درباره روایت کتاب «نیوه نیمدار» مهدی یزدی از ظهر عاشورا
شکستن شوق در استخوان
پرداختن ادبیات به واقعه عاشورا، به عنوان یکی از سنتهای شیعه، اغلب دچار درغلتیدن به سنتهای ادبی بوده است؛ هنوز هم قاطبه شاعرانی که به این واقعه میپردازند، بنا بر سنتهای ادبی سابقا موجود به آن میپردازند و در روایتشان، همان ترتیبی را دنبال میکنند که سنت ادبی شعر موسوم به شعر عاشورایی تجویز کرده است. با این حال، در نیم قرن اخیر بودهاند اندک شاعرانی که روایتشان، یکسره، آن سنتهای ادبی را به کناری نهاده و شگردهای تازهای را آزموده است. شاید نخستینبار، هوشنگ آزادیور بود که سال 1350، با انتشار کتاب شعر «پنج آواز برای ذوالجناح»، روایت ظهر عاشورا را با نوعی از زیباییشناسی کاملا دیگرگون و تازه ارائه کرد. او با وجود بهرهبردن از شگردهای معمولِ حماسهسرایی چون خطابه، نظامی دیگرگون از روایتگری این رویداد بر پا کرد و با این شعر پنجقسمتی، بیآنکه خود بخواهد ساختمانی ساخت تا شاعران علاقهمند به روایت حماسه عاشورا بتوانند در آن جمع شوند و خشت خود را بگذارند. هر چند این دعوت، کاملا بیپاسخ و مسکوت گذاشته شد؛ اما سالها بعد، با گرایش شاعران جوان به دستاوردهای شعر دیگرـ که آزادیور و پنجآوازش به آن منتسب بودند ـ این بخش از دستاورد شعری او نیز به چشم آمد و فیالمثل در کتاب شعری از مهدی یزدی نمود پیدا کرد. کتاب، نخستین کتاب شعر مهدی یزدی بود و نیوه نیمدار نام داشت. اول بگوییم که فرهنگهای لغت، نیوه را نوحه و خروش معنا کردهاند و آنطور که یزدی پیش از اینها گفته، نیمدار نیز در لهجه تهرانی به معنای دست دوم و کهنه به کار رفته است. نوحه مهدی یزدی برای عاشورا اما مطلقا دست دوم و کهنه نیست. خروش او، با وجود ردایی که از عزا به تن کلمات دارد، تازه است. تازه است چون نه رویکردی تهییجی در پیش گرفته و نه به رئالیسمی بیفایده برای تصویرآرایی تن داده است. در نیوه نیمدار به عنوان روایتی دیگرگون از واقعه عاشورا، تمهید روایتگری، مبتنی است بر اغوا؛ اغوای اندوه با تصاویری نفسگیر و زبانی بیواسطه. بیواسطه از آن رو که گاه تصور میکنید اگر راوی صادقی درست در ظهر عاشورا و در نزدیکی صحنه میایستاد و میخواست برای شما که آنسوتر ایستادهاید و چیزی نمیبینید روایت کند، با همین زبان حرف میزد... با همین آرکائیسم که حماسه را رنگینتر کند، رنگین به قرمز خون. نیوه نیمدار، اینگونه به پایان میرسد: [غبار مینشیند به رسم/ بنیاد به فراموشی/ شب نیست/ امشب دیشب نیست/ و هلهله دهنهای ماهی/ پیاله پیاله چمیده/ گواه چمنیست بر بدن/ ساکت صیدی/ نیوشای نک هلال/ روی آب/ انگار/ یکدست انگشت اشاره/ به اذانی دچار زده/ این نغمهکشیدن چکاوک]