خانم معلم و مدیر مدرسه به چه چیز همت گماشتند؟
امید مهدینژاد طنزنویس
در یکی از شهرهای نواحی مرکزی مایل به جنوب، خانم معلم ریاضی دبستان دوره اول پسرانهای که عادت داشت در هر جلسه از کلاس مباحث مطروحه در جلسه قبلی کلاس را از یکی از دانشآموزان بپرسد، از یکی از دانشآموزان خواست پای تخته برود تا از او درباره مبحث مطروحه در جلسه قبل که مبحث ضرب بود سؤال کند. خانم معلم از دانشآموز پرسید: اگر یک خانم در یک روز یک پیراهن بدوزد، دو خانم در دو روز چند پیراهن خواهند دوخت. دانشآموز پاسخ داد: نصف پیراهن. خانم معلم گفت: مثل اینکه درس جلسه قبل را خوب یاد نگرفتهای. دانشآموز گفت: خانم خوب یاد گرفتهایم، اما وقتی دو نفر خانم با هم به کار مشغول شوند، بهجای اینکه کار کنند، همهاش حرف میزنند و فرصت نمیکنند یک پیراهن هم بدوزند. خانم معلم که از شنیدن این خوشمزگی جنسیتزده عصبانی شدهبود به دانشآموز گفت برود سر جایش بتمرگد و بعد از پایان کلاس ماجرا را با مدیر مدرسه در میان گذاشت. مدیر مدرسه نیز با پدر دانشآموز تماس گرفت و از او خواست فردا برای پارهای مذاکرات به مدرسه بیاید. فردای آنروز پدر دانشآموز به مدرسه آمد و خانم معلم، همراه مدیر مدرسه ماجرای پاسخ روز گذشته دانشآموز را به پدر دانشآموز گفتند. پدر دانشآموز ضمن اظهار تاسف و پس از عذرخواهی بابت حرف نامناسب فرزندش، گفت: هر ایرادی که این بچه دارد تقصیر مادر اوست که بهجای آنکه در خانه بنشیند و غذا بپزد و لباس بشورد و رفت و روب کند، در بیرون از خانه کار میکند و برای تربیت این بچه درست وقت نگذاشتهاست. در این لحظه خانم معلم و مدیر مدرسه که علت نگاه جنسیتزده دانشآموز و عمق فاجعه را بهخوبی درک کردهبودند، از پدر دانشآموز تشکر کردند و به او یک چای دادند و خاموش شدند و به ادامه کار تعلیم و تربیت همت گماشتند.
تیتر خبرها