روزهای شیرین رفاقت

روزهای شیرین رفاقت

علی جوادی روزنامه‌نگار


 سال ۱۶۰۰ میلادی که یک پزشک سوئیسی در مواجهه با سربازان افسرده، برای اولین‌بار از کلمه نوستالژی استفاده کرد، شاید باور نمی‌کرد این کلمه دنیا را تحت تاثیر خود قرار دهد. نوستالژی گرچه در نگاه بسیاری از افراد جامعه «درد بازگشت» تعبیر می‌شود اما در حقیقت رجوع به اصالت تاریخ است. همان‌طور بکر و واقعی.
حالا دنیای امروز ما پر از پنجره‌هایی است که جهان وب پیش‌ رویمان باز کرده است اما اینها هرچقدر مدرن و مجهز باشند، باز هم مجازی‌اند. آن‌قدر مجازی که آدم‌هایش را با وجود دنبال‌کننده‌های فراوان، زیاد جدی نمی‌گیرید. ابزارهای قدرتمندی که به تعبیر دوست مرحومم حمیدرضا صدر، انسان‌ها را تنها می‌کنند ...  و هر روز شاید عمق این تنهایی، ترسناک‌تر شود.
جام‌جم در روزهایی متولد شد که هنوز دنیای واقعی ارزشمند بود. دنیایی پر از آدم‌های حقیقی و مهربان. «دانا»های آن روز دور هم جمع شدند تا روزنامه‌ای متولد شود که در روزهای قدرت روزنامه‌های دیگر، خیلی سخت جای خود را در پیشخوان کیوسک باز کرد ... و اگر آن مهمان نوظهور توانست سری از سرها دربیاور به دلیل رفاقت کم‌نظیر بچه‌ها بود و دانش آنها.
جام‌جم در طول این سال‌ها انسان‌های متفاوتی را به خود دید که همه برای زنده‌ماندن و نفس‌کشیدنش زحمت کشیدند. روزهای گرانی کاغذ و التهاب تعطیل‌شدن روزنامه ... روزهای کوچک‌شدن سفره‌ اقتصادی نان‌‌آوران و خارج شدن روزنامه از سبد فرهنگی خانوار و روزهای پرالتهاب سیاسی ... . در همه این روزها افرادی بودند که با همه استرس‌ها پای کار بودند تا جام‌جم حتی یک روز هم متوقف نشود. با همه اضطراب‌های خرد‌کننده کار مطبوعاتی که همیشه جایی در رگ‌های ما دارد؛ چون انگار باید مثل اکسیژن در خون ما بگردد.
جام‌جم در تمام این سال‌ها ماند و نفس کشید، چون عده‌ای عاشقانه برای ماندن روح در این کالبد از وجود خودشان مایه گذاشتند. با همه بی‌مهری‌ها و گاهی اوقات بی‌اعتنایی‌ها. بسیاری از همکاران قدیمی من دیگر ساختمان خیابان میرداماد نیستند اما آنها که مانده‌اند با روزنامه سن‌شان بالا رفت و از جوانی فاصله گرفتند.
و حالا جام‌جم به نوستالژی خانواده‌اش تبدیل شده. وجه اشتراکی که مهم‌ترین خاصیتش، رفاقتی قدیمی با مجموعه‌ای از خبرنگاران مهربان و بامعرفت ایران است. و افسوس که از آن بامعرفت‌ها، رضا مقدسی صبور، رضا رستمی نازنین و علی آقابالایی شیرین‌سخن دیگر در میان ما نیستند.
جام‌جم، نوستالژی ما شده تا با مرور خاطراتش، لبخند و اشک مهمان صورت‌مان شود. نوستالژی شیرینی که هیچ‌وقت بوی کهنگی نمی‌گیرد و «درد بازگشت» نیست. اگر هم حسرتی هست برای برچیده شدن بساط آن رفاقت‌ها و آن روزهای شیرین است که دنیای مدرن امروز، همه آنها را بلعید.