مرا به نام خودم  صدا بزن!

افراد دچار معلولیت از ناآگاهی‌ای که نسبت به آنها در جامعه رواج دارد دلتنگ هستند؛ ناآگاهی‌ای که حتی در بین کارگردانان نیز ریشه دوانده است

مرا به نام خودم صدا بزن!

پایان سریال «دل» ساخته منوچهر هادی جایی که بدمن قصه به عقوبت همه گناهانش نشسته روی ویلچر به تصویر کشیده می‌شود باعث واکنش بسیاری از افراد دارای معلولیت در ایران شده است، البته گلایه آنها گلایه تازه‌ای نبوده و بارها گفته بودند که بازنمایی معلولیت به عنوان عقوبت گناهان، مصداق بارزی از معلول‌آزاری است. پاسخ آقای کارگردان در صفحه شخصی‌اش در اینستاگرام هم که قرار بود دلجویی از جامعه معلولان باشد نشان داد فیلمساز این قصه اصل ماجرای گلایه معلولان را کلا متوجه نشده است. سریال دل تنها اثر تصویری نیست که در همه این سال‌ها به چنین قضاوتی نشسته و این باور حالا در میان بسیاری از افراد جامعه به نوعی نهادینه شده است، این‌که اگر شخصی دارای معلولیت است حتما دارد عقوبت گناه خود یا نزدیکانش را پس می‌دهد. این رسوب باور اشتباه را حتی می‌توان در کامنت‌ها و بحث‌هایی متوجه شد که در ذیل پست آقای کارگردان آمده است، عدم فهم درست از این گلایه از سوی کاربران به نوعی هولناک است، چیزی که برای افراد دارای معلولیت آنقدر بدیهی است که حتی نیاز به توضیح ندارد. این تنها مصداق معلول‌آزاری از سوی جامعه نیست و مصداق‌های فراوان دیگری هم وجود دارد که در گفت‌وگو با برخی از آنها در این گزارش به آنها اشاره شده است. سوی دیگر قصه اما افراد یک جامعه‌اند. این‌که هنوز نوع رفتار با یک فرد دارای معلولیت برای آنها توضیح داده نشده و بسیاری از آنها در حالی به معلولان آزار می‌رسانند که نیتی خیرخواهانه دارند اما از سر ناآگاهی رفتارشان آزارنده است. اروینگ گافمن، جامعه‌شناس آمریکایی معتقد بود جامعه بر آدم‌های کم‌توان نوعی «داغ ننگ» می‌زند که باعث می‌شود هنگام تعامل با آنها رفتاری عادی نداشته باشیم. او به این باور است که افراد دچار معلولیت در جامعه یا با پرهیز و انزجار دیگران مواجه می‌شوند یا با احساس ترحم و دلسوزی آنها و هر دوی اینها به یک اندازه آنها را می‌رنجاند.

بازنمایی عقوبت گناهان در افراد دارای معلولیت تنها مصداق عادی‌شده معلول‌آزاری نیست. وقتی با افراد دارای معلولیت حرف می‌زنید متوجه آسیب‌های بیشتری می‌شود، علیرضا یکی از این افراد است که از او درباره تجربه‌های معمول‌شده معلول آزاری می‌پرسیم. از این‌که حتی بسیاری نمی‌دانند آنها را چطور خطاب کنند و این‌که آیا نامیدن آنها با عنوان معلول می‌تواند برخورنده باشد یا خیر. او از کودکی از هر دو پا فلج است و از همان زمان با عصا راه می‌رود. عدم فرهنگ‌سازی درباره آنها از همین نام آغاز می‌شود. علیرضا می‌گوید: نام‌ها یک نشانه است از عدم شناخت اکثریت جامعه نسبت به جهان ما. این‌که گاهی در رسانه‌ها و مجامع جمعی حتی ما را به نام معلول یا کم‌توان می‌خوانند محل اشکال نیست، بلکه مشکل از جایی است که پشت این نامگذاری صورتی مقایسه‌ای شکل می‌گیرد که بسیار آزارنده است مثال او برایمان روشن می‌کند وجه مقایسه‌ای چه ضربه‌ای به آنها می‌زند. او می‌گوید: به عنوان مثال در جمعی رسمی می‌گویند معلولان و افراد سالم. این تقسیم‌بندی شاید در ظاهر بدیهی به نظر برسد اما هیچ‌گاه اینطور نیست. نکته مورد اشاره او حتی در کنوانسیون‌های بین‌المللی هم تعریف ثابتی دارد،تعریفی که به باور علیرضا بهترین نام برای آنهاست؛ «افراد دارای معلولیت.»
آسیب دوگانه خیر و شر
معلولیت عقوبت گناه نیست. رایج‌شدن این باور از آنجا تکان‌دهنده است که نه‌تنها در باور عمومی جامعه تابو محسوب نمی‌شود که رد آن را در بسیاری از آثار سینمایی و تلویزیونی هم می‌توان به چشم دید. سریال دل تنها نمونه‌ای از بی‌شمار آثاری است که با نامطلوب دانستن معلولیت و قراردادن آن در مقابل امر خیر، یعنی سالم بودن سعی دارد دوگانه سالم‌ـ‌ناقص و پس از آن به دوگانه هولناک خیر و شر برسد. بازنمایی چنین تصویری در یک سریال تلویزیونی را که دنبال کنید به جامعه گسترده‌تری از جنس باورهای کارگردان این اثر می‌رسیم؛ جامعه‌ای که هنوز گمان می‌کند نابینایان زندگی پرمشقت و سیاهی را تجربه می‌کنند، چون نمی‌توانند از فیلم سینمایی، مناظر زیبا یا دیدنی‌های رنگی لذت ببرند یا مثلا افراد ویلچرنشین همواره در حسرت راه‌رفتن و دویدن هستند، ناشنوایان در دنیای بدون موسیقی حتما در افسردگی به‌سر می‌برند و... در حالی که این تصورات سویه‌های مختلف وضعیت زندگی یک فرد دچار معلولیت را نادیده می‌انگارد. معاشرت و صحبت و زندگی‌کردن با افراد دارای معلولیت، دقیق‌شدن در عادات زندگی آنها یا خواندن زندگینامه یا یادداشت‌های این افراد و همچنین تأمل در مفهوم بدن انسان باعث می‌شود از این تصورات فاصله بگیریم و حتی گاهی به نقطه مقابل این تصورات برسیم. وحید رجبلو، کارآفرین اجتماعی است و سال گذشته در جمع ده جوان تاثیرگذار جهان قرار گرفته است. از او درباره تاثیر این دوگانگی می‌پرسیم. این‌که تماشای چنین مواردی در آثار سینمایی چه تاثیری روی این افراد دارد. او به جام‌جم می‌گوید: مهم‌ترین تاثیری که متاثرکننده است نه عدم درک کارگردان نسبت به این موضوع که تباه‌شدن زحمات چندساله ما در فرهنگ‌سازی یک جامعه است. او معتقد است این موضوعی دو سویه است و انتظار از جامعه برای فهم چنین مواردی وقتی بجاست که اقدامی در جهت فرهنگ‌سازی افراد آن جامعه صورت گرفته باشد. همین است که اشاره آشکار یک سریال در چنین موضوعی می‌تواند تلاش بسیاری از آنها را که در این راه فعال بودند، تباه کنند.
از اغراق در ترحم تا شکرگزاری
به تصویر کشیده‌شدن بدمن یک کاراکتر تلویزیونی روی ویلچر هر چند اتفاق تازه‌ای نیست اما چندان هم رایج نیست. در کنار این موضوع مصداق‌های فراوان دیگری از آزار افراد دارای معلولیت در میان افراد جامعه رایج است که نه‌تنها در مورد آن فرهنگ‌سازی نشده که به صورت بسیار معمول در حال تکرار است. یکی از آنها که  از زبان علیرضا و در گفته‌های وحید رجبلو به آن اشاره شد درباره شکرگزاری شهروندان بعد از مشاهده یک فرد دارای معلولیت است. علیرضا می‌گوید که بارها در محیط‌های عمومی افرادی را دیده که با مشاهده او به شکل آشکاری خداوند را شکر کرده‌اند و این کار اشاره مستقیمی به این دارد که حتما او دارد تاوان گناهی را پس می‌دهد و ناشکر بوده که چنین اتفاقی برایش افتاده است. وحید رجبلو هم می‌گوید بارها شده که با حضور در یک پارک با واکنش کلامی دیگران روبه‌رو شده مبنی بر این‌که هر جا می‌روند باید غم و غصه ببینند! دیگر مصداق رایج اغراق در ترحم نسبت به افراد دارای معلولیت است. هر چند از نیت خیرخواهانه افراد نباید گذشت اما علیرضا می‌گوید: گاهی در حال رفتن معمولی به سمت بانک دیده‌ام افرادی را که از سمت دیگر خیابان می‌آیند و درخواست می‌کنند به من کمک کنند در حالی که هیچ نیازی به کمک ندارم. دیگر موردی که کمتر به آن اشاره شده هم جالب توجه است از این منظر که فاصله درک عمومی جامعه را با جهان افراد دارای معلولیت نشان می‌دهد آن هم پرسش صریح درباره دلیل معلولیت است. علیرضا می‌گوید: این مورد جزو شخصی‌ترین حیطه زندگی این افراد است، این‌که یکباره از او درباره دلیل معلولیت پرسیده شود نه معنای همدردی که به معنای تجسس در زندگی شخصی افراد است. از او می‌پرسیم واکنش‌اش در برابر این پرسش بی‌پرده چیست و او می‌گوید: این سوال اگر از سوی دوستان صورت بگیرد آن وجه برخورنده را ندارد اما وقتی از سمت غریبه‌ها مورد سوال واقع می‌شوم خیلی آشکار می‌گویم که ربطی به آنها ندارد. هرچند برخی هم از سر کنجکاوی این سوال را می‌پرسند به عنوان مثال کودکان خیلی زود از من دلیل معلولیتم را می‌پرسند و من هم با آرامش برایشان توضیح می‌دهم.
نشستن پای حرف‌های افراد دارای معلولیت نشان می‌دهد عدم‌درک درست از جهان این افراد مخصوص به طبقه خاصی نیست؛ تحصیلکرده و نکرده ندارد و هنوز در رابطه با فرهنگ‌سازی در رابطه با مواجهه با این افراد هنوز راه درازی در پیش داریم. در کنار آن باید به این نکته هم اشاره کرد که اینها تنها مصداق‌هایی از آزار معلولان است که کمتر به آن پرداخته شده وگرنه چه کسی است که نداند بارزترین مصداق آزار معمولان که حالا در رتبه چهارم خشونت‌های خانگی است در طراحی و مناسب‌سازی معابر شهری نمود دارد. معابر و مراکز فرهنگی و مجتمع‌های تجاری و موزه‌ها و... هیچکدام طوری طراحی نشده‌اند که برای حضور این افراد مناسب باشند.


یک سوزن به خود
برادری‌مان بجا، می‌گویند یک سوزن به خودت بزن یک جوالدوز به دیگران. قصه فرهنگ‌سازی برای فهم جهان زیستی افراد دارای معلولیت از رسانه ملی آغاز می‌شود.
تاثیرگذاری رسانه ملی در جهت فرهنگ‌سازی جامعه آنقدر بوده که مجلس شورای اسلامی پیرو آن قانونی مصوب و قابل اجرا دارد که صداوسیما را مجاب به پرداختن به چنین موضوعی می‌کند. در ذیل ماده ۲۱ قانون حمایت از حقوق معلولان مقرر شده که از سوی صداوسیما پنج ساعت از برنامه‌ها در هفته به‌صورت رایگان در زمان‌های مناسب به برنامه‌های سازمان بهزیستی و تشکل‌های مردم‌نهاد حامی افراد دارای معلولیت به منظور آشنایی مردم با حقوق، توانمندی‌ها و مشکلات این افراد اختصاص یابد که از قرار معلوم از زمان تصویب این قانون تاکنون این کار صورت نگرفته است.