همسرکشی با فانوس
مردی که بعد از دعوا با همسرش او را با ضربههای فانوس به قتل رسانده و دفن کرده بود سکوت خود را شکست و اعتراف کرد. پلیس جستوجو در منطقه صعبالعبور را برای یافتن جسد آغاز کرده است.
به گزارش خبرنگار جامجم، اوایل آذر امسال خانوادهای به شعبه ششم بازپرسی دادسرای جنایی تهران آمده و شکایت کردند که دخترشان از 19 مرداد امسال ناپدید شده و خبری از او نیست و به داماد خانواده ظنین هستند. با دستور احسان زمانی، بازپرس پرونده، داماد خانواده بازداشت شد. او مدعی بود که همسرش بعد از دعوا با وی خانه باغ را ترک کرده و دیگر از او خبری ندارد.
تحقیقات ادامه داشت تا اینکه دیروز، شوهر این زن در جریان تحقیقات در شعبه ششم دادسرای جنایی تهران سکوت خود را شکست و با اعتراف به قتل همسرش گفت: چندسال پیش پسرنوجوانمان بهخاطر وزن زیاد فوت شد و از آن موقع همسرم افسرده شده و تحت درمان بود. شامگاه نوزدهم مرداد امسال همراه او به باغ توت و گیلاسمان در حوالی کن رفتیم. آن شب درباره مرگ پسرمان حرف زدیم و از او خواستم که قبول کند برای بهتر شدن حالش دوباره صاحب فرزند شویم که دعوایمان شروع شد. او قهر کرد و از باغ بیرون آمد. راه جاده را گرفت تا به خانه بازگردد. ناراحت شدم و با فانوسی که دستم بود به دنبالش راه افتادم. دوباره با هم درگیر شدیم که با فانوسی که در دستم بود، ضربهای به سرش زدم که زخمی شد و کف جاده افتاد. بعد جسد را داخل پوست گوسفندی گذاشته و در چالهای دفن کردم. بعد هم مدعی شدم همسرم به حالت قهر خانه را ترک کرده است. پس از این اعترافات تیمی از ماموران راهی محل دفن جسد شده تا بتوانند آن را پیدا کنند.
به گزارش خبرنگار جامجم، اوایل آذر امسال خانوادهای به شعبه ششم بازپرسی دادسرای جنایی تهران آمده و شکایت کردند که دخترشان از 19 مرداد امسال ناپدید شده و خبری از او نیست و به داماد خانواده ظنین هستند. با دستور احسان زمانی، بازپرس پرونده، داماد خانواده بازداشت شد. او مدعی بود که همسرش بعد از دعوا با وی خانه باغ را ترک کرده و دیگر از او خبری ندارد.
تحقیقات ادامه داشت تا اینکه دیروز، شوهر این زن در جریان تحقیقات در شعبه ششم دادسرای جنایی تهران سکوت خود را شکست و با اعتراف به قتل همسرش گفت: چندسال پیش پسرنوجوانمان بهخاطر وزن زیاد فوت شد و از آن موقع همسرم افسرده شده و تحت درمان بود. شامگاه نوزدهم مرداد امسال همراه او به باغ توت و گیلاسمان در حوالی کن رفتیم. آن شب درباره مرگ پسرمان حرف زدیم و از او خواستم که قبول کند برای بهتر شدن حالش دوباره صاحب فرزند شویم که دعوایمان شروع شد. او قهر کرد و از باغ بیرون آمد. راه جاده را گرفت تا به خانه بازگردد. ناراحت شدم و با فانوسی که دستم بود به دنبالش راه افتادم. دوباره با هم درگیر شدیم که با فانوسی که در دستم بود، ضربهای به سرش زدم که زخمی شد و کف جاده افتاد. بعد جسد را داخل پوست گوسفندی گذاشته و در چالهای دفن کردم. بعد هم مدعی شدم همسرم به حالت قهر خانه را ترک کرده است. پس از این اعترافات تیمی از ماموران راهی محل دفن جسد شده تا بتوانند آن را پیدا کنند.