3فرضیه درباره فرار اشغالگران آمریکایی از افغانستان

3فرضیه درباره فرار اشغالگران آمریکایی از افغانستان


با خروج همه نیروهای اشغالگر آمریکایی از افغانستان، سه فرضیه در این خصوص مطرح می‌شود.فرضیه نخست این‌که چنین فراری به صورت برنامه‌ریزی شده و در قالب یک استراتژی مدون صورت گرفته‌است. در این فرضیه، اقدام نیروهای آمریکایی در ترک افغانستان، مصداق نوعی تاکتیک با قطعه‌ای از یک پازل استراتژیک محسوب می‌شود. بر این اساس، نیروهای آمریکایی همه اجزا و متعلقات این بازی را پیش‌بینی و خود را از قبل برای مواجهه با همه سناریوها آماده کرده‌اند.
اگر فرض کنیم هر یک از مراحل خروج ناگهانی نیروهای آمریکایی از پایگاه بگرام، رها کردن مهره‌ها و همراهان اشغالگران آمریکایی در آشفته‌بازار افغانستان و کشتار نیروهای آمریکایی در فرودگاه کابل، نماد یک برنامه از پیش محاسبه شده بوده‌اند، با ابهامات زیادی مواجه می‌شویم که مهم‌ترین آنها، برانگیخته‌شدن خشم افکارعمومی افغانستان، آمریکا و دیگر نقاط دنیا از دموکرات‌ها و جمهوریخواهان کاخ‌سفید است. آخرین نظرسنجی‌ها در آمریکا می‌گوید بیشتر شهروندان بر این باورند از ابتدا اشغال افغانستان و در نتیجه، رویکرد کلان هر چهار رئیس‌جمهور اخیر ایالات متحده( بوش، اوباما، ترامپ و بایدن) در قبال این کشور خطایی مطلق و پرهزینه بوده‌است.
فرضیه دوم می‌گوید خروج آمریکا از افغانستان، محصول غافلگیری مطلق واشنگتن در این کشور آسیایی بوده و مترادف با پشت پا زدن کامل به 20سال اشغالگری در این کشور است. برخی طرفداران این فرضیه بر این باورند واشنگتن در مقابل پدیده‌ای انجام شده قرار گرفته و در نتیجه، اکنون بیش از هر زمان دیگری در قبال آینده افغانستان و نحوه بازچینش پازل‌های مداخله‌گرایانه خود در کابل و شبه‌قاره هند مستاصل است.
اصلی‌ترین نقدی که به این فرضیه وارد می‌شود، قائل نبودن به خطوط قرمز نامریی و استراتژیک در حوزه سیاست‌خارجی مداخله‌گرایانه آمریکاست. انتقال هدفمند هزاران نفر از عناصر داعش از نقاط مرزی عراق و سوریه به افغانستان از سوی واشنگتن و ریاض، یکی از اصلی‌ترین مولفه‌هایی است که در تحلیل رفتار اشغالگران آمریکایی ( در قبال گذشته، حال و آینده افغانستان ) باید در نظر گرفته‌شود. سوء رفتارهای قبلی آمریکا در افغانستان، خصوصا طی سال‌های اخیر به وضوح نشان می‌دهد این کشور قصد دارد افغانستان را به صحنه‌ای برای برپایی یک جنگ نیابتی دیگر ( به سبک و سباق آنچه در عراق و سوریه گذشت) تبدیل کند. بنابراین، آنچه امروز در افغانستان می‌گذرد، محصول بی‌برنامگی مطلق آمریکا و ناتو در این کشور نبوده‌است.اما بر اساس فرضیه سوم، ما شاهد تلفیقی از گزاره‌های شکست آمریکا در مدیریت صحنه افغانستان در عین نگاه راهبردی خطرناک کاخ‌سفید در قبال تحولات این کشور است. در فرضیه سوم، از یک سو شکست آمریکا در افغانستان و آشفتگی مقامات امنیتی، نظامی و سیاسی این کشور از سرعت وقوع تحولات اخیر به رسمیت شناخته می‌شود. در عین حال، این به معنای رهایی آینده افغانستان از سوی آمریکا نیست.