واقعیت، قدرتمند و روشنگر

بازنمایی مفاسد اقتصادی در فیلم‌های سینمایی به دام تخیلات و سیاست‌زدگی افتاده‌است

واقعیت، قدرتمند و روشنگر

بازنمایی مفاسد اقتصادی در سینمای ایران، موضوعی است که علی‌رغم دست پر سینمای ایران در این حوزه، نه در محافل دانشگاهی و نه در محافل نقد هنری و کتاب‌ها مورد بحث و بررسی قرار نگرفته است . آرش خوشخو، منتقد سینما و روزنامه‌نگار اما معتقد است که زمام هدایت افکار عمومی در این موضوع به دست گزارش‌های خبری است و فیلم‌ها به خاطر رویکرد تخیلی‌شان و عدم ابتنا بر پرونده‌های واقعی، مورد توجه نبوده‌اند.

 باتوجه به بزرگی ماجرای مفاسد اقتصادی در افکار عمومی، آیا سینما توانسته از جهت کمی، پاسخ متناسب و درخور و بازنمایی درستی از این موضوع داشته باشد؟
اگر پیگیری کنیم بازنمایی مفاسد اقتصادی در سینما را در دهه70 و حتی دهه60 خواهیم دید. «عروسی خوبان» و «شب‌های زاینده‌رود» محسن مخملباف اشاراتی به این مساله داشتند و در دهه70 هم فیلم «سلطان» مسعود کیمیایی به مفاسد اقتصادی می‌پرداخت و بعد هم در «ضیافت» به آنها اشاراتی داشت. بعد هم رسول ملاقلی‌پور در «کمکم‌کن» به آن پرداخت و در فیلم «شوکران» هم بهروز افخمی، اشارات دوری به این موضوع کرد اما به هرحال مفاسد اقتصادی تا دهه80 مساله مهم کشور نبود البته سینماگرانی بودند که حس می‌کردند اتفاقاتی دارد می‌افتد و خصوصا سال‌های 72تا76 که شروع این اتفاقات بود، واکنش‌هایی به آنها در فیلم‌هایشان داشتند. اما در دهه90 ماجرای مفاسد اقتصادی در رسانه‌ها و سینما به مساله مهم ما تبدیل شد البته در سال80 هم اسماعیل فلاح‌پور فیلمی دارد به نام «تیک» که به موضوع فساد یقه‌سفیدها می‌پردازد اما خیلی کم دیده شد ولی در واقع در دهه90 است که سینما به این مساله از دریچه دراماتیک نگاه می‌کند البته هنوز هم خیلی جا دارد که سینما به این موضوع بپردازد و همین امسال هم فیلم «روز بلوا» بهروز شعیبی را داشتیم که هنوز هم در انتظار اکران است. به نظر من اما هنوز دیر نشده و جا دارد که فیلم‌ها به پرونده‌های بزرگ مفاسد اقتصادی بپردازند. تجربه‌ام در روزنامه به من می‌گوید این آدم‌ها چطور و از کدام نقطه به این مراحل جرائم بزرگ اقتصادی رسیده‌اند، برای توده مردم موضوع بسیار جذابی است و فکر می‌کنم فیلمنامه‌نویسان ما هم متوجه این ظرفیت شده باشند و ما به‌زودی روایت‌هایی از بابک زنجانی، حسین هدایتی و امثال آنها خواهیم داشت.
 در اغلب فیلم‌هایی که مستقیما به مفاسد اقتصادی پرداخته‌اند، ماجرا از جانب ضدقهرمان و درواقع مفسد و مجرم اقتصادی روایت شده‌است. علت این که سینماگران از این زاویه‌دید به مساله نگاه کرده‌اند، چیست؟ آیا جامعه قهرمانی نمی‌بیند یا پرونده‌های واقعی به دست سینماگران نرسیده‌است؟
راستش قبلا به این موضوع فکر نکرده بودم اما به هرحال حوزه حساسی است چون به شکل جالبی در همه جناح‌ها گسترده‌شده و شما نمی‌توانید بگویید این پدیده صرفا منتسب به اصولگرایان، اصلاح‌طلبان، اعتدالیون یا دیگران است و چهره‌هایی داریم که با افراد همه این جناح‌ها در ارتباط بوده‌اند؛ بنابراین وقتی می‌خواهید درباره این مجرمان فیلم بسازید، بسته به موقعیت خودتان به عنوان کارگردان و بسته به نهادی که در فیلم شما سرمایه‌گذاری می‌کند، برخوردتان با این افراد متفاوت می‌شود. مثلا اگر دوستان اصلاح‌طلب بخواهند درباره مفاسد اقتصادی فیلم بسازند، طرف مفسد، حتما ریش و تسبیح دارد و یقه بسته است و حتی این اتفاق را به عنوان یک فرمول ثابت در فیلم‌های برخی کارگردان‌ها مثل کمال تبریزی می‌بینید. برعکس آن هم در طرف مقابل وجود دارد. متاسفانه این نگاه در سینمای ما جاری است و تنها راه‌حلش هم به نظر من این است که فیلمسازان ما تخیل‌شان را کنار بگذارند و به سمت واقعیت بروند و داستان‌ها را بیشتر به پرونده‌های واقعی نزدیک کنند؛ چون تا زمانی که بخواهند با تخیل خودشان فیلم بسازند، مدام در مسیر کلیشه‌ها حرکت خواهندکرد و چیزی هم دست تماشاگر را نمی‌گیرد و همه چیز هم سیاست‌زده می‌شود. راهش این است که پرونده‌های مهم را از همان فاضل خداداد گرفته تا برادران ریخته‌گران و بابک زنجانی و شهرام جزایری، در دسترس سینماگران قرار بگیرد؛ البته کمی هم شجاعت در طرف سینماگر لازم است تا در واقعیت دست نبرد و به آن وفادار بماند.
 باتوجه به پرونده‌های بازی که در مورد برخی مفسدان اقتصادی مطرح شده و نشان می‌دهد خود سینما به عنوان محلی برای پولشویی و برخی انواع فساد اقتصادی قرار گرفته، آیا سینما می‌تواند نگاه مستقل خود را نسبت به مساله سرمایه و سرمایه‌گذارانش حفظ کند یا ممکن است جهت‌دهی شود؟
شخصا پشت‌صحنه این اتفاق را تا این حد منسجم نمی‌دانم که عده‌ای بنشینند فکر کنند و تصمیم بگیرند از طریق سینما، فرمان ماجرای مفاسد اقتصادی را عوض کنند. به نظرم خیلی مغز متفکری پشت این ماجرا نیست که این طوری طرح بریزد و این داستان‌ها را دنبال کند. اینها مردمانی هستند که دنبال پولند؛ بعضی‌هاشان خبیثند، بعضی‌هاشان برای کارشان توجیه دارند اما به هر حال خیلی دنبال نقشه کشیدن و طرح توطئه نیستند. این خاصیت بشر است که وقتی نظارت درستی نباشد و قانون هم شل و ول باشد، مرتکب این کارها بشود. از طرفی ما کلی نهاد داریم که سرمایه‌گذاری فرهنگی می‌کنند و می‌توانند در این مساله وارد شوند. راهش فقط این است که پرداختن به این مساله از سینمای تخیلی رها شود و فیلمسازان و سرمایه‌گذاران به سمت واقعیت بروند و آن وقت واقعیت، خودش همه چیز را درست خواهدکرد. چون واقعیت هم روشنگر است، روابط را افشا می‌کند، درست و غلط را از هم جدا می‌کند و هم جنبه تبلیغاتی دارد. از طرف دیگر تا وقتی که این سینما بر اساس تخیلاتش داستان می‌گوید، فیلم پرخون و جذاب که مورد توجه و تحسین مردم قرار بگیرد، ساخته نخواهدشد.
 به نظر شما بازنمایی مساله مفاسد اقتصادی از دریچه گزارش‌های خبری بیشتر روی افکار عمومی تاثیر داشته یا سینما و فیلم‌ها توانسته‌اند در این حوزه نقش‌آفرین و ادبیات‌ساز باشند؟
فیلم‌ها چندان در این حوزه بر ادبیات جامعه تاثیرگذار نبوده‌اند؛ چون اساسا مرجعیت ندارند و هنوز تلویزیون و بخش‌های خبری خیلی بیشتر روی مردم اثر بگذارند تا فیلم‌های سینمایی. بنابراین به نظر در سینما هنوز خیلی جای کار روی این موضوع هست تا هم فیلم پرفروش و پرمخاطب ساخته‌شود، هم روی مردم اثر بگذارد و هم نقش تبلیغاتی و فرهنگی خود را ایفا کند؛ اما هنوز سینما نتوانسته در این حوزه گفتمان‌ساز باشد.