همیشه به جهاد

گزارش جام‌جم از همسران شهید مدافع حرمی که بعد از شهادت همسر خود، جهاد را به شکل دیگری ادامه می‌دهند

همیشه به جهاد

جهاد برای همسران شهید ادامه دارد، بیشتر آنها پس از فوت همسرشان فعالیت‌های داوطلبانه و خیرخوانه آنها را ادامه می‌دهند، در گزارش امروز سراغ تعدادی از این بانوان رفته‌ایم، افرادی که زیاد دوست ندارند درباره فعالیت‌هایشان صحبت کنند، چون بر این باورند کار عجیبی انجام نمی‌دهند و این وظیفه آنهاست برای کمک به دیگران قدم بردارند و برای بهبود شرایط جامعه‌شان تلاش کنند. این همسران شهید در فعالیت‌های داوطلبانه زیادی شرکت می‌کنند‌. در ادامه با تعدادی از آنها که در فعالیت‌های فرهنگی، اشتغال‌زایی و محرومیت‌زدایی فعال هستند‌ همراه شده‌ایم.

جهادگر فرهنگی
 داستان لیلا بیگلری خوشمرام از حدود 21سال پیش شروع شد، زمانی که تازه دانشجو بود و در دانشگاه علامه تهران درس می‏خواند.  آن زمان بود که همسرش را دید و بعد با هم ازدواج کردند.  همه چیز خوب پیش می‏رفت.  دی ماه 94، زندگی اما روی دیگرش را نشان داد؛ زمانی که سعید انصاری، همسر بیگلری در منطقه حلب سوریه به مقام شهادت رسید.  خوشمرام تعریف می‏کند که آن زمان دخترهایش کوچک بودند،
یکی‏ 5/5 ساله و دیگری 7 ساله بود.  دلتنگی و ناراحتی از دست دادن همسر و پدر، اتفاق آن روزها و سال‎ها بود.  زندگی اما خواب دیگری برای او و دخترانش دیده بود؛ یک روی خوش که میراث به یادمانده از همسر بود.  
بیگلری تعریف می‏کند که بعد از شهادت همسرش تازه فهمید، همسرش در زمان حیات چه کارهای خیری انجام داده است؛ خرید و هدیه دادن چادر به دختران فامیل و پرداخت هزینه سفر، سفر اولی‌ها به شهرهای زیارتی از کارهایی بود که لیلا بعد از شهادت همسرش به آنها پی برد.  فهمیدن این اقدامات همسر شهید باعث شد که بیگلری به فکر فرو برود و چون خودش دو دختر داشت، تصمیم گرفت راه همسر را ادامه دهد.  
او تعریف می‏کند: «من در یکی از مدارس شاهد به‌عنوان مشاور مدرسه کار می‏کنم.  در مدرسه ما 11 دختر شهید درس می‏خوانند و از همان ابتدا تصمیم گرفتم، برای دختران شهدا به مناسبت‏های مختلف هدیه بخرم. » خرید هدیه به مناسبت‌های مختلف مانند، جشن تولد، سن تکلیف و اعیاد برای بیگلری بهانه‌ای برای خوشحال کردن دل دختران شهدا بود، کاری که به یاد همسرش انجام می‏دهد.  او می‎گوید که گاهی اوقات هم دختران شهدا را به اردوهای تفریحی می‏برد؛ اینها البته عمده کارهای او برای دختران خانواده‏های شهداست.  بیگلری با یک گروه جهادی نیز همراه است، گروه جهادی که در حاشیه تهران فعالیت می‏کنند و عمده فعالیت‏های آنها مربوط به محرومیت‎زدایی و کارهای فرهنگی است.
 لیلا تعریف می‏کند در برنامه‌های فرهنگی این گروه جهادی شرکت می‌کند‌ اما چون خودش دو دختر دارد عمده فعالیت‏های فرهنگی‏اش برای دختران خانواده‎های محروم است.  او برای دخترانی که در حاشیه تهران زندگی می‎‏کنند، جشن روز دختر می‏گیرد و به آنها با توجه به مناسبت‏های مختلف هدیه می‌دهد، درست شبیه به همسرش که برای دختران دوست و فامیل این کار را می‎کرد و آنها را تشویق می‏کرد تا حجاب داشته باشند.  این همسر شهید برای دخترانی که هر سال به سن تکلیف می‏رسند، جشن می‏گیرد و حتی هر ماه رمضان، برای روزه اولی‎ها هدیه تهیه می‏کند.  هزینه همه هدیه‏‎ها را هم خودش تقبل می‏کند.  لیلا می‏گوید: «لبخند دخترانی که هدیه می‏گیرند، خیلی دلچسب است. » درست است که عمده فعالیت این همسر شهید مدافع حرم، برای دختران است اما او نیت خیرخواهانه‏اش را برای کارهای دیگر هم به کار می‏گیرد.  بیگلری برای خانواده‏های نیازمند لباس تهیه می‏کند و حتی دو هفته یکبار همراه اعضای دیگر گروه جهادی که در آن فعال است پول روی هم می‏گذارند، گوسفند می‎خرند و گوشت قربانی را به دست خانواده‎های نیازمند می‏رسانند.



اشتغال‌زایی در روستا
 شاید نام لیلا دانادرگاه، پشت نام شهید حسینعلی پورابراهیمی شهید مدافع حرم، پنهان شده باشد اما دانادرگاه در بین اعضای گروه جهادی و خانواده‏های شهدا به‌عنوان یک زن فعال و جهادی شناخته می‏شود.  او توضیح می‏دهد که نه خود بلکه همه اعضای خانواده فعالیت جهادی را ‌سبک زندگی خود قرار داده‏اند.  او معنای جدیدی از کار جهادی دارد: «جهاد تنها به جبهه جنگ رفتن نیست، یک زن خانه‏دار که در خانه کارهای خانه را انجام می‏دهد، غذا درست می‏کند و حتی فرزندان را تربیت می‏کند، نیز جهاد می‏کند. » لیلا‌ حدود 20 سال پیش، با همسرش ازدواج کرد و از همان زمان هم انجام کارهای خیرخواهانه و داوطلبانه را بیش از گذشته دنبال کرد.  او تعریف می‏کند در همه کارهای خیر، همسرش حضور داشته است و از همان زمان هم هر دو پسرش مانند پدر در فعالیت‏های جهادی حاضر می‏شدند.  پسرها تابستان‏ها که آزاد بودند، با گروه‎های جهادی همراه می‏شدند و در کارهای عمرانی گروه‎های جهادی در روستاهای محروم سیستان‌و‌بلوچستان شرکت می‏کردند.  در سیل‎های مازندران و پلدختر نیز پسرها برای کمک به مردم حاضر شدند.  دانادرگاه اما بعد از شهادت همسر جذب گروه‏های جهادی شد، بعد از این که همسرش در خرداد95 به شهادت رسید.  
   لیلا می‏گوید که بعد از شهادت همسرش روحیه‏‎اش را باخته بود و نمی‏دانست باید چه کار کند، تا این‌که یکی از گروه‏های جهادی او را به روستای محرومی در اطراف تهران، در جاده قم دعوت کرد.  حضور در این روستا و دیدن فعالیت‏های گروه‏های جهادی باعث شد تا این همسر شهید با گروه همراه شود.  دانادرگاه می‏گوید که آرامش را در کنار خانواده‏های نیازمندی که در روستای محروم زندگی می‏کردند تجربه کرده است.  به همین دلیل است که ‌با دیگر اعضای گروه جهادی تلاش می‏کند زندگی بهتری بسازد‌.  آموزش قرآن و نقاشی از فعالیت‏هایی است که او در آنها شرکت می‏کند.  عمده فعالیت‎های این همسر شهید اما در اشتغال‌زایی خلاصه شده است.  دانادرگاه در روستایی فعالیت می‏کند که کمبود آب دارد و بنابراین بسیاری از روستاییان نمی‏توانند کشاورزی کنند؛ بدون آب هم اما می‏شود اشتغال‌زایی کرد.  در کوه‏های اطراف روستا گیاهان دارویی خودرو می‏رویند و اهالی روستا به کوه‎ها می‏روند و گیاهان دارویی می‏چینند.  اعضای گروه اما گیاهان دارویی را بسته‌بندی می‏کنند و بعد با فروش آن، منبع درآمدی برای اهالی روستا می‏سازند.  لیلا و دوستانش برای کمک به اهالی روستا تلاش می‌کنند‌‌ تا محصولات آنها مشتری پیدا کنند.  مهم‌ترین اقدام اشتغال‌زایی دانادرگاه و دوستانش اما راه‏اندازی یک کارگاه خیاطی در روستاست که برای زنان روستایی فرصت کسب درآمد فراهم کرده است‌.  این همسر شهید عنوان می‏کند: «فعالیت‏های جهادی و کمک به دیگران، بهانه‌ای برای خودسازی فردی است.  درست است که ما با حضور در مناطق محروم و دست‌گیری از نیازمندان سعی می‏کنیم به دیگران کمک کنیم، اما آرامش هدیه‏ای است که به واسطه آن و برای ما به وجود می‏آید. »



تلاش برای ازدواج آسان
 زهرا زارع‌شیبانی 50ساله و معلم است و با لهجه شیرین شیرازی حرف می‎زند.  می‏گوید که کارهای جهادی‏اش را بعد از شهادت همسر از سال 93 شروع کرده است.  سال 70، زهرا با همسر شهیدش، داداش‏ا. . .  شیبانی، در شیراز ازدواج کرد.  آن زمان همسرش مهندس مخابرات بود و بعد از ازدواج به تهران نقل‌مکان کردند.  سال 92، همسرش به‌عنوان مهندس و برای حضور در جنگ سوریه اعلام آمادگی کرد.  هنوز مدت‌زمان زیادی از حضور او در جبهه نگذشته بود که خبر شهادت همسر را به زارع‌شیبانی می‎دهند.  غم از دست دادن عزیز اما با حضور در جمع همسران شهید دیگر التیام پیدا می‏کند.  او تصمیم می‏گیرد به شهرش شیراز برگردد و در کنار مادری‌کردن برای دو پسرش‌ فعالیت‌های جهادی را هم شروع کند.  کارهایی که البته بخش زیادی از آنها به کمک در امر ازدواج خلاصه شده است.  او دختران و پسران زیادی را برای ازدواج به هم معرفی می‏کند.  زهرا می‏گوید روزانه شاید دو تا سه دختر و پسر را به هم معرفی می‌کند.  زارع‌شیبانی برای معرفی جوانان به هم، قوانین خاص خودش را دارد.  مثلا دختر و پسری که او به هم معرفی می‏کند باید از نظر خصوصیات و خواسته‌ها به شبیه هم باشند و امر ازدواج را سخت نگیرند.