تا حالا با کسی که خانوادش مال یه کشور باشن ولی خودش تو یه کشور دیگه بزرگ شده باشه برخورد داشتی؟! اینطوریه که انگار کلی تناقض تو ذهنشه و برای هیچ کدومشم جواب درست و درمونی نداره! اینه که ما میگیم شترگاوپلنگ!
داستان فیلم «وداع» درباره یه دختر چینی به اسم «بیلی» هستش که خانوادش از چین به آمریکا مهاجرت کردن و چند ساله که داره اونجا زندگی میکنه و کلا با فرهنگ غربی رشد کرده! یعنی از شرق پاشدن اومدن غرب، یعنی خانواده شرقی ولی تربیت غربی و این یعنی کوهی از تناقضات که هم خنده‌داره و هم گریه‌دار! حالا مادربزرگ بیلی سرطان داره و کل فک و فامیل که تو چین زندگی میکنن تصمیم می‌گیرن که این خبر رو به مادربزرگ نگن و این تازه اول ماجراس!
از اول فیلم تا آخر فیلم این تناقضات بین فرهنگ شرق و غرب که حالا خیلیاشون تو یه دختر جمع شدن وجود داره و همین باعث میشه موضوع سرطان رو اصن فراموش کنید و بیشتر بخندید، ولی پیام فیلم فقط این نیست بیاد بگه آره فرهنگ شرق و غرب خیلی با هم‌دیگه فرق دارن! اینو که خودمونم می‌دونستیم! از بین کلی موقعیت‌هایی که در طول فیلم درست میشه و بیلی توی همشون گند میزنه چون نمی‌دونه دقیقا چی درسته و چی غلط، کم‌کم به این نتیجه میرسه که بشینه حسابی فکر کنه و ببینه این‌که پدرمادرش از کشور خودشون جمع کردن و رفتن غرب تا مثلا توی زندگیشون موفق باشن، واقعا ارزششو داشته یا نه؟!