مقصران کم سوادی مالی مردم انگلیس مدرسه، دانشگاه و خانواده

پروفسور جان دان، استاد دانشگاه کمبریج انگلستان در مصاحبه اختصاصی با آکادمی هوش‌مالی:

مقصران کم سوادی مالی مردم انگلیس مدرسه، دانشگاه و خانواده

سوادمالی مقوله‌ای ضروری برای مردم همه کشورهاست اما جوامع مختلف، رویکرد متفاوتی به آن دارند و مردم در مسیر کسب آگاهی‌های مالی با موانعی دست به گریبان‌اند. برای آشنایی با سوادمالی در کشورهای مختلف، شناخت الگوها و بهره‌وری از آنها، آکادمی هوش‌مالی در مجموعه گفت‌وگوهایی اختصاصی با صاحب‌نظران کشورهای مختلف، رویکردها ومسائل موجود در دیگر نقاط جهان را بررسی می‌کند. در این قسمت، پروفسور جان دان، استاد دانشگاه کمبریج که شناخت کافی از مردم و ساختار حاکمیتی انگلستان دارد از سوادمالی در این کشور می‌گوید. آنچه در ادامه می‌آید مصاحبه اختصاصی آکادمی هوش‌مالی با این استاد دانشگاه است.

 سطح سوادمالی مردم انگلستان را چطور ارزیابی می‌کنید؟
تحقیقاتی که اخیرا در این زمینه انجام‌شده، نشان می‌دهد سوادمالی بخش عمده‌ای از جمعیت کشور انگلستان کم است. آنها درباره بسیاری از امورمالی از جمله پس‌انداز، بیمه، سرمایه‌گذاری و نحوه استفاده از حساب‌های بانکی دانش چندانی ندارند و مهارت‌شان کافی نیست‌. نداشتن مهارت‌های مالی، مردم را به‌شدت آسیب‌پذیرکرده و به همین دلیل، آنها نمی‌توانند زندگی‌شان را به‌درستی مدیریت کنند.
فکر می‌کنم تأثیر اقتصادی همه‌گیری کرونا به‌خوبی نشان داد که آموزش سوادمالی به مردم چقدر مهم است. کسانی که زندگی معمولی دارند پس از شیوع کووید-19 توانایی تطبیق‌پذیری با وضعیت موجود را ندارند. در واقع به آنها آموزش داده‌نشده در موقعیت‌های سخت، چطور خود را سازگار کنند و از عهده مدیریت امورمالی برآیند. هرچه سوادمالی مردم بیشتر باشد، انعطاف‌پذیری مالی هم افزایش می‌یابد و این موضوع در دوران سخت، به‌ویژه همه‌گیری‌ها از اهمیت بیشتری برخوردار است.
 افزایش سوادمالی مردم چه ضرورتی دارد؟
اخیرا در زمینه افزایش سوادمالی مردم انگلستان تلاش‌هایی شده است. مؤسسه‌هایی تأسیس شده‌اند تا مهارت‌های مالی را به مردم آموزش دهند و آنها را توانمند کنند. میزان کنترل مردم بر امور زندگی‌شان اهمیت بسیاری دارد. استفاده از پول، مقدار پس‌انداز، هزینه‌کردِ بهینه و کنترل منابع درآمد ازجمله مهارت‌های مالی است که در خانواده یا مدرسه باید آموزش داده شود؛ البته بعضی افراد در یادگیری این مهارت‌ها باهوش‌ترند و عملکرد سریع‌تری دارند.
مهم است مهارت‌های مالی که مردم را به‌سوی زندگی خوب سوق می‌دهد به شهروندان انگلیسی آموزش داده شود. بعضی از مدارس انگلستان در ارائه و آموزش این مهارت‌ها به دانش‌آموزان خوب عمل می‌کنند و برخی دیگر عملکرد خوبی ندارند. جالب اینجاست که مدارس با عملکرد خوب اغلب در مناطق ثروتمند و مدارس با عملکرد ضعیف در مناطق فقیرنشین کشور واقع شده‌ است.
به دلیل شکست سیاست‌های نظام آموزش دولتی در 30سال گذشته، آسیب‌پذیری مردم انگلستان در مواجهه با تأثیرات اقتصادی همه‌گیری کرونا افزایش یافته است. ناموفق‌بودن این سیاست‌ها را نمی‌شود به حزب سیاسی خاصی نسبت داد، بلکه این شکست به‌طور کلی به بخش آموزش دولتی انگلستان مربوط است. اگر مدارس منابع بیشتری داشتند به‌درستی مدیریت می‌شدند و از معلم‌ها نیز بیشتر حمایت می‌شد، خیلی موفق‌تر عمل می‌کردند. شاید خانواده‌ها نیز تا اندازه‌ای مقصر باشند اما قطعا شکست نظام آموزش، مدرسه‌ها و همین‌طور دانشگاه‌ها، مهم‌ترین دلیل افزایش آسیب‌پذیری مردم انگلستان پس از شیوع کووید-19 است.
از بین زنان و مردان انگلیسی، کدام گروه باسوادترند؟
سطح سواد مالی زنان در جوامع مختلف، متفاوت است؛ اما در انگلستان، به طور متوسط سواد مالی زنان کمتر از مردان است، در حالی که در کشورهای آفریقایی این‌گونه نیست. سواد مالی در این کشورها به شکل گسترده‌ای به زنان منتقل شده و بسیاری از کسب‌وکارهای خرد در اختیار زنان است. آنها به‌خوبی از عهده فعالیت‌های اقتصادی برمی‌آیند. شیوه‌های ارتباطی مدرن، مانند تلفن‌همراه نیز بخش مولدی به سازماندهی امور مالی و دریافت وام اضافه کرده است. بر اساس شواهد اقتصادی در آفریقا و آسیا، یکی از مؤثرترین روش‌ها برای بهبود اثربخشی و کارایی اقتصادی مردم هر کشور، افزایش تعداد زنان تحصیلکرده است.
در گذشته، در بعضی خانواده‌های طبقه متوسط و مرفه انگلستان، زنان کار نمی‌کردند. این مقوله نسبت به گذشته کاهش یافته اما در ساختارهایی که مردان مسؤول کسب درآمد خانواده هستند، خیلی عادی است که زنان مسؤولیت‌های مالی بر عهده نداشته باشند.
در 75 سال گذشته، این الگوی رفتاری در تمام جامعه رایج بود، البته استثناهایی نیز وجود داشت. در بعضی خانواده‌ها زنان نسبت به مردان مولدتر بودند. این روزها چندان مرسوم نیست که مردها در نقش رهبر خانواده، تمام منابع درآمد خانه را کنترل کنند. همچنین تعداد زنانی که به‌صورت همیشگی خارج از خانه کار نمی‌کنند، بسیار کم است. بیشتر زنان، دست‌کم در مقطعی از زندگی، شغل و درآمد دارند و فقط وقتی فرزندشان‌ هنوز کوچک‌ است، به‌طور موقت کارشان را ترک می‌کنند. با این حال، نابرابری در توزیع ثروت و درآمد میان زنان و مردان همچنان وجود دارد و به نفع مردان است.
 عادت به پس‌انداز چقدر در بین مردم رایج است؟
اتفاق بزرگی که در تاریخ سیاسی این کشور رخ‌داد، تاسیس دولت رفاه است. دولت رفاه قصد داشت امنیت همه مردم را تضمین کند. این وضعیت همچنان به قوت خود باقی است اما متوسط سطح زندگی مردم در حال حاضر بالاتر است. اعمال سیاست‌های دولت باعث شده طبقه فقیر، که یک‌سوم جمعیت را تشکیل می‌دهند، نتوانند پس‌انداز کنند. آنها یا کار نمی‌کنند یا امنیت شغلی ندارند. شاید بشود گفت تاسیس دولت رفاه موجب شده فشار برای پس‌انداز روی مردم کمتر باشد. آنها در دوران ترس و امید پس‌انداز می‌کنند، البته در دوران ترس، بیشتر مایل به این کار هستند. طبقه ثروتمند که آنها نیز تقریبا یک‌سوم جمعیت انگلستان هستند، توانایی بیشتری برای پس‌انداز دارند و بیشتر پس‌انداز می‌کنند اما طبقه فقیر، توان کمتری برای پس‌انداز دارند و تغییر ناگهانی اوضاع، شوک بزرگی به آنها وارد می‌کند. همان طور که قبلا اشاره کردم، یک‌سوم جمعیت انگلستان درواقع هیچ سهمی در اقتصاد کشور ندارند؛ بلکه کاملا به آن وابسته‌اند. بنابراین، به حداقل امکانات رفاهی دولت نیاز دارند. دریافت کمک‌های دولت باعث می‌شود آنها گرسنه نباشند و نیازهای حداقلی‌شان رفع شود اما تعداد کسانی که در خیابان‌ها زندگی می‌کنند، در 10 سال گذشته افزایش یافته که نتیجه مجموعه‌ای از سیاست‌های اشتباه دولت است. هرچند بخشی از این اتفاقات پیامد اقدامات و اشتباه‌های شخصی خود آنهاست، قطعا شکست سیاست‌های دولت نقش پررنگ‌تری دارد. از سوی دیگر، طبقه ثروتمند نیز به همان اندازه مقصرند اما این کوتاهی، تأثیر چندانی بر آنها نمی‌گذارد و در معرض ریسک و خطر قرار نمی‌گیرند. بنابراین، تقابل چشمگیری در فرصت‌ها و تهدیدها به وجود می‌آید. به عقیده من، تجربه بلندمدت موجودیت دولت رفاه، فرهنگی را در میان مردم کمتر موفق کشور یا درواقع فقیر به وجود می‌آورد که باعث می‌شود کمتر تلاش کنند؛ چون در نهایت به آنها غذا داده می‌شود و زنده می‌مانند. این ساختار خطرناک به این دلیل به‌وجودآمده که فرصت‌های اندکی نصیب طبقه فقیر شده و به همین دلیل، آنها دلسرد شده‌اند. از این رو می‌شود از دو زاویه به این موضوع نگاه کرد؛ یا این شکست را به بخشی از سیاست‌های دولت و سیاستمداران نسبت داد یا به اشتباه‌های شخصی مردم.