گفتوگو با دکتر فاطمه قاسمزاده درباره کودکان بازمانده از تحصیل
بیسوادی روی موج کرونا
روز جهانی سوادآموزی به این منظور در تقویم نامگذاری شد تا به مسؤولان کشورها هشدار دهد که همه انسانها باید باسواد باشند و در این میان کودکان باید در اولویت قرار گیرند. همان جمله قدیمی که کودکان امروز، آدمهای بزرگ فردا هستند و برای داشتن دنیایی که در آن بیسواد و کمسواد نداشته باشیم بچهها باید به مدرسه بروند و سواد یاد بگیرند. همه فعالان اجتماعی و دلسوزان بشریت سالهاست تلاش میکنند که بیسوادی را در همهجای دنیا و بهخصوص مناطق محروم ریشهکن کنند اما هنوز در بسیاری از نقاط دنیا، هستند بزرگسالان و کودکانی که حتی سواد خواندن و نوشتن ندارند. در کشور ما سالهای زیادی است که ریشهکنی بیسوادی شعاری پررنگ و لعاب است. قبل از پیروزی انقلاب روی این موضوع کار میکردند و بعد از پیروزی انقلاب، امام خمینی(ره) با توجه به حساسیت موضوع سوادآموزی دستور تشکیل نهضت سوادآموزی را داد با این هدف که همه ایرانیان باسواد شوند. در ماده30 قانون اساسی هم رایگان بودن تحصیل در ایران قید شده و چند سال بعد هم آییننامهای به آن اضافه شده که تحصیل، هم رایگان باشد و هم اجباری. با همه اینها اما چند سالی است اخبار ناخوشایندی از افزایش بیسوادی و تعداد کودکان بازمانده از تحصیل میرسد. بیسوادی بهخصوص در مناطق محروم و کمبرخوردار رشد افزایشی دارد و روز به روز تعداد کودکان بازمانده از تحصیل بیشتر میشود.
5/3میلیون دانشآموز
بازمانده از تحصیل
به مناسبت روز جهانی سوادآموزی با خانم دکترفاطمه قاسمزاده، رئیس هیاتمدیره شبکه یاری کودکان کار همصحبت شدم تا برایمان از لزوم و اهمیت سوادآموزی و موانعش بگوید.
دکتر قاسمزاده در همان اول هشداری تکاندهنده داد؛ کرونا باعث شده که تعداد کودکان بازمانده از تحصیل بهشدت افزایش یابد. او میگوید: طبق اعلام وزارت آموزش و پرورش حدود 5/3میلیون دانشآموز از زمان شیوع کرونا از تحصیل بازماندهاند و دیگر نمیتوانند به مدرسه بروند به این دلیل که تدریس در مدارس آنلاین شده و دانشآموزانی که استطاعت خرید تبلت یا گوشی هوشمند ندارند، نمیتوانند به تحصیل ادامه دهند. دکتر قاسمزاده میگوید: حتی هستند کودکانی که دسترسی به تلویزیون ندارند و نمیتوانند از برنامههای آموزشی تلویزیون استفاده کنند.
این فعال حقوق کودکان میگوید: سمنها و خیرین زیادی هستند که تلاش میکنند به بچهها در امر آموزش کمک کنند اما ما این گلایه را از آموزش و پرورش داریم که اسامی این دانشآموزان را در اختیار خیرین و سمنها نمیگذارد تا ما بتوانیم برای این دانشآموزان شرایط تحصیل را فراهم کنیم. راهکار هم ساده است، حتما هر مدرسهای میداند که کدام دانشآموزش به دلیل نداشتن امکانات آنلاین از تحصیل بازمانده و میتوانند اسامی و تعداد آنها را مشخص کرده تا ما بتوانیم به آنها کمک کنیم. طبق قانون اساسی این وظیفه دولت است اما زمانی که دولت به وظیفه خود عمل نمیکند، نباید خیرین و فعالان اجتماعی دست روی دست بگذارند.
بودجه آموزش و پرورش کم است
دکتر قاسمزاده میگوید: واقعیت این است که بودجهای که دولت برای آموزش و پرورش در نظر میگیرد بسیار اندک است. بهگفته مسؤولان 95درصد این بودجه هزینه حقوق معلمان و دیگر پرسنل وزارت آموزش و پرورش را تامین میکند و فقط 5درصد باقیمانده صرف توسعه و رشد فضای آموزشی میشود. با 5درصد چه میتوان کرد؟ هیچی! برای همین است که مدارس از دانشآموزان شهریه میگیرند اما چون طبق قانون اساسی دریافت شهریه برای مدارس دولتی ممنوع است این شهریه در قالب مشارکت از والدین دریافت میشود! اگر کودکی این حق مشارکت را نداشته باشد و ندهد از مدرسه محروم میشود که این اتفاق بدترین اتفاق ممکن برای کشور ماست. طبق آمار کشورهای منطقه در زمینه مهار بیسوادی و رشد سوادآموزی از کشور ما جلوتر هستند و این زنگ هشداری است که باید آن را جدی گرفت.کشورها زمانی روی ریل توسعه قرار میگیرند که نیروی انسانی توانمندی داشته باشند و یکی از محورهای اصلی توانمندسازی سواد است. فرد زمانی که سواد داشته باشد، پیشرفت میکند چون میتواند علم و دانش خود را افزایش دهد. اما چند سالی است که رشد بیسوادی و کمسوادی در کشور ما مثبت شده و این یکی از دغدغههای اصلی کنشگران جامعه است.
«شبکه کمک» به کمک نیاز دارد
مدیر شبکه یاری کودکان کار میگوید: تجربه ثابت کرده، بیشتر بچههایی که ترک تحصیل میکنند، دیگر به مدرسه برنمیگردند. آنها جذب بازار کار میشوند. این کار شاخههای زیادی دارد. کار در خیابان، کورهپزخانهها، کارگاههای تولیدی و...کودک نباید کار کند، این یک قانون است؛ اما بچههایی که در خانوادههای فقیر زندگی میکنند، مجبورند کار کنند. وقتی بچهای از تحصیل بازمیماند، آسیبپذیر میشود؛ هم در کودکی و هم در بزرگسالی.
بیشتر بزهکاران و افرادی که به سمت کارهای خلاف میروند افرادی هستند که درکودکی نتوانستهاند به مدرسه بروند و بیسوادند. همانطور که قبلا گفتم، سواد راهی است به سوی توانمندسازی. در قوانین بینالمللی هم ذکر شده که همه باید سواد یاد بگیرند. ایران پیماننامه حقوق کودکان را امضا کرده و طبق این پیماننامه باید شرایط آموزش و تحصیل برای همه بچهها را فراهم کند که نمیکند.
تصور کنید در دنیایی که دانستن یک زبان خارجی پرکاربرد و کار کردن با رایانه، سواد عمومی تعریف میشود در کشور ما هنوز هستند بچهها و بزرگسالانی که حتی سواد خواندن و نوشتن ندارند. این آسیب در درازمدت به کل کشور و زیرساختهای توسعه آسیب میزند. وقتی خانوادهای فقیر شده و دسترسیاش به امکانات عمومی محدود میشود اولین کاری که میکند، اجازه نمیدهد بچهها به مدرسه بروند. برای همین است که ما در شبکه یاری کودکان همه تلاش خود را میکنیم که بچهها بتوانند به تحصیل ادامه دهند. با شیوع کرونا، شبکه کمک در کشور شکل گرفت که مخفف کمک به مهار کروناست. امیدوارم آموزش و پرورش با شبکه کمک همکاری کند تا ما حداقل در دوره کرونا، کودکان بازمانده از تحصیل را شناسایی کرده تا بتوانیم به آنها کمک کنیم به مدرسه برگردند.
مطالبهگری از دولت
دکتر قاسمزاده بر این باور است که کودک توانمند در خانواده توانمند رشد میکند. وقتی پدر و مادر باسواد باشند، حتما کودکان موفقتری تربیت میکنند. پدر و مادر بیسواد یا کمسواد آدمهای بدی نیستند. شاید خیلی هم خوب باشند، اما توانمند نیستند. طبق قانون اساسی، قرار بود در کشور ما همه باسواد باشند، اما متاسفانه الان کشور ما جوانانی دارد که بیسوادند، یعنی در کودکی امکان تحصیل نداشتهاند و ریشه این موضوع در فقر است. بیشتر این جوانان همچنان فقیرند و نمیتوانند فرزندان خود را به مدرسه بفرستند. خیران و سازمانهای مردم نهاد، بازوهای کمکی دولتها هستند. واقعیت این است آنها نمیتوانند وظایف دولتها را به عهده بگیرند. یکی از وظایف سمنها مطالبهگری است و الان سوال این است دولت چرا به آموزش و پرورش بودجه کافی نمیدهد؟ مگر قرار نیست آینده ایران را بچههای امروز بسازند و مگر آموزش و پرورش تنها نهادی نیست که سوادآموزی و توانمندسازی کودکان به آنها سپرده شده است؟
5/3میلیون دانشآموز
بازمانده از تحصیل
به مناسبت روز جهانی سوادآموزی با خانم دکترفاطمه قاسمزاده، رئیس هیاتمدیره شبکه یاری کودکان کار همصحبت شدم تا برایمان از لزوم و اهمیت سوادآموزی و موانعش بگوید.
دکتر قاسمزاده در همان اول هشداری تکاندهنده داد؛ کرونا باعث شده که تعداد کودکان بازمانده از تحصیل بهشدت افزایش یابد. او میگوید: طبق اعلام وزارت آموزش و پرورش حدود 5/3میلیون دانشآموز از زمان شیوع کرونا از تحصیل بازماندهاند و دیگر نمیتوانند به مدرسه بروند به این دلیل که تدریس در مدارس آنلاین شده و دانشآموزانی که استطاعت خرید تبلت یا گوشی هوشمند ندارند، نمیتوانند به تحصیل ادامه دهند. دکتر قاسمزاده میگوید: حتی هستند کودکانی که دسترسی به تلویزیون ندارند و نمیتوانند از برنامههای آموزشی تلویزیون استفاده کنند.
این فعال حقوق کودکان میگوید: سمنها و خیرین زیادی هستند که تلاش میکنند به بچهها در امر آموزش کمک کنند اما ما این گلایه را از آموزش و پرورش داریم که اسامی این دانشآموزان را در اختیار خیرین و سمنها نمیگذارد تا ما بتوانیم برای این دانشآموزان شرایط تحصیل را فراهم کنیم. راهکار هم ساده است، حتما هر مدرسهای میداند که کدام دانشآموزش به دلیل نداشتن امکانات آنلاین از تحصیل بازمانده و میتوانند اسامی و تعداد آنها را مشخص کرده تا ما بتوانیم به آنها کمک کنیم. طبق قانون اساسی این وظیفه دولت است اما زمانی که دولت به وظیفه خود عمل نمیکند، نباید خیرین و فعالان اجتماعی دست روی دست بگذارند.
بودجه آموزش و پرورش کم است
دکتر قاسمزاده میگوید: واقعیت این است که بودجهای که دولت برای آموزش و پرورش در نظر میگیرد بسیار اندک است. بهگفته مسؤولان 95درصد این بودجه هزینه حقوق معلمان و دیگر پرسنل وزارت آموزش و پرورش را تامین میکند و فقط 5درصد باقیمانده صرف توسعه و رشد فضای آموزشی میشود. با 5درصد چه میتوان کرد؟ هیچی! برای همین است که مدارس از دانشآموزان شهریه میگیرند اما چون طبق قانون اساسی دریافت شهریه برای مدارس دولتی ممنوع است این شهریه در قالب مشارکت از والدین دریافت میشود! اگر کودکی این حق مشارکت را نداشته باشد و ندهد از مدرسه محروم میشود که این اتفاق بدترین اتفاق ممکن برای کشور ماست. طبق آمار کشورهای منطقه در زمینه مهار بیسوادی و رشد سوادآموزی از کشور ما جلوتر هستند و این زنگ هشداری است که باید آن را جدی گرفت.کشورها زمانی روی ریل توسعه قرار میگیرند که نیروی انسانی توانمندی داشته باشند و یکی از محورهای اصلی توانمندسازی سواد است. فرد زمانی که سواد داشته باشد، پیشرفت میکند چون میتواند علم و دانش خود را افزایش دهد. اما چند سالی است که رشد بیسوادی و کمسوادی در کشور ما مثبت شده و این یکی از دغدغههای اصلی کنشگران جامعه است.
«شبکه کمک» به کمک نیاز دارد
مدیر شبکه یاری کودکان کار میگوید: تجربه ثابت کرده، بیشتر بچههایی که ترک تحصیل میکنند، دیگر به مدرسه برنمیگردند. آنها جذب بازار کار میشوند. این کار شاخههای زیادی دارد. کار در خیابان، کورهپزخانهها، کارگاههای تولیدی و...کودک نباید کار کند، این یک قانون است؛ اما بچههایی که در خانوادههای فقیر زندگی میکنند، مجبورند کار کنند. وقتی بچهای از تحصیل بازمیماند، آسیبپذیر میشود؛ هم در کودکی و هم در بزرگسالی.
بیشتر بزهکاران و افرادی که به سمت کارهای خلاف میروند افرادی هستند که درکودکی نتوانستهاند به مدرسه بروند و بیسوادند. همانطور که قبلا گفتم، سواد راهی است به سوی توانمندسازی. در قوانین بینالمللی هم ذکر شده که همه باید سواد یاد بگیرند. ایران پیماننامه حقوق کودکان را امضا کرده و طبق این پیماننامه باید شرایط آموزش و تحصیل برای همه بچهها را فراهم کند که نمیکند.
تصور کنید در دنیایی که دانستن یک زبان خارجی پرکاربرد و کار کردن با رایانه، سواد عمومی تعریف میشود در کشور ما هنوز هستند بچهها و بزرگسالانی که حتی سواد خواندن و نوشتن ندارند. این آسیب در درازمدت به کل کشور و زیرساختهای توسعه آسیب میزند. وقتی خانوادهای فقیر شده و دسترسیاش به امکانات عمومی محدود میشود اولین کاری که میکند، اجازه نمیدهد بچهها به مدرسه بروند. برای همین است که ما در شبکه یاری کودکان همه تلاش خود را میکنیم که بچهها بتوانند به تحصیل ادامه دهند. با شیوع کرونا، شبکه کمک در کشور شکل گرفت که مخفف کمک به مهار کروناست. امیدوارم آموزش و پرورش با شبکه کمک همکاری کند تا ما حداقل در دوره کرونا، کودکان بازمانده از تحصیل را شناسایی کرده تا بتوانیم به آنها کمک کنیم به مدرسه برگردند.
مطالبهگری از دولت
دکتر قاسمزاده بر این باور است که کودک توانمند در خانواده توانمند رشد میکند. وقتی پدر و مادر باسواد باشند، حتما کودکان موفقتری تربیت میکنند. پدر و مادر بیسواد یا کمسواد آدمهای بدی نیستند. شاید خیلی هم خوب باشند، اما توانمند نیستند. طبق قانون اساسی، قرار بود در کشور ما همه باسواد باشند، اما متاسفانه الان کشور ما جوانانی دارد که بیسوادند، یعنی در کودکی امکان تحصیل نداشتهاند و ریشه این موضوع در فقر است. بیشتر این جوانان همچنان فقیرند و نمیتوانند فرزندان خود را به مدرسه بفرستند. خیران و سازمانهای مردم نهاد، بازوهای کمکی دولتها هستند. واقعیت این است آنها نمیتوانند وظایف دولتها را به عهده بگیرند. یکی از وظایف سمنها مطالبهگری است و الان سوال این است دولت چرا به آموزش و پرورش بودجه کافی نمیدهد؟ مگر قرار نیست آینده ایران را بچههای امروز بسازند و مگر آموزش و پرورش تنها نهادی نیست که سوادآموزی و توانمندسازی کودکان به آنها سپرده شده است؟
تیتر خبرها