روپوش سفید و كنشگری اجتماعی

روپوش سفید و كنشگری اجتماعی

امید مهدی‌نژاد طنزنویس

 روزی یكی از بازرسان وزارت بهداشت به‌طور سرزده به یكی از مراكز درمانی نگهداری بیماران اعصاب و روان (تیمارستان سابق) رفت تا علاوه‌بر سركشی و رسیدگی به وضعیت نگهداری بیماران اعصاب و روان، از كیفیت رعایت پروتكل‌های بهداشتی و فاصله‌گذاری اجتماعی مصوب ستاد ملی مبارزه با كرونا نیز كسب اطلاع كند. بازرس در حین سركشی از محوطه مركز درمانی، در حیاط مركز و در میان بیماران به شخصی برخورد كه سر و وضع بسیار مرتبی داشت و در حالتی متشخص روی یكی از نیمكت‌ها نشسته بود و به دیوانه‌بازی بیماران دیگر نگاه می‌كرد. بازرس پس از تعجب از این‌كه چنین شخص عاقلی را در میان بیماران اعصاب و روان نگهداری می‌كنند سراغ وی رفت تا با وی سلام و احوالپرسی كند و وضعیت روانی وی را بسنجد. وی در كمال سلامت روان با بازرس صحبت كرد و پاسخ سوال‌های او را داد و تعجب بازرس را بیشتر نمود. بازرس از نزد وی برخاست تا یكی از پزشكان مركز را پیدا و با وی صحبت كند. وی در گوشه حیاط به یكی از پزشكان كه روپوش سفیدی پوشیده و دفتر و خودكاری در دست داشت رسید و پس از سلام و احوالپرسی گفت: مردی كه آنجا نشسته است به نظر می‌رسد مشكل خاصی نداشته باشد، چرا در اینجا نگهداری می‌شود؟ پزشك گفت: او خیال می‌كند مهناز افشار است. بازرس گفت: به كنشگری اجتماعی در فضای مجازی هم مشغول است؟ پزشك گفت: خیر. بازرس گفت: آزار و اذیتی هم برای كسی دارد؟ پزشك گفت: خیر. بازرس گفت: یعنی به صرف این‌كه چنین ادعایی می‌كند او را در اینجا نگه داشته‌اید؟ پزشك گفت: این خیلی ادعای بزرگ و دروغ و دیوانه‌واری است. بازرس گفت: چرا؟ پزشك گفت: برای این‌كه مهناز افشار منم. در این لحظه بازرس متوجه شد مرد روپوش‌پوشیده نیز یكی از بیماران مركز است و متوجه شد هركس روپوش سفید پوشیده باشد پزشك نیست و باید درسش را هم خوانده باشد. وی سپس خاموش شد.