در آستانه روز مباهله، با نگاهی به تاریخ شعر فارسی و عربی مفهوم مباهله را در ادبیات منظوم بررسی کردهایم
این پنج، هر یکی به جهانی برابرند
واقعه مباهله، یکی از رویدادهای درخشان در صدر اسلام است که میتوان آن را مایه مباهات مسلمانان ـ و بهویژه شیعیان ـ دانست. واژه مباهله در اصطلاح به این معناست افرادی که در موضوع مذهبی مهمی اختلافنظر دارند، در یکجا گردهممیآیند و از خدا میخواهند دروغگو را رسوا سازد و مجازات کند. ادبیات بستری است که در آن احساسات و عواطف آدمی به تصویر کشیده میشود و گاه مولف از این هم فراتر میرود و تفکرات خود را در قالب واژگانی هنرمندانه به مخاطب ارائه میکند. از این رو مباهله و مفهوم اسلامی و تاریخی آن در تاریخ ادبیات از مباحثی محسوب میشود که اگرچه کم اما از زاویه درستی به آن پرداخته شدهاست. مباهله در ادبیات همواره یک مفهوم عمیق تاویلپذیر را به ذهن نویسندگان و شاعران متبادر کرده و تلاش بر این بوده که از این اتفاق ظاهری، مفاهیم عمیق اعتقادی استخراج شود و از همین رو آیه نازلشده در روز مباهله نیز به گونههای مختلف تفسیر شدهاست. در این گزارش تلاش کردهایم گوشههایی از تاریخ شعر فارسی و عربی را که در آنها به مفهوم مباهله پرداخته شدهاست از نظر بگذرانیم و در این بررسی نیمنگاهی نیز به شعر آیینی امروز داشته باشیم.
رسم مباهله در میان اقوام و ادیان مختلف وجود داشت. و آن زمانی بود که تعصب و حقناپذیری راه را بر استدلال میبست. آنگاه دو طرف، گفتوگو را کنار میگذاشتند و دست به دعا برمیداشتند و از خدا میخواستند تا دروغگو را رسوا سازد و عذابش را بر او نازل نماید. در سال نهم هجری، پیامبر نامهای به اُسقُف نجران، «ابوحارثه» نوشتند و در آن نامه، ساکنان نجران را به آیین اسلام دعوت کردند. اسقف نجران گروهی را بهعنوان نمایندگان نجران، به مدینه فرستاد تا از نزدیک با رسول خدا(ص) دیدار کنند. پیامبر، در مذاکرهای آنان را به دین اسلام دعوت کرد؛ اما آنها بر اعتقاد خود اصرار ورزیدند. در این هنگام، آیه مباهله نازل شد و خداوند در آیه ۶۱ سوره آلعمران به پیامبر(ص) دستور داد که با مسیحیان به مباهله برخیزد. روز ۲۴ ذیالحجه و بیرون شهر مدینه برای مباهله تعیین شد. در ساعت تعیینشده، اسقف اعظم نجران، ابوحارثه، به همراه ۳۰۰ تن با سازوبرگ و دهل و صلیب در محل حاضر شدند؛ ناگاه دیدند که رسول خدا(ص)، به همراه فرزندانش حسن(ع) و حسین(ع) و علی(ع) و زهرا(س) در محل مباهله حاضر شدهاست. مسیحیان هنگامی که این صحنه را مشاهده کردند، سخت به وحشت افتادند و از اینکه پیامبر(ص) عزیزترین و نزدیکترین کسان خود را به میدان مباهله آوردهبود، دریافتند که او نسبت به ادعای خود ایمان راسخ دارد؛ زیرا در غیر این صورت، عزیزان خود را در معرض خطر آسمانی قرار نمیداد. بنابراین از اقدام به مباهله خودداری کردند و حاضر به مصالحه شدند.
«فَمَنْ حآجَّک فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جآءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْنآءَنا وَ أَبْنآءَکمْ وَ نِسآءَنا وَ نِسآءَکمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّهِ عَلَی الْکاذِبین»؛ پس هرکس با تو درباره او (عیسی) پس از دانشی که بر تو آمده ستیز کند، پس بگو: بیایید فرزندان ما و فرزندان شما و زنان ما و زنان شما و جانهای ما و جانهای شما را بخوانیم سپس مباهله (دعا و زاری) کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار بدهیم.
روز واقعه دیدند که رسولخدا(ص) همراه با چهار نفر دیگر به میعادگاه میآیند. فاطمه(س) آمد تا تأویل «نِسآءَنا» باشد. حسن و حسین(ع) آمدند تا مظهر « أَبْنآءَنا» باشند و علی(ع) آمد تا جان پیامبر(ص) و مظهر «أَنْفُسَنا» باشد.
اسقف نجران با دیدن چهره نورانی پاکان روزگار پاپسکشید و گفت: «چهرههایی را میبینم که اگر از خدا بخواهند که کوه را از جای خود بکند، کوه کنده میشود. با آنان مباهله نکنید که هلاک میشوید و تا روز قیامت یک نصرانی در روی زمین پیدا نمیشود.»
مباهله در شعر کهن
در روزگار پیش از این کمتر پیش آمده که شاعری یک غزل یا یک قصیده را بهطور کامل به ماجرای مباهله اختصاص دهد. غالبا شاعران در اثبات حقانیت پیامبر اکرم (ص) و امام علی (ع) در یک بیت از یک قصیده اشارهای نیز به واقعه مباهله میکردند و از آن بهعنوان شاهدی برای مدعای خود بهره میبردند؛ از جمله شاعرانی که به این شکل به واقعه مباهله در اشعارشان پرداختند، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
سیدحمیری: حمیری در غدیریات خود به مباهله اشارتی دارد. ترجمه آن چنین است:
به راستی که حیدر را دوست میدارم و خیرخواه آنم که از پی او رود، و گریزان از آنم که روی از او برتابد.
کسی را دوست میدارم که ایمان به خدا آورد و حتی یک چشم بهم زدن هم هرگز شرک نورزید.
علی را، که هنگام مباهله نفس رسول مصطفی گردید، «خداوندا بر او درود بفرست»!
و در روزی که خداوند، همه فراهمآمدگان در زیر کساء را به پاکی ستود، او دوّمین شخص پس از پیغمبر بود.
صاحب ابن عباد: او نیز چنان حمیری در غدیریه خود به مباهله اشاره میکند:
گفت: رسول پاک مطهر، در مباهله که را همراه برد؟
گفتم: آن که در سفر و حضر همسنگ و همتای او بود.
همچنین در مناقب ابن شهر آشوب و مناقب خوارزمی قصیدهای از صاحب یاد شده که در آن سخن از مباهله رفته است: «ی صبح، به یاد بود حدیث کساء، در شرح مفاخر علی سستی مگیر که روز مباهله صبحگاهان علی در زیر «کساء» قرار گرفت.»
مناقب ابن شهرآشوب «3» و الخطیب و الخوارزمی «4» (ص 233)
أبو علی البصیر: او متوفی به سال 442 است. اشارهاش به مباهله در دو جای اشعارش به چشم میخورد:
او و زوجهاش فاطمه را به درگاه خدا با عظمت دید که به آبروی آنان به مباهله نصاری دست دعا برکشید، دو فرزندش در پی آنان روان بود.
پنج تن در زیر عبا جای گرفتند، مایه لطف و مرحمت، شفیع درگاه پروردگار.
در این خصوص به ذکر همین سه عنوان بسنده میکنیم چون مثالهای اینچنینی در تاریخ اشعار اسلامی بسیار است.
مباهله در شعر امروز
با ظهور انقلاب اسلامی، مفهومی به نام شعر آیینی به عنوان گونهای از شعر بهطور مشخص ابراز وجود کرد و گرچه قدمت شعر آیینی با تعریف مطرح شده به قرنها پیش از انقلاب برمیگردد اما به نوعی بلوغ اینگونه ادبی را در دوران پس از انقلاب میتوان دانست. از جمله نشانههای این بلوغ میتوان به پرداختن به موضوعاتی اشاره کرد که تا پیش از این کمتر در شعر فارسی مطرح میشدند. یکی از این مباحث موضوع مباهله است. شاعران بزرگی چون استاد غلامرضا سازگار، استاد علی انسانی و دیگران به این موضوع اقبال نشان دادهاند و اشعار ماندگاری در این موضوع سرودهاند.
از این جمله، تنها به ذکر ابیاتی از مربع ترکیب استاد علی انسانی بسنده میکنیم:
این پنج تن، تجسّم باور به داورند
عالم تمام پیکره، این پنج تن سرند
این پنج هر یکی به جهانی برابرند
گفتم برابرند! غلط بود، برترند
شوی و دو پور مادر سادات آمدند
خمخانههای پیر خرابات آمدند
این آینه که در دل او جز صفا نبود
یک لحظه از عطوفت و رحمت جدا نبود
این عبد، بنده احدی جز خدا نبود
دستور اگر نبود، به نفرین رضا نبود
قلب نبی است منزل آیات مُنزِله
آورده روشنی به چراغ مباهله