سفر به نقطه صفر مرزی ایران و ترکمنستان ؛ جایی که محرومیت بیش از هر چیز دیده میشود
غصههای اقلیم غریب
همیشه وقتی از کنار روستاهای بین شهرها و استانهای بزرگ میگذرم به این فکر میکنم که آیا میتوانستم در این روستاها زندگی کنم؟ آیا میتوانستم صدها کیلومتر دورتر از مرکز یک استان بزرگ یا دورتر از پایتخت به زندگی کاریام ادامه دهم؟ یا اقلیم و محیط برایم تصمیم خواهد گرفت که چه شغلی داشته باشم؟ یا حتی فراتر از آن، اقلیم و محیط برایم تصمیم خواهد گرفت که شغل داشته باشم یا نه. اولین بار اسم مراوه تپه را از زبان یکی از فعالان جهادی استان گلستان شنیدم. قرار بود روایت محرومیت در استان گلستان را بازتاب بدهیم و وقتی صحبت از مشکلات استان گلستان میشد، فورا ذهنمان میرفت سمت آق قلا و مناطق سیل زده استان. اما آن فعال جهادی اسم از جایی برد که به قول خودش محرومترین نقطه استان با حدود 4 ساعت فاصله از گرگان، مرکز استان گلستان بود. شهرستان مراوه تپه به دلیل موقعیت جغرافیایی و مسافت زیادش با شهرهای بزرگ به نوعی مغفول مانده و شاید خیلی جاها فراموش شده است. مشکل اصلی مردم این شهرستان معضل بیکاری است و خیلیها افقی غیر از مهاجرت در برابر خودشان نمیبینند.
از گرگان که به سمت شرق استانگلستان راه میافتی، هر چه پیشتر میروی اقلیم غریبتری را اطراف جاده میبینی. حدود سه ساعت از گرگان به سمت شرق فاصله گرفتهایم. جاده نسبتا خالی است. کیفیت آسفالت خوب است و خطوط وسط و کناری پررنگ شاید نشان از این دارند که عبور و مرور در این جاده همیشه این قدر کم است.
اقلیم و پوشش گیاهی کاملا متفاوت از چیزی است که ما غریبهها از استانگلستان میشناسیم. در تصور ما، استان گلستان یک استان شمالی و حاشیه دریای خزر است و شمال در تصور ما جنگل است و دریا و هوای شرجی و شهرهای کوچک و آباد نزدیک به هم. شاید از استانگلستان هم گرگان و بندرگز و مناطق کنار دریا و جنگلهای ناهارخورانش را در ذهن داشته باشیم. از مناطق ترکمننشین این استان هم بیشتر بندرترکمن و گنبدکاووس را میشناسیم با تمام فاکتورهای فرهنگی و پوششی که ما را یاد مردم ترکمن میاندازد. اما این جاده کماکان برای من غریب است.
همسفر دنیادیدهمان میگوید این اقلیم او را بیشتر یاد جادهها و روستاهای قزاقستان میاندازد. اما مقصد ما نه آلماتی و نورسلطان قزاقستان است و نه عشق آباد ترکمنستان. مقصد ما شهرستان «مراوه تپه»، جایی در منتهی الیه شمال شرقی نقشه کشور خودمان است.
مراوه تپه
مراوه تپه با مساحت 320 هزار هکتار یکی از شهرستانهای استانگلستان است با جمعیت ثابت 67 هزار نفر و با احتساب عشایر کوچنشین خراسانشمالی و رضوی 78 هزار نفر. آب و هوای این منطقه مساعد برای کشاورزی و شغل عموم مردم دامداری و کشاورزی است. البته بعد از بررسی میدانی این شهرستان میتوان دریافت که آب و هوای مناسب تنها دلیل نبود شغلی جز کشاورزی و دامداری نیست.
اگر در راه گرگان به مراوه تپه، قید مسیر گنبدکاووس و شهرهایی با امکانات بیشتر را بزنی و راهت را از مسیر شهرستان کلاله انتخاب کنی، تناقض غریبی چشمت را میگیرد. یک جاده سالم و تمیز و روان با مناظر طبیعی بکر و چشمنواز. و روستاهایی که تقریبا هیچ ندارند. تقریبا هر چند کیلومتر یک روستا میبینی با خانههای در هم سیمانی و کاهگلی با تیرهای چوبی و مردمی که عموما اواسط ظهر که وقت کار است کنار خانهها و سر کوچهها نشستهاند و... میخواهم خوب فکر کنم و به خودم بگویم حکما این همه مردان روستا نیستند که بیکار نشستهاند. حتما عدهای از مردان روستا در کارخانههای اطراف و کارگاههای محلی مشغول کارند. حتما زنان روستا مشغول ساخت صنایع دستیاند. اما چیزی که مسافر در مسیرش میبیند فقط چند خانه کاهگلی است و چند راس دام و چند تکه زمین کشاورزی که باشد یا نباشد و چند مرد که سر کوچهها و جلوی خانهها نشستهاند به صحبت.
جلوهای که در روستاهای بین مسیر نظرت را جلب میکند، مردمی است که لباس بلوچی دارند. در منطقهای که جزو اراضی ترکمنصحرا محسوب میشود و غالب مردم آن ترکمناند، این مردم بلوچ حتی اگر کم باشند به چشم میآیند. مردمی که در دهههای 40 یا 50 به نقلی در پی خشکسالی و پیدا کردن زمین و شغل جدید به این منطقه مهاجرت کردند و به نقلی در همان سالها به این مناطق کوچانده شدهاند.
این منطقه هنوز خاطرات جنگهای ایران و روس را به سینه دارد. از هر گذر که میپیچیم و از هر تپه که بالا و پایین میرویم راننده ترکمنمان از قصهها و روایاتی میگوید که از پدر و سن و سالدارهای فامیل شنیده از فلان گذر و فلان تپه و فلان دشت که دوران جنگهای ایران و روس چه ماجراهایی را به خود دیدهاند.
با خودم فکر میکنم این روایات سینه به سینه بومی چقدر میتواند معتبر باشد؟ اصلا این که اسم مراوه تپه به دلیل این که روی این تپهها دیدهبانهای روسی بودند به این شکل انتخاب شده چقدر میتواند صحیح باشد؟ این که میگویند نام اینجا از «مرو» ترکمنستان گرفتهشده چطور؟ هر چه باشد، صحیح باشد یا نباشد، ملاک زندهبودن یک قوم روایات زندهای است که پدران سینه به سینه به پسرانشان منتقل
میکنند.
به هر حال مراوهتپه یک شهر است. شاید بهتر است بگوییم شهرتر. شهرتر از بقیه مناطق این شهرستان. شهرستانی که رود اترک را در دل دارد و مرز مشترک ترکمنستان را. اما به جز مرکز شهرستان که چند خیابان کوتاه آسفالته است و چند دهنه مغازه، بقیهاش از «سوزش» گرفته تا «قازانقایه» شکل و شمایل روستایی دارد. و شاید امکانات روستایی بیشتر استانهای کشور را هم نداشتهباشد.
قازانقایه
قازانقایه یکی از بزرگترین روستاهای شهرستان مراوه است و مرکز دهستان پالیزان. همانطور که گفته شد بیشتر بافت این شهرستان روستایی است و خود مرکز شهرستان هم تفاوتش با بقیه این است که شهرتر است. راهنمایمان میگوید وضعیت روستاهای لب مرز بهمراتب بدتر از روستاهای نزدیک به مرکز شهرستان است و به قول خودش «آدم میماند که مردم روستاهای مرزی مراوه چشم امید به چه بستهاند؟»
از کار و بار مردم میپرسم و از اینکه وضع مردم روستاهای لب مرز که نباید بد باشد. بههرحال مرز است و داد و ستد و بازارچه مرزی. خنده تلخی میزند و توجیهم میکند که مرز ترکمنستان بسته است و بازارچهای وجود ندارد. کار و بار مردم هم غالبا کشاورزی اطراف اترک است. صنعت دیگری تقریبا نیست. محدودهای وسیع به شهرک صنعتی شهرستان اختصاص داده شده که آن هم دو سه کارخانه بیشتر ندارد که تازه یکیش را به دلیل تخلفاتش تعطیل کردهاند. آن یکی دو تای دیگر هم کارگر چندانی ندارند.
راننده میگوید خود من جایی از زندگیام از بیکاری و بیپولی در این شهرستان به تنگ آمدم و تصمیم گرفتم بروم تهران کار کنم. آمدم جاده جاجرود در کارخانهای مشغول به کار شدم اما بعد از چند ماه دیدم حقوق آن کارخانه هم فقط از پس مخارج زندگیام در تهران برمیآید و چیزی برایم نمیماند. این شد که برگشتم شهرم و از سر ناچاری یک ماشین دستدوم قسطی خریدم و شدم راننده تاکسی تلفنی.
وضعیت کار در دهستان پالیزان و روستای قازانقایه از شهر مراوهتپه بهمراتب بدتر است. از جوانان روستا که سراغ کار و بارشان را میگیریم عمدتا کار و کاسبی ثابت و مشخصی ندارند.
به نقل از مدیر شهرک صنعتی
شهرک صنعتی مراوهتپه با مساحت ۱۰۰ هکتار و در چهار فاز عملیاتی طراحی شده که ۲۵ هکتار اول آن طراحی و عملیاتی شده است که دارای آب، برق، گاز و تمامی امکانات لازم است و ۷۵ هکتار دیگر هنوز به مرحله عملیاتی نرسیده. در این ۲۵ هکتار عملیاتیشده هفت قرارداد به سامان رسیده که دو واحد آن بهرهبرداری شده و پنج طرح دیگر در حال ساخت است. مهمترین مشکل در شهرک صنعتی مراوهتپه بعد مسافت است که با وجود تمامی امکانات رفاهی به دلیل دور بودن این شهرک، سرمایهگذارها رغبتی به سرمایهگذاری در این منطقه ندارند. ما تمام راهکارهای ممکن برای جذب سرمایهگذار در این منطقه را به کار بردهایم. برای سرمایهگذاری در این منطقه مشوقهای لازم را داریم و زمین به ارزانترین قیمت ممکن در کل کشور میفروشیم به گونهای که سال گذشته قیمت هر متر زمین در این منطقه 7000 تومان و امسال فقط۳۰ هزار تومان است. علاوهبر قیمت بسیار پایین، زمین را به صورت نقد و اقساط چهار ساله نیزمیفروشیم، اما هیچیک از این راهکارها و محسنات نتوانسته بر بعد مسافت در ذهن و رای سرمایهگذاران غلبه کند.