل نهتنها نقد نشوند بلکه بیشتر از قبل مخاطب جذب کنند. مثلاً اگر شایعهای درخصوص سربازی اجباری برای دختران در فضای مجازی منتشر شود، این افراد سریعاً کلیپی در این رابطه میسازند تا با نشاندادن تصویری کلیشهای و مضحک از واکنش دختران به سربازی بتوانند لایک و فالوئر جذب کنند.
مظنه چند؟
بعد از اینکه اینستاگرام محدودیت ارسال یک ویدئوی یک دقیقهای را هم برداشت و افراد میتوانستند در یک پست تا 10 ویدئوی یک دقیقهای آپلود کنند، کار این واینرها (افرادی که در کلیپهای خندهدار اینستاگرامی بازی میکنند) راحتتر شد. اما عایدی این افراد از این همه زحمت و تولید مداوم کلیپ چه چیزی است؟ کاملاً واضح است؛ درآمد زیاد. کسبوکارهایی هم بهجای اینکه سراغ تراکت و بنر و بیلبوردها بروند، تصمیم گرفتند با پرداخت هزینهای نسبتاً زیاد تبلیغ خودشان را به دست مخاطب چندمیلیونی این افراد برسانند. قیمتهای این تبلیغات هم هرچند زیاد بود اما گاهی بازدهی بهتری برای کسبوکارها داشت. میانگین قیمتی که این افراد برای تبلیغ به ازای هر استوری میگیرند کاملاً متفاوت است. برای مثال فردی با 4 میلیون فالوئر برای هر استوری 4 میلیون تومان و برای هر کلیپ 35 میلیون تومان پول میگیرد! فرد دیگری با 1.1 میلیون فالوئر به ازای هر استوری با متن آماده یک میلیون تومان، اگر خودش در استوری آن کسبوکار را معرفی کند 1.5 میلیون تومان و اگر نیاز باشد شال و روسری سر کند و با تقلید صدای دخترانه تبلیغ کند 2 میلیون تومان دریافت میکند و در آخر اگر نیاز باشد در آن مغازه یا فروشگاه حاضر شود و در فضای آنجا استوری بگذارد 2.5 میلیون تومان میگیرد! کافی است تعداد تبلیغات این افراد در استوری را ضرب در این قیمتها بکنیم تا متوجه حداقل درآمد روزانه آنها شویم. ضمن اینکه بیشتر ویدئوهای تبلیغاتی آنها که زمانشان به 10 دقیقه هم میرسند با هزینه اسپانسری کسبوکارها ساخته میشود که گاهی به 100 میلیون تومان به ازای هر پست هم میرسد! تفاوت هزینه دریافتی برای تبلیغات با پوشش مردانه و زنانه بهخوبی نشان میدهد که این روسری سرکردن و تقلید صدای زنانه اصلاً ربطی به شخصیتسازی و سناریوی موردنظر ندارد بلکه تکرار مکرر این کلیشه جنسیتی است که خانمها افرادی کمهوش، وابسته، درگیر ظواهر و... هستند.
در ستایش سواد رسانهای
نگرانی اصلی منتقدان، نه درآمد بدون مالیات و چرخهی ناشفاف مالی این صفحات بلکه رواج و عادیسازی رفتارهای ناپسند و توهینآمیز نسبت به قشرهای مختلف از جمله زنان است. درآمد چندمیلیادری این افراد و شهرت آنها باعث شده صفحات فیک و همچنین صفحات طرفداری زیادی برای آنها ساخته شود و از آنها نیز جداگانه درآمدزایی شود. در مرحلهی بعدی افراد دیگری هم که شاهد این ماجرا بودهاند بدون هیچ خلاقیتی و صرفاً با تقلید صرف و محتوای سخیفتر شروع به فعالیت در اینستاگرام کردهاند. خیلی از مخاطبان این صفحات نهتنها هیچ اطلاعی از درآمد آنها ندارند، بلکه به علت دنبال کردن تعداد صفحات بالا، عملاً محتوای بسیاری از آنها را نمیبینند. این مخاطبان هیچ اطلاعی ندارند که دنبالکردن این صفحات و اضافهکردن تعداد فالوئر به آنها در واقع نوعی مشروعیت دادن به این افراد و فعالیتهایشان است و حتی درآمد بیحساب و کتاب آنها را نیز افزایش میدهد. مطرحکردن این نقدها و آگاهی دادن درخصوص سواد رسانهای میتواند بسیاری از مخاطبان آنها را به فکر وادارد. با توجه به تفاوت قیمتهای ذکر شده و موضوع این کلیپها مشخص است که این بهاصطلاح کمدینها نهتنها روی این کلیشههای جنسیتی تأکید میکنند، بلکه در زمانهای که این کلیشهها آرامآرام در حال از بین رفتن هستند تبدیل به منبع اصلی بازنشر این کلیشههای جنسیتی و انتشار انبوه آنها در بین مخاطبان میلیونیشان شدهاند. با این تفاصیل واضح است که عدم آگاهی مردم به چگونگی سازوکار اینستاگرام و دنبال کردن بیدلیل صفحات این افراد نتیجهای جز رواج فرهنگسازی غلط و توزیع نامناسب پول در فضای مجازی ندارد.