راهنمای کتاب خواندن در روزهایی كه ویروس كرونا قصد ندارد بیخیال ما شود
این كتابها واكسن نزدهاند!
كتابها هم مریض میشوند. حتما فكر میكنید میخواهیم برویم سراغ بلاهایی كه میافتند به جان كاغذهای كتاب و آنها را دچار آسیب میكنند، نه اینطور نیست. میخواهیم حالا كه همه جا حرف كروناست و این ویروس جامعه را حسابی نگران كرده، برویم سراغ رمانها و داستانهایی كه به موضوع بیماریهای واگیر پرداخته و روایتی دوزخی ارائه كرده از آنچه در كتاب میگذرد. دوزخی كه البته آخرش امن و امان شده و بدل به فضایی میشود كه اگر بهشت هم نیست، لااقل بیماری از آن رخت بربسته و آدمها به ریتم عادی زندگی بازگشتهاند. داستانها، همهشان چه رئال باشند و چه سوررئال، شكی در این نیست كه از واقعیتهای جامعه بیرون آمده و در ذهن خالقشان شكل و لباس تازهای به خود گرفتهاند. كتابهای گزارش ما هم هر چند بخشی از ادبیات داستانیاند اما نویسندههایشان یا بر اساس واقعهای بیرونی داستانشان را ساخته و پرداختهاند یا خیالهای دورشان سراغ شرایطی رفته كه روزی بهعنوان داستان تخیلی میخواندهایم و حالا میبینیم در همان شرایط قرار گرفتهایم! میرویم سراغ همه این كتابها و ببینیم حكایت بیماریها لای سطور كتابها چطور پیش میرود.
نویسنده: ژوزه ساراماگو
مترجم: 15 ترجمه از این كتاب منتشر شده اما معروفترین آنها متعلق است به مینو مشیری، مهدی غبرایی و اسد امرایی
ناشر: علم، مركز، مروارید و دیگران!
خلاصه داستان: كوری روایت آدمهایی است كه یكی پس از دیگری بیناییشان را از دست میدهند اما به جای اینكه چشمهایشان دنیا را سیاه ببیند، سفید میبیند. انگار در دریایی از شیر غوطهور شده باشند. در صفحات اولیه كتاب میبینیم آدمها هركدام دچار گناه و خطایی میشوند و بعد مبتلا به كوری سفید. در میان همه مردم فقط یك نفر است كه میبیند و همان یك نفر هم تلاش خود را برای نجات برخی از اطرافیانش انجام میدهد. كوریای كه تمام شهر را گرفته و قرنطینه و هیچ كار دیگری هم برای كنترل كردنش به نتیجه نرسیده، با بارش یك باران تند از میان میرود و شهر به حالت عادی خود باز میگردد. ساراماگو در این داستان سوررئال میخواهد نشان دهد آدمها همه مثل موجودات نابینایی هستند كه با موجودات نابینای دیگری سر چیزهایی كه حتی قادر به درست دیدن آنها نیستند، میجنگند. یك كوری معنوی كه انسان امروز دچار است. آیا این بیماری روزی واقعی میشود و همه گیر؟ خب اگر واقع بین باشیم خواهیم گفت آدمیزاد همین حالا هم درگیر این بیماری است، منتها نه به شكل سمبلیكی كه نویسنده كوری روایت كرده، بلكه به شكلی واقعی! البته همین جا اشاره كنیم كه استاد ساراماگو نویسنده پرتغالی معروف، بعد از كوری، بینایی را هم نوشته است. او در این رمان سراغ نقد جدی دموكراسی رفته و آخرش هم دوباره همه مردم را به كوری سفید مبتلا كرده است. چرا؟ ای بابا! توقع ندارید كه همهاش را همین جا بگوییم!
برشی از كتاب:
تنها وضعیت وحشتناكتر از كوری، این است كه تنها فرد بینای جمع باشی.
وقتی «طاعون» حمله میكند
نویسنده: آلبر كامو
مترجم: ترجمههای متعددی از جمله رضا سیدحسینی و كاوه میرعباسی
ناشر: نیلوفر، چشمه و دیگران
خلاصه داستان: رمان كامو را با آمادگی روحی كامل بخوانید، حال و هوایش میتواند شما را بپیچاند در پتوی افسردگی و پاك حالتان را بگیرد. طبیعی است دیگر... نویسندههای بعد از جنگ جهانی حال و هوای تلخی دارند و سیاهیهای آن روز جهان ولشان نمیكرده است. طاعون همانطور كه از نامش پیداست در این رمان جولان میدهد و آدمها را قربانی میكند. شهر درگیر طاعون شده كه موشها هم بهعنوان عامل اصلی شیوع بیماری به شهر حمله میكنند و جان شهر را میگیرند. تمام روایت كتاب داستان مبارزه با این بیماری است، مبارزهای كه در آخر به شكست طاعون میانجامد و مردم شهر دوباره زندگی روزمرهشان را از سر میگیرند. طاعون البته سالهای سال كابوس آدمها بوده و در دوره قرون وسطی یعنی در قرن چهاردهم آنقدر قربانی میگیرد كه نامش را بگذارند مرگ سیاه. اما دلیل اینكه گفتیم كتاب شما را میپیچد در پتوی افسردگی برای این است كه نویسنده در سرتا سر كتاب دنبال معنای زندگی میگردد و آخرش هم میگوید گشتیم نبود، نگرد نیست! البته ما باید آن را به عنوان یك اثر ادبی مهم بخوانیم و از كنارش رد شویم، چون ما میخواهیم زنده بمانیم و زندگی كنیم. معتقدیم گشتهایم و هست، باید بقول سهراب سپهری خودمان چشمها را شست و جور دیگر دید...
برشی از كتاب: یگانه راه مبارزه با طاعون شرافت است.
«جنگ جهانی ز» یا ما زامبیها را شكست میدهیم
نویسنده: مكس بروكس
مترجم: حسین شهرابی
ناشر: تندیس
خلاصه داستان: ما كه نشستهایم این دست به دعا تا این که تخیل نویسندهها هیچ وقت واقعی نشود. دیدن زامبیها در فیلم و خواندنشان در رمان هم سخت است چه رسد به... خدا به دور اصلا! در «جنگ جهانی ز» یا بهقول این خارجیها زد ماجرا این است كه ده سال از پیروزی بشر بر زامبیها میگذرد و سرانجام صلح به دنیا برگشته است. نماینده سازمان ملل مشغول تهیه گزارشی است از علت شیوع بیماری زامبیها، چرایی شكست دولتهای دنیا از آن و در نهایت چگونگی پیروزی انسان. در این سفر ا بتدا به چین میرود كه «بیمار صفر» در آن پیدا شد و بعد هم كم كم به همه دنیا از كرهشمالی گرفته كه مردمانش غیب شدهاند تا روسیه كه اكنون به امپراتوری مقدس روسیه مبدل شده، از كوبا كه به ابرقدرتی سرمایهدار تبدیل شده تا آمریكا كه به سوسیالیسم روی آورده. در این كتاب داستان مادرانی را خواهید خواند كه فرزندانشان را از ترس زامبیها میكشند و نیز داستان فضانوردانی كه از مدار زمین حمله زامبیها را زیر نظر دارند و .... اگر طاقت این همه ترس را دارید كتاب میتواند برایتان گزینه جذابی باشد. اگر هم فكر میكنید از كتاب و فیلمهای ترسناك واهمه دارید كه هیچ... اما توصیه میكنیم تجربه اش كنید، تجربه ترس لای سطور كتاب یا در فیلم میتواند خودش تجربهای بیخطر برایمان باشد و كمی ترسمان از ترسناكها را كم كند.
«عشق سالهای وبا» یا ما الكی مریضیم!
نویسنده: گابریل گارسیا ماركز
مترجم: بهمن فرزانه، كاوه میرعباسی و دیگران
ناشر: ققنوس، كتابسرای نیك و دیگران
خلاصه داستان: عشق سالهای وبا را بخوانید و خیالتان راحت باشد در سرتا سر این كتاب همه چیز هست جز وبا! چرا؟ چون عشاق داستان جناب ماركز یا بهقول طرفدارانش گابو مجبورند با افراشتن پرچم زرد به نشانه وبا در كشتی، یك سفر همیشگی را انتخاب كنند و روی دریا بمانند. چرا پایانش را گفتیم؟ اولا از كجا مطمئنید تا آخرش را گفته ایم؟ دوما گفته باشیم هم داستان آنقدر عاشقانه جذاب و پركششی هست كه شما را با خود بكشاند و ببرد دریا به دریا و ... نویسنده در كتاب میخواهد نشان دهد هر قدر وبا میتواند برای جوامع انسانی كشنده باشد، عشق هم طاعونی است كه درمانی ندارد. عجالتا این را هم بگذارید جزو رمانهای میكروبی و بخوانیدش.
برشی از كتاب:
در بلای سخت، عظمت و اصالت عشق بیشتر میشود.
افشاگری به شیوه «پسری در ساكیتوس»
نویسنده: بروس مك الیستر
مترجم: مژده دقیقی
ناشر: نیلوفر
خلاصه داستان: «پسری در ساكیتوس» تك داستان عجیب و خاصی است كه در مجموعه داستان كوتاه «نقشههایت را بسوزان» منتشر شده است، داستانی كه ترجمه و انتخاب خوب و دقیقی از آن را در اختیار ما قرار داده است. در این تك داستان نویسنده شخصیت اصلی خود را یكی از ماموران پیر سازمان اطلاعات آمریكا قرار میدهد. او در حالی كه خود را به دیوانگی زده و تعریف میكند كه او و دیگر همكارانش چطور و با چه شیوههایی طاعون، وبا و دیگر بیماریها را در كشورهایی كه مورد نظر آمریكا بوده، مسری میكردهاند. او به دقت روایت میكند كه دولت آمریكا وقتی قصد شكست اقتصادی یا ایجاد بحران داخلی در كشوری را داشته، این كار را با شیوع بیماریهای ویروسی یا باكتریایی پیش میبرده و در نهایت هم چگونه روش خود را تغییر داده است. فكر میكنید این روش تازه چه بوده؟ تحریم اقتصادی! ما كه موقع خواندن داستان كلی حیرت زده شدیم و با چشمهایی كه مدام از تعجب گردتر میشد، به پایانش رساندیم. راوی نشان میدهد آمریكا قصد ندارد دست از سر جهان بردارد، خود را بهترین كشور میداند و از شیوع بیماری برای كشتن آدمها تا فروپاشی كشورها و هر اتفاق دیگری را حق خود میداند. این كتاب هنوز با چاپ قدیم در بازار كتاب موجود است، حتما بروید سراغش و بخوانیدش، همه داستانهای مجموعه یك طرف و این داستان هولناك یك طرف دیگر. خلاصه كه آخرش لابد گفته این است توطئه آمریكایی!
«دكامرون» به جنگ طاعون رفت
نویسنده: جووانی بوكاچیو
مترجم: محمد قاضی
ناشر: مازیار
خلاصه داستان: بوكاچیو نویسنده بزرگ ایتالیایی در قرن چهاردهم و دورهای كه طاعون مدام قربانی میگرفته، شروع میكند به نوشتن دكامرون، اثری كه فرمی شبیه هزار و یكشب دارد و پر است از داستانهای عاشقانه. او با نوشتن قصهها آدمها را آرام و حواسشان را از طاعون پرت میكند. ما كه شرایطمان اینقدر وخیم نیست، اما از این عاشقانهنویسهای بزرگ و مهربان با زندگی نمیشناسید كه این روزها كمی حواسمان را پرت كند؟
«چشمان تاریكی» یا برو پی كارت كرونا!
نویسنده: وین كونتز
مترجم: ندارد اما احتمالا به زودی تعداد زیادی ناشر و مترجم خواهد داشت!
خلاصه داستان: خیلی از آثار علمی-تخیلی هستند كه توانستهاند پیشرفتهای علمی یا وقایع بعدی جهان را پیشبینی كنند. یك نمونه از این پیشگوییها كه این روزها سوژۀ توییتر شده، حضور ویروس كرونا در رمانی برای ۴۰ سال پیش است. رمان «چشمان تاریكی» توسط دین كونتز، نویسنده پرفروش آمریكایی سال ۱۹۸۱ نوشته و در آن به یك ویروس مرگبار به نام «ووهان-۴۰۰» به عنوان یك سلاح بیولوژیك اشاره كرده بود. آنطور كه احسان رضایی یكی از فعالان كتاب در كانالش نوشته، این رمان درباره مادری است كه فرزندش ناپدید شده، مادر در حین جستوجو برای یافتن پسرش به شهر ووهان چین (منشأ ویروس كرونا) میرسد و سر از كار ویروس خطرناك ووهان-۴۰۰ درمیآورد كه در آزمایشگاه ساخته شده و افراد زیادی را مبتلا كرده است.
ویروس ووهان-۴۰۰ هم مثل كرونا علائم تنفسی دارد ولی بسیار خطرناكتر از كروناست، چون همه مبتلایان را ۲۴ ساعته میكشد؛ درحالیكه كرونا باعث مرگ فقط ۲ درصد از مبتلایان است. البته عمر این پیشبینی به اندازۀ خود رمان نیست و در نسخههای اولیه رمان، اسم ویروس گوركی-۴۰۰ بوده و در روسیه ساخته شده بوده كه ظاهرا بعد از جنگ سرد، عوض شده است.