#روایت- تحریم؛ روایت یک دنیا درد

گزارشی از جزئیات هشتگ ترندشده این روزها در گفت‌وگو با کورش علیانی، بانی این ماجرا

#روایت- تحریم؛ روایت یک دنیا درد

#روایت -تحریم یعنی لرزش دستانم به علت نایابی یک دارو؛ #روایت_تحریم برای مادرم یعنی انسولین_نیست. روایت_تحریم یعنی پدر، مادر و فرزندهایی که کمتر عمر می‌کنند، یعنی خانواده‌هایی که یکی‌یکی از آنها کم می‌شود و دردی که با تلخی ناتمامش انگار حالاحالاها ادامه دارد. اینها تنها بخشی از خلاصه روایت‌هایی بود که در جریان هشتگ روایت تحریم منتشر شده است. هشتگی که این روزها به یکی از ترندهای توییتر تبدیل شده و آنقدر حرف برای گفتن دارد که هر چه می‌خوانید تمام نمی‌شود. حدود پنج روز پیش و از پنجشنبه شب بود که کوروش علیانی، منتقد ادبی و کارشناس برنامه شب روایت این هشتگ را نوشت و منتشر کرد. بعد از آن هم این جریان با دعوت اتفاقی از چند نفر دیگر ادامه پیدا کرد و همچنان هم ادامه دارد. اما کم و کیف این داستان و دلیل شروع آن از مواردی بود که جزئیات آن را در گفت‌وگویی که با علیانی داشتیم، جویا شدیم.

 ابتدا بگویید سر و کله این هشتگ از کی و کجا پیدا شد و چه شد که شما سراغ این عنوان رفتید؟
مدتی است همه با آثار تحریم‌ها مواجه هستیم و من هم چند ماه بود که به این موضوع فکر می‌کردم. در این بین دوست نادیده‌ای که در اینترنت با هم صحبت می‌کنیم، به من پیامی داد و گفت که چطور ما درباره آشویتس، چرنوبیل و خیلی از موضوعات دیگر کتاب داریم اما چرا هیچ‌کس درباره ظلمی که در تحریم‌ها به ما می‌شود، چنین روایتی را ننوشته؟ بعد از این صحبت به نظرم آمد که باید زودتر این ماجرا را شروع کنیم و بعد هم بلافاصله همین را نوشتم که همه روایت‌های‌شان را در فضاهای مختلف می‌نویسند، بیایید ما هم این کار را انجام دهیم. بعد هم هشتگ را زدم و تعدادی از کسانی که اتفاقی توییتر هم خودش معرفی‌شان می‌کند را برای این هشتگ دعوت کردم، شاید حدود 80نفر بودند که از آنها خواستم تا آنها هم بنویسند. البته حواسم بود سراغ ایرانی‌ها بروم. از سوی دیگر خودم هم شروع کردم به نوشتن و این جریان از حدود پنج‌روز پیش آغاز شد.
 زمانی که این هشتگ را زدید فکرش را می‌کردید که به یکی از ترندها تبدیل شود و تا این اندازه مردم از آن استقبال کنند؟ اصلا چقدر به دنبال راه‌انداختن یک جریان این‌چنینی بودید؟
در مورد هشتگ‌ها ما اغلب دو جور رفتار داریم؛ یک شکل کمپین است که از ابتدا در آن به دنبال ترندکردن هستند و دیگری هم تنها همان شکل معمول هشتگ را دارد. من هم دنبال کمپین نبودم و مطابق اتفاقاتی که در این فضا رخ می‌دهد مثل هماهنگی برای یک حرکت مشخص در یک ساعت معین رفتار نکردم. نگاه من این است که تحریم، امر یکی دو روزه نیست و 40سال است که درگیر این امر بودیم، هستیم و خواهیم بود چون هر رئیس جمهوری از دموکرات گرفته تا جمهوریخواه بیاید و برود فرقی نمی‌کند و آنها دست از این رفتارهایشان برنمی‌دارند. به همین دلیل نگاهی که در این هشتگ داشتم بیشتر این بود که مردم این حرف را بزنند که همه بدانند این درد را با هم دارند تجربه می‌کنند و فکر نکنند که من نوعی از بقیه عقب مانده‌ام. زمانی که ببینید این فشار برای همه وجود دارد آن موقع دیگر نمی‌خواهید فقط خودتان را جلو ببرید و شروع می‌کنید به کمک‌کردن به هم و با هم بودن.
یعنی یک همدلی واقعی؟
بله، حتی می‌شود گفت شکلی از عزم ملی
البته بعضی‌ها می‌گویند این شروع از طرف افراد دیگری بوده.
من چندباری اولین توییت را بالا هم آوردم تا زمان آن مشخص باشد چون برخی‌ها چند دقیقه بعد از من سراغ این هشتگ رفتند. در این بین چند تهمت هم به من زدند که ناراحت کننده بود.
به هر حال هر حرکت و جریانی که به راه میفتد، صحبت‌ها و نگاه‌های مختلفی را به همراه دارد و گویا شما هم با این موضوع درگیر شدید؟
بله، دو مورد آنها خیلی نازیبا بود یکی آنکه به من گفتند که تو پول گرفتی تا قضیه قاچاق دارو را ادامه دهی ومن هم توضیح کافی دادم و در بخشی از آن گفتم که پوشاندن یک خبر به یک سازمان نیاز دارد و اصلا توسط یک فرد نمی‌شود. مورد دیگر هم این بود که گفتند با این اتفاق منافقین با این جریان می‌توانند برای اعمال فشار بیشتر داده جمع کنند. در صورتی که ما اطلاعات جدیدی به این جریان اضافه نکردیم و با یک سرچ ساده می‌شود به همه این موارد رسید. خلاصه آنکه این هشتگ تنها یک پیوند را بین خیلی از ما که در اینترنت هستیم را ایجاد کرد.
توییتر و دنیای مجازی، فضای بین‌المللی دارد که از هر سو رصد می‌شود، فکر می‌کنید این جریان در نگاه گسترده‌تر چه تأثیری خواهد داشت؟
همان‌طور که گفتم از اول به دنبال تاثیر جهانی نبودیم و نگاه ما بیشتر روی فارسی‌زبانان متمرکز بود. به طور کلی اما یکی از کارکردهای این هشتگ‌ها شرم‌زدایی است، یعنی این‌که در زمانی که شما تحت ستمی هستید که خجالت می‌کشید درباره‌اش حرف بزنید، این شرم را کنار بگذارید. اینجا هم اولین چیزی که می‌شود از چنین هشتگی به آن رسید این است که تحت تحریم بودن خجالت ندارد و عامل این موضوع باید شرمسار باشد.
از حس خودتان به این جریان بگویید.
من سربلندی این مردم را می‌خواهیم و دلم می‌خواهد که جای جانی و قربانی عوض نشود. برای این موضوع هم خیلی‌ها سعی کردند تا سوار این جریان شوند. در این موارد گروهی شما را تحت فشار و بمباران نظرات و اخبار قرار می‌دهند و گروهی هم سعی می‌کنند با ارائه روایت‌های انحرافی موج به راه افتاده را تغییر دهند و به سمت دیگری ببرند. برای این ماجرا هم تا الان هر دو کار را کرده بودند اما موفق نشدند.
و چه عاملی باعث شد این اتفاق نیفتد؟
چون پشتوانه مردمی نداشتند و برای این اتفاق درنهایت شما باید بتوانید با مردم همراه شوید. به همین دلیل آن گروه‌ها موفق نشدند چون چنین پشتوانه‌ای نداشتند.


تاریخ نگاری با یک رویکرد تازه
 هشتگ روایت تحریم این روزها دست به دست می‌چرخد و طبیعتا چنین حرکتی بازتاب‌هایی دارد که نگاه و تاثیراتی را از خودش به جا می‌گذارد.علیانی درباره این اثرگذاری با وجود آنکه از ابتدا چندان با این دید به سراغ شکل دادن هشتگ نبود، از منظر یک کارشناس می‌گوید:  در این‌باره صحبت آقای صالحی، وزیر ارشاد هم برای من جالب بود، او نوشت روایت تحریم جلوگیری از تحریف تاریخ است. احساس من این است که در درازمدت می‌شود کسانی پیدا شوند که این‌ها را جمع‌آوری کنند و تاریخ تحریم را بر اساس روایت‌های انسانی بنویسند. در واقع این جریان رویکرد جدیدی در تاریخ‌نگاری است که شما تاریخ را در جنگ‌ها، دربارها و رزم‌ها جست‌وجو نمی‌کنید و آن را از کف مردم و جامعه استخراج کنید.


 تحریم زندگی
میثم امیری / نویسنده
  یک: کمپین روایت تحریم را «کورش علیانی» در توییتر شروع کرد. ایده علیانی گرفت و ایرانی‌ها به میدان آمدند. آنها از تحریم فرنگی‌ها به کدخدایی آمریکایی انتقاد کردند. هر یک گوشه‌ای را روایت کرده و از زاویه‌ای به این موضوع نگریسته‌اند. این روایت درست همزمان شد با «انسولین نیست»؛ مردم بیشتر از هر چیزی درباره تحریم دارویی نوشتند. برخی هم تردید کردند که ایرانی‌ها در دارو تحریم باشند. زنی به زبان فارسی رو به دوربین بی‌بی‌سی پرشین گفت: «هیچ وقت دارو تحریم نبوده. همیشه دارو به ایران می‌رسیده.» پوریا آسترکی همان‌جا جواب داد: «اگر دارو تحریم نیست، همین الان یک بسته مُسکن بخرید و بفرستید ایران. ببینم می‌توانیدیا نه. امتحانش ضرری ندارد...» تمام. اگر باز هم کسی شک دارد، قوانین سفت و سخت وزارت خزانه‌داری آمریکا را ببیند. گزارش رویترز هم تأیید می‌کند شرکت‌ها تمایلی ندارند به ایران دارو بفرستند چون ساختار تحریم‌ها «پیچیده» است و می‌ترسند آتش تحریم‌های آمریکا به دامن آنها سرایت کند. ممکن است آمریکا جاده را باز گذاشته باشد، ولی در مسیر آتش به پا کرده است. همان که قمارباز گفت: «این کشور دارد با تحریم‌ها و همه کارهایی که ما انجام داده‌ایم به جهنم می‌رود.»
دو:کیانوش جهانپور از وزارت بهداشت هم رسوایی تحریم دارویی را توییت کرد. تحریم دارویی بخشی از تحریم‌های گسترده است. ده‌ها سال است که هندسه تحریم‌ها طراحی شده است و هر بار گوشه‌ای از این هندسه به همت تصمیم‌سازان آمریکایی «لکه‌گیری» می‌شود. اگر جایی مانده باشد که هنوز تحریم نشده است، با گرای وطن‌فروشان بسته خواهد شد. دامنه این تحریم‌ها تا بحث‌های علمی و حتی وب‌سایت علمی coursera.org هم کشیده می‌شود. کاوه لاجوردی استاد منطق ریاضی می‌گوید قرار بود چند منطق‌دان برجسته از اروپای غربی به ایران بیایند... ترسیدند نیامدند. چون ممکن است بعدا نتوانند به آمریکا بروند تا «نوه»شان را ببینند. لابد فقط اروپایی‌ها نوه دارند! اگر کار دست ترامپ بود، خود منطق صوری را هم تحریم می‌کرد؛ ابزاری ابتدایی برای نشان دادن زوال خرد یک رئیس‌جمهور زورگو. منطق روشی مؤثر است برای برملا کردن سیاست‌های اروپای بی‌اصول. چه کسی شایسته تحریم است؟ کسی که به قولش وفادار مانده است یا آن کسی که زیر قولش زده؟ سیاست قدرت‌ها بر مدار منطق حرکت نمی‌کند.
سه:‌ جهان در دسترس ما نیست و تحریم‌ها بسیار در دسترس ما هستند. کافی است رسانه پرطرفداررابرای شنیدن موسیقی و پادکست و دیدن ویدئو باز کنید. شما در ایران ساکن هستید؛ نمی‌توانید ببینیدیا بشنوید. رسانه‌ای دیگر را باز کنید:‌ حتی بازی هم نمی‌توانید بکنید! در معرض حذف شدن هستید. یک نرم‌افزار مشهور مدیریت پروژه هم تحریم شده است. کسی چه می‌داند؛ شاید بخواهند ساخت موشک را با این نرم‌افزار برنامه‌ریزی کنند. ایرانی‌ها ناگزیر به تور نرم‌افزارهایی افتاده‌اند که به آن دسترسی ندارند؛ به یک دلیل ساده: شما در ایران زندگیمی‌کنید. جمله درستی است. جمله اشتباهآناستکهبگویند شما عامل جمهوری اسلامی هستی. شناسایی عامل جمهوری اسلامی کار سختی است، شناسایی محل زندگی راحت‌تر است.
چهار: مخاطبی می‌پرسد آمریکا ما را تحریم می‌کند تا جمهوری اسلامی را تضعیف کند و «لزوما» با ما مشکلی ندارد حتی اگر آسیب این تحریم‌ها به ما برخورد کند. فقط یک پاسخ برای این گزاره وجود دارد: بریتانیا و آمریکا، دولت دکتر مصدق را تحریم کردند. روایت این تحریم در کتاب‌ها (مثل «مصدق، نفت، ناسیونالیسم ایرانی» نوشته جیمز بیل و ویلیام راجر لوییس) و گفته‌های دکتر مصدق آمده است. ایده این است: زندگی ایرانیان باید تحریم شود. بودنشان خطر دارد. حسین دهباشی می‌گفت: یک استاد دانشگاه چهل سال پیش از ایران به آمریکا مهاجرت کرده بود. یک بار این پیرمرد را در فرودگاه عریان کردند. چرا؟ به قول خودشان: in order to say who is boss تا بگویند رئیس کیست! ایرانی‌های مقیم آمریکا روایت می‌کنند که سرِ اف‌بی‌آی توی زندگی آنهاست. چون ایرانی هستند. روایتی می‌گوید ایرانی‌هایی که با پاسپورت ایرانی به آمریکا می‌روند، پاسپورت‌هایشان را جلد می‌کنند تا دیرتر بروند توی صف اتهام و سؤال و جواب. روایت تحریم تنها به یک ذائقه سیاسی یک رئیس‌جمهور بستگی ندارد.
پنج: روایت تحریم دو سمت دارد. یکی از سمت آمریکایی‌ها و دیگری از سمت ایرانی‌ها. هر دو طرف هم از سمت آنها اعمال می‌شود. مثلا صفحه ویکی «تحریم‌های آمریکا علیه ایران» آمریکایی‌پسند است. روایت آمریکایی‌پسند روی این موضوع دست می‌گذارد: «محدودیت‌های طرف ایرانی در جامعه بین‌الملل.» آنها به تحریم فرمانده کل سپاه یا آقای جنتی (که به طنز گفت حالا چه جوری به جشن کریسمس بروم) یا به تحریم پرس‌تی‌وی می‌پردازند. این تحریم‌ها پررنگ می‌شود. در حالی که مساله ایرانی‌ها تحریم دارو و غذا و هنر و رسانه، تحریم زندگی است. روایت درست آن است که بگوییم چرا بایدیک اپ پخش کننده موسیقی تحریم باشد؟ کار با ادوبی چه کار دارد به فعالیت هسته‌ای؟
شش: نکته بامزه ماجرا بازخورد روایت تحریم میان مخالفان نظام است. آنها از این پویش عصبانی هستند. روایت تحریم یک کارکرد بسیار ساده دارد؛ داریم می‌گوییم تحریم چه ضربه‌هایی به زندگی ما وارد کرده است. آنها می‌گویند چرا دارید اینها را روایت می‌کنید؟ لابد از جایی پول می‌گیرید.
به نظرتان چه کسی از جایی پول گرفته؛ ما یا آنها؟
پایان: روایت تحریم میان برخی موافقان هم صدایی نداشت. خدا را شکر به توفان توییتری تبدیل نشد. برجسته نشد. چون یک حرکت قبیله‌ای یا ایدئولوژیک نبود. قرار نبود کسی را رئیس‌جمهور کند. دنبال فلان لابی نبود. به دنبال کاسبی و قاچاق نبود. فقط می‌خواست یک ندای دردمند را بازتاب بدهد و باز هم بازتاب خواهد داد.
این یک پویش 48ساعته نیست. چیزی است مماس با«رنج»های ما. آغازگر این حرکت، پژوهشگری است که حتی با نویسنده این متن هم رابطه خوبی ندارد، ولی نویسنده وظیفه خودش می‌بیند کنار صدایی بایستد که می‌گوید:«زانو نمی‌زنیم.»