فقط به فرهنگ ایرانی فکر می‌کنم

گفت‌وگو با هوشنگ جاوید؛مدرس و پژوهشگر موسیقی آیینی اقوام ایران‌زمین وعضو شورای عالی ادب وهنر امور استان‌های سازمان صداوسیما

فقط به فرهنگ ایرانی فکر می‌کنم

بای‌بسم‌ا...: كافی‌ است به یادبیاریم تا پیش از كوشش‌های ایشان هرگز نمی‌دانستیم هر قومیت ایران‌زمین موسیقی ویژه خود را دارد. این مخلص در بمپور كه خدمت استاد شیرمحمد اسپندار رفتم امیدی به نسل نو دیارش نداشت. امیدش به تهرانی‌هایی بود كه برای فیض‌بردن از تجربیات پیران فرزانه‌ای چون او یا حاج‌قربان و عثمان آن‌همه راه را با پای عشق كوتَه‌ می‌كردند با استادجاوید همسخن شوید كه بی‌كوشش‌هایش موسیقی ایرانی بی‌صداتر می‌شد.

 پا در راهی به‌نام هوشنگ جاوید؟
(با لبخندستان) هیچی، من فقط ایران رو به دنبال موسیقی طی كردم تا دریابم چه راز و رمزی درین موسیقی هست.
 قضیه این لقب ماركوپولو؟
چون در یه سفر مثلا 11هزاركیلومتر راه رفتم.
 به كجاهای این بی‌انتها (موسیقی ایرانی) رسیدین؟
رسیدم به اون چیزهایی كه در باورم نمی‌گنجید خیلی چیزها رو هنوز پیدانكردم.
 شما كه در پژوهش موسیقی اقواممون پركارهستین؟
هرچه جلوتر رفتم پایان این راه رو پیدانكردم. ناشناخته‌های بیشتری جلوم اومد فقط درباره هفت مضمون نوین در دوبیتی‌ها شده یه كتاب20برگی كه سرفصل‌های دیگه‌ای هم داره.
 درباره لالایی‌های ایران پژوهش و پارسرایی كمینه كتابی‌شده:
آخرین كتابم گلستان‌چامه‌ها، بررسی لالایی‌های استان‌گلستانه.
 یه فوتِ كوزه‌گری الهام‌بخش كه از استاد مسعودیه فراگرفتین؟
تعهد به خودِ هنرِ موسیقی ایرانی.
 موسیقی غَنی اقلیمی تمدنِ‌گمشده‌ است؟
بله پیشترها گفتم و نوشتم دهه70 برای ما یه اقیانوس ناشناخته‌ است.
 هنوزهم؟
بله، چون كاوش نشده و اینهایی كه می‌بینین از هر 100نفر، یكی توجه جدی داره بقیه پیرو همین یك‌نفرن.
 افتخاردارن كه شاگرد فلانی‌ام!
ایجادكننده نیستن فقط افتخار شاگردی دارن.
 آرزویی برای موسیقی اقلیمی؟
 ای كاش به ایجادكننده‌ها می‌رسیدیم.
 در همین‌ راستا یه آرزوی دیگه؟
امیدوارم برنامه‌ریزی‌های فرهنگی درست صورت‌بگیره. جوان‌ها رو از موسیقی نواحی ایران فراری ندین.
 نخستین‌كنسرت تركمن‌ها پس از انقلاب، تركمن‌صحرا بودم شگفتا موسیقی!
بخشی‌های اصلی، اون موقع بودن.
 موسیقی تركمن‌های ایران؟
تنها بخشی از موسیقی‌تركمن كه با شكل‌ها و اصالتِ درست باقی مونده در گلستانه. در تركمنستان هم دیگه به این‌شكل باقی‌ نمونده.
 موسیقی فراتر از الفباست. زبانِ مشترك جهانه، این چند دهه چی‌شده، لكنت پیداكردیم یا؟
نخیر، اربابان فرهنگی جلوی غرب تعظیم‌كردن، فرهنگ خودمون رو فراموش‌كردن و پذیرای فرهنگ خارجی‌شدن.
 انگار اصلِ مساله اینجاست؟
ای كاش این نگرش درست بشه. جوان بیچاره گناهی‌نداره. چیزی بهش ندادن كه طلبی ازش داشته باشن.
 كی حس‌كردین تولد دوباره رو؟
نخستین ‌جشنواره موسیقی نواحی.
 بنیاد این جشنواره‌ها و توجه به موسیقی نواحی ایران رو شما سال70 در حوزه هنری گذاشتین.
همون جا حس‌كردم حرف خودم رو دارم می‌زنم و رسیدم به این‌كه می‌شود نگاه دیگه‌ای داشت می‌شود تازه شد. تازه نگاه‌ كرد.
 نگره موسیقایی الان‌تان؟
هنوز فكرمی‌كنم می‌شود این كار رو كرد به شرطی كه درست باشه و زمینه‌هاش فراهم باشه. متاسفانه دستگاه‌های فرهنگی، زمینه‌ها رو كمتر فراهم می‌كنن.
 برای كنسرت، راحت سرمایه‌گذاری می‌كنن اما برای پژوهش؟
هیچ صحبتش رو نكن، هیچ حكایتی نیست؛ مخصوصا پژوهش موسیقی. انگار می‌خوای جیب خیلی‌ها رو آتیش‌ بزنی. این دانش نه شناخته شده‌ است، نه سرمایه‌گذار جدی داره.
 اگه پژوهش و پژوهشگر موسیقی مهم بود؟
اگه بود! وزارت ارشاد در بخش نظارت از چرخه ارزیابی هنرمندها حذفش ‌نمی‌كرد. نوازنده آكاردئون درجه هنری می‌گیره پژوهشگرموسیقی ایران به شمار نمیاد
 وقتی بارون الهام میاد؟
فقط بایدشكركرد و نماز خواند.
 سپهری در این فضا میگه: وضوش رو با تپش پنجره‌ها می‌گیره شما با چی؟
(بسیارخندان) مگه مهمه! هركسی حال خودش رو داره. واقعیت قضیه اینه که یاد گرفتم هر وقت بارون میاد این كار رو انجام بدم.
 چه بارون معمولی، چه الهام؟
فرق نداره جزو كارهای همیشه‌ منه.
 احساس تنهایی چه وقت میاد؟
همیشه هست.البته تا تنهایی رو چی ببینی.
 یكه و خودشكوفا بودن؟
از این نظر اگه انسان به خودستایی نرسه به خودشناسی برسه خوبه.
 فیضی كه همیشه شما رو نواخته؟
من به نگهبان جهان اعتقاد دارم خداوند رو همیشه ناظر بر كارهام دیدم هیچ وقت توكلم بریده نشده.
 شده كم‌ بیارین؟
 بارها زمین خوردم اما ناامیدنشدم كارم رو كردم چون باور داشتم تا اون نخواد چیزی پدید نمیاد.
 پیامد برگزاری 18جشنواره موسیقی‌اقلیمی؟
اگه اون حركت اولیه و شوق و الهام اولیه اون خواستن از بالا نبود، كار انجام‌ نمیشد.
 هنوز اون شوق می‌توفه؟
هست و خواهد بود. انسان بدون توكل نمی‌تونه كار بكنه.
 چه خوب! اون تعهد رو چه جور آموزش میدین؟
انسان در ارتباط با فرهنگ باید اول به وجدان خودش تعهد بِدِه باید ببینی خودت چقدر به اون فرهنگی پایبند هستی كه می‌خوای بیاموزانی. وجدانت چقدر با خودت راحته این مهمه.
 موسیقی اقوام ایرانی ساكته؟
 آهنگسازهایی بهش پرداختن، ولی ته تولیدشون صدای اركستر آرام خاچاطوریان و راخمانینُف رو می‌شنوی روح ایرونی نداره.
 یه دوره فقط اركسترها صدای ایرونی داشتن مثل آثار روانشاد استاد علی ‌تجویدی.
با اغماض 70 درصد كارهاشون صدای ایرونی رو حداقل از اركستر می‌شنوی. شما الان چه صدا و طنین ایرانی از اركسترها می‌شنوین؟
 هیچی واقعا.
مقلد اروپایی‌هان، بدون هیچ خلاقیتی. متاسفانه سمفونی فلان و بهمان تولید كردن ته صداشون اروپاییه انگار خواسته اونا رو راضی‌كنه.
 اگه بخوان كاردرست باشن باید؟
باید صدای ایرانی رو جذب كنن، ولی صدای ایرانی رو فراری میدن. همیشه گفتم، بازم میگم ترسی ندارم. نه بدهكارم، نه طلبكارم و نه پدركشتگی داریم. حقیقت اینه كه صدای ایرانی از این همه سمفونی‌های ساخته‌شده نمی‌شنوین. به جرات میگم.
 فرق موسیقی ما و اروپا این مثاله انگار؛ حاج‌قربان كه می‌نواخت بر دسته‌ سازش پرنده می‌نشست بر شانه بتهوون عنكبوت!
موسیقی شرق برگرفته از ارتباط انسان با طبیعت افلاك خداست. بیشتر باورمدارانه‌ است.
 حتی موسیقی درباری؟
موسیقی شرق به دوشكله؛ یا درخدمت دربار بوده مثل باربد ساسانی یا این‌كه مثل زریاب بر اساس الهام خلق‌می‌كرده یا زلزل رازی كه كارهاشو موصلی به نام خودش اجرامی‌كرده و شكل موسیقیش جور دیگه‌ست.
 از شكل‌های كهن نادیده موسیقی؟
دادآفرید. آفرین‌خوانی‌ها كه نوعی ذكره و ستایش رفتگان كه پس از اسلام میشه ذكردرمانی. سند داریم از صدر اسلام درباره بیهوش‌كردنِ بیمار با خوندن قرآن و ذكر برای جراحی البته الان هستن خیلی كم. اینها نادیده‌گرفته شده.
 دلتون رو كجا جاگذاشتین؟
از بچگی یادگرفتم فقط به فرهنگم فرهنگ ایرانی فكركنم و ایرانی بمونم. این خیلی‌مهمه.
 جست‌وجوی بی‌نتیجه؟
گاهی بوده، منتها مایوسم نكرده جای دیگه ادامه دادم.
 از كدوم ریسمان سیاه و ‌سفید نمی‌ترسین؟
توی زندگیم از دو چیز نترسیدم: دشمن و نقد. چون نگاه از بیرونن مرا از بیرون می‌بینن و نقاط ضعفم رو به من ارجاع میدن. منم كه باید این ضعف‌ها رو برطرف كنم نباید ناراحت بشم. اگه پاسخی‌دارم میدم اگه ندارم باید بپذیرم در من ضعفی هست.
 از ویژگی‌هاتون كه پیش دوستان مشهوره؟
خودم باید بگم؟! میگن خیلی می‌گردی چندجایی دیدم به ماركوپولو تشبیهم كردن. واقعیت همینه كه نمی‌تونم این كار رو نكنم خونه‌نشینی الان داره اذیتم می‌كنه.
 شبیه باد هستین كه میره و بر همه‌چی تاثیر می‌ذاره؟
نور هم اینجوره، آب هم. ولی خودم رو با هیچی مقایسه نمی‌كنم.
 آتشی كه در روحتون فروزانه؟
شاید یه جوری از نیاكانم رسیده به سلسله خانوادگیم كه نگاه می‌كنم از دو سوی مادر و پدر می‌رسیم به شیوخ بزرگی مثل نجم‌الدین‌كبری همچنین جنگاورانی مثل میرزابیرم در دوران صفوی.
 خودتون رو از چه آثاری شنفتین؟
ما كه آغاز كردیم هیشكی در سطح ملی موسیقی نواحی رو به این‌شكل نمی‌شناخت. موسیقی بختیاری رو مثلا كی می‌شناخت.
 اندك‌ترانه‌های گیلكی و خراسانی و آذری، كمی مازندرانی از طریق صداسیما.
این‌كه هر وزیری میاد از بایدی توجه به موسیقی نواحی میگه برای من ارزشه یعنی كاری كه باید بشه شده.
 درسش رو در دانشگاه به اندازه دو واحد گذاشتن.
رشته‌هاش باید باشه چون اینا ارزش‌های فرهنگی ما هستن مثلا برای مكالمه با جهان. به تعداد اقوام ایرانی موسیقی ‌داریم ولی متاسفانه این مهم انجام نشده! در هیچ كدام از موسیقی‌های اقوام ایران، گسست از فرهنگشون رو نمی‌بینی.
 به مخاطبان یه نكته مهم می‌فرمایین؟
به فرهنگ و تاریخ خودمون به دقت با مطالعه و جدیت نگاه‌ بكنیم فقط همین.
 زیباترین راه‌ها؟
 اندیشیدن و تفكر در خود و اون حال.
 چی همیشه آزارتون میده؟
ساده‌نگری بدون اندیشه، این بیماری‌ای كه درگیركرده جامعه رو.
 دردسر بزرگ یه انسان فرهیخته؟
چون بیشتر با دردها و منشاشون آشناست رنج می‌كشه و این بدترین چیزیه كه برای یه فرهیخته در كشورما هست چون حمایت هم نمیشه بدتر میشه. براش مثل مردنه در پیله خود، اینجوری بهت بگم.
 جوان‌های امروز استادپذیر هم نیستن.
 نسل نو اهمیتی نمیدن. شما اروپا و آمریكا رو ببینی. به تمام پدیدآورندگان بنیانگذاران با احترام نگاه می‌كنن.
 چه كاركردیم كه طرف دوسه ماه رفته كلاس میگه عثمان حق‌پرست بلد نیست دوتار بزنه؟
 این بدترین چیزیه كه در جامعه داره رخ میده؛ یعنی بنیادگذار اصلی رو فراموش‌كردن و خود رو دیدن بدترین‌چیزه. تعریف همون ساده‌نگری بی‌اندیشه است.
 شما چه روزهایی سرسبزترین؟
هیچ‌روز خدا با دیگر‌ روزها یكی نیست. روزها و رنگاشون متفاوتن. آفتاب امروز با فردا فراوان تفاوت داره. همه روزها آنات خداست. باید ازین آنات بهره گرفت.
 این روزهای رنگی چی می‌آموزه؟
یاد میده جهان همواره رنگ‌ عوض ‌می‌كنه. باید بیاموزی یكرنگ باشی و الا رنگارنگی فراوانه.
 زیباترین رنگِ جهان؟
زیباترین رنگی كه جهان در نهایت به خودش می‌پوشه سفیده! برف سفید.
 این‌كه میگن بالاتر از سیاهی رنگی نیس چی؟
به نظرم همون بحث سیاهی خاكه وقتی بارون میزنه اینها برداشت‌های منه...
 سیاهی خاك یعنی همون كه عاقبت گِلِ كوزه میشیم؟
این هم هست اما معلوم نیس ما گل كوزه‌گران بشیم شاید گِلِ چیز دیگه‌ای بشیم(خنده).
 یا سخن سعدی: چو عاقبت خاكست/ خاك شو...؟
چیزه! اینها شعارهای احساسیه. اون شناختی برام مهمه كه در زندگیم پیداكردم.
 مثلا؟
در دنیا مسائلی هست كه بهش بپردازیم شگفتی‌سازه. یه سری كارها دست خودمونه. یه سریشون حمایت‌ میشه از یه جایی، باید امیدوار باشیم اون حمایته برسه تا بتونیم پیش ‌ببریم. اون توامانی عشق و امید و توكل باید باشه.
 اگه نباشه؟
میشه مصداق خسرانی كه خداوند توی قرآن میگه. مث كرونا كه توی چین ساختنش و نتونستن جلوش رو بگیرن داره جهان رو نابود می‌كنه. اگه این خسران نیست پس چیه. اگه پیرو همین سوره باشیم درست توی ذهنمون جاش بدیم برای هفت پشت‌مون بسه.
 با كلام خدا اگر كسی پیوند بخوره؟
در سخت‌ترین لحظات هم انسان كمك‌داره جاهایی به داد آدم می‌رسه كه در باور نمی‌گنجه حالا یه عده‌ای دوست‌دارن حرفا و تفكرهای غربی رو بپذیرن... من اینجوری زندگی كردم و الحمدلله ناراضی نیستم.
 برای آخر سخن؟
خیام شعر خوبی داره: دشمن به غلط گفت كه من فلسفی‌ام/ ایزد داند كه آنچه او گفت نی‌ام/...آخر كم ازین كه من بدانم كه كی‌ام. همیشه این رو دوست دارم و شعر حافظ: در نظربازی ما بی‌خبران حیرانند/ من چنینم كه نمودم دگر ایشان دانند. و الا همه‌مون قصه خودمون رو میگیم و میریم...