نسخه Pdf

غیرمستقیم آموزش بدهیم

دغدغه‌های محیط‌زیستی ایرج میلانی، مستندساز و طبیعت‌گرد تلویزیون در گفت‌وگو با قاب کوچک

غیرمستقیم آموزش بدهیم

ایرج میلانی، مستندساز و طبیعت‌گرد شناخته‌شده‌ای است که سال‌هاست به واسطه پخش آثارش از شبکه‌های مختلف سیما، به‌عنوان یک چهره تلویزیونی مرتبط با طبیعت و محیط‌زیست به یاد آورده می‌شود. او دغدغه فراوانی درباره طبیعت ایران، اعم از طبیعت گیاهی و تنوع گونه‌های حیوانات دارد. به بهانه پخش مجموعه افرا، گپ‌وگفتی با این مستندساز 58ساله درباره چگونگی پرداخت به مسائل محیط‌زیستی در تلویزیون داشتیم که از نظر می‌گذرانید.

 افرا خوش‌ساخت است
صحبت با ایرج میلانی را از سریال افرا آغاز می‌کنیم. او که به درخواست قاب کوچک، بخش‌هایی از قسمت‌های اول سریال افرا را تماشا کرده، درباره این مجموعه می‌گوید: «سریال افرا در این بخش‌هایی که من دیدم، خوش‌ساخت است. کارگردان، تصویربردار و فیلمنامه‌نویس کارشان را خوب انجام داده‌اند و بازی‌ها خیلی خوب است. این در حقیقت یک محصول خوب برای یک شبکه تلویزیونی است.» او در ادامه با اشاره به دغدغه محیط‌زیستی سازندگان بیان می‌کند: «این‌که شخصیت‌ها محیط‌بان هستند، این اجازه را به فیلمنامه‌نویس می‌دهد که دغدغه‌های این جماعت را منعکس کند. با این حال نویسنده مجبور است برای جذب بیننده عام، داستان عشقی و ماجراهایی را به آن اضافه کند که اصلا بد نیست. به‌هرحال آموزش از طریق غیرمستقیم بهتر است. کسی که به‌عنوان تفریح پای تلویزیون نشسته، کمتر فیلمی را تماشا می‌کند که با نیت آموزش برایش گذاشته باشند.»
 مستند یا داستانی؟
این مستندساز پرسشی درباره تأثیرگذاری سریال‌های تلویزیونی را در معرفی محیط‌زیست و آموزش برخورد با محیط‌زیست به مردم، این‌گونه پاسخ می‌دهد: «در این تردیدی نیست که تأثیرگذار است. تردید مگر در این باشد که بگوییم فلان میلیون تومان خرج شده و با این هزینه، کار دیگری می‌شد کرد که این سریال در مقابل آن ارزش دارد یا نه. حجم تاثیرش را در ترازو بگیریم. برای انتخاب بین مستند و درام، باید به جامعه هم نگاه کرد. جامعه‌ای که شاید خیلی در حال‌وهوای آموزش از طریق کتابخوانی یا تماشای فیلم مستند نباشد. باید برنامه‌ای ساخته شود که حتی اگر شده، با استفاده از درام عاشقانه، مخاطب را جذب کند و به او آموزش بدهد.» میلانی این‌گونه توضیح می‌دهد: «ممکن است تدبیری باشد که هزینه فیلم‌های مستند را از مستندسازان بگیرند و به سریال‌سازان بدهند، که من بعید هم نمی‌دانم. به دلیل این‌که از مستندها مخاطب زیادی جذب نشده، غیر از مستند «ایرانگرد» و امثال آن. هروقت مستندسازها بتوانند مستندهایی بسازند که بیننده را جذب کند، می‌توانند رفته‌رفته از امکانات داستانی‌ها سهم بگیرند. اما قضیه مرغ و تخم‌مرغ هم هست. تلویزیون تا وقتی که به مستندساز گمنام تازه‌کار میدان ندهد، مستند خوب هم ساخته نمی‌شود.» او معیار انتخاب بین مستند و سریال را این‌گونه بیان می‌کند: «حالا که همه می‌دانیم یکی از مهم‌ترین وظایف تلویزیون، پر کردن اوقات فراغت مردم است، بهتر است دید روان‌شناسی وجود داشته باشد به این‌که بینندگان کدام نوع از برنامه‌های مرتبط با طبیعت را پسندیده‌اند. نمی‌توان به‌راحتی گفت که چقدر خوب است سریال ساخته شود و چقدر خوب است که مستند ساخته شود. به میزان جلو آمدن آدم‌هایی که برنامه‌های خوب می‌سازند، بستگی دارد. باید به کسی که برنامه خوبی ساخته و خودش را نشان داده، امکانات و میدان داده شود.»
 فقط لوکیشن کافی نیست
میلانی در پاسخ به پرسشی مبنی بر این‌که آیا همین که سریال در یک لوکیشن طبیعی ساخته شود، به محیط‌زیست کمک می‌کند، می‌گوید: «تأثیرش کم است. قلقلک دادن احساس مردم، یک تخصص روان‌شناسی است که عناصری مثل داستان و درام، تصویر زیبا، ریتم شامل موسیقی و تدوین و ... همه دست به دست هم می‌دهند. اگر درام عالی باشد، ممکن است ناگهان متوجه شویم که همه حواس بیننده به درام است و درگیر درام شده. اما اگر بعد از نمایش اثر، مخاطب بگوید که عجب مکان‌های دیدنی‌ای در ایران وجود دارد و تصمیم بگیرد آنها را ببیند، می‌توان گفت درگیر لوکیشن شده است.»
 درام در مستند
این مستندساز به نوعی گنجاندن درام در فیلم مستند اشاره می‌کند و درباره مستندهای حیات‌وحش می‌گوید: «همیشه درام جذاب‌تر از مستند است. حتی در مستندهای طبیعت که ساخته می‌شود، درام می‌گنجانند. مثلا وقتی که شیر کمین می‌کند، با صدای خس‌خس ضعیفی روی زمین می‌خزد و ناگهان آهو را شکار می‌کند یا آهو از چنگش فرار می‌کند، این‌ها واقعی نیست. هرکدام از این تصاویر را یک روزی در جایی گرفته‌اند و با مونتاژ کنار هم چسبانده‌اند! مخاطب فکر می‌کند این‌ها همه مربوط به هم است.» او تاکید می‌کند: «مگر مقدور است در پارکی که ممکن است شیر خود فیلمساز را بخورد، فیلمبردار دوربین را بکارد و حرکت خزنده آرام شیر را برای مخاطب بگیرد؟ سازنده فیلم از ترس در خودرو نشسته است!»
 درام خوب، تاثیرگذار است
ایرج میلانی درباره تأثیر درام خوب بیان می‌کند:  همیشه حسرتش را داشته‌ام که کار خوب درام در حوزه محیط‌زیست بسازم، چراکه تاثیرش خیلی بیشتر از مستند است. مثلا جمله «طبیعت خیلی خوب است و می‌توانیم خیلی در آن لذت ببریم و مشکلات‌مان را فراموش کنیم» می‌تواند خلاصه یکی از برنامه‌های من باشد و من می‌توانم مستندی بسازم که تا حدی این تاثیر را روی بیننده بگذارد. بارها فکر کرده‌ام اگر خیلی تلاش کنم، مستندم 20 یا 30 درصد بیننده دارد، اما اگر درام خوبی بسازم و این جمله‌ای که گفتم، نتیجه‌اش باشد، احتمالا بهره‌وری آن 80 درصد خواهد بود.
او راهکار ساخت درام‌های خوب درباره محیط‌زیست را این‌گونه پیشنهاد می‌کند: «مدیران رسانه باید سفارش دهند. مثلا فراخوان عمومی دهند و بگویند ما دستمزد دو فیلمنامه خوبی را که در دل طبیعت بگذرد و نتیجه نهایی‌اش این باشد که مردم شیفته حیوانات و حیات‌وحش شوند و دست از شکار بردارند، می‌دهیم و مثلا جایزه‌ای هم می‌دهیم. این‌طوری فیلمنامه خوب به دست مدیران می‌رسد.»
 از شکارچی غیرقانونی سریال بسازید!
این مستندساز باسابقه پرسشی مبنی‌بر این‌که آیا محیط زیست، جنگل، کویر و ... درام‌های جذابی برای روایت دارد، این‌گونه پاسخ می‌دهد: «کسی که بلد باشد درام بسازد، از موضوع محیط‌زیست و محیط‌بانی هم درام درمی‌آورد. درام‌نویس حتی می‌تواند از شکارچی غیرقانونی هم طوری درام تولید کند که مخاطب از او هم خوشش بیاید!» میلانی یک پیشنهاد هم برای سریال‌سازها و مدیران گروه‌های فیلم و سریال مطرح می‌کند: «پیشنهادم این است زندگی کسی را درام کنید که اهل شکار غیرقانونی و پنهانی است. کسانی در مهمانی‌هایشان حرف از گوشت شکار است و می‌گویند اگر من شکار نکنم، حیوان خودش می‌میرد. چنین آدمی تبدیل به یک شخصیت شود و در آخر سریال، در معرض چالش‌های ذهنی قرار گیرد که فقط کمی در این مسیر و باورهای خود تردید کند. این تاثیرش بسیار بیشتر از آن است که آمار تعداد یوزهای کشته‌شده را بدهیم.»


الان تخریب محیط‌زیست را نمی‌فهمیم
ایرج میلانی در پایان وضعیت محیط‌زیست را خطرناک توصیف می‌کند و می‌گوید پیامدهای تخریب محیط‌زیست، در آینده مشخص خواهد شد:  80 سال پیش در انگلیس فیلمی ساخته‌شده به نام «چه سرسبز بود دره من». در این فیلم می‌بینیم کارگرها در محیطی کار می‌کنند که دود کارخانه‌ها محیط را گرفته و فضا بسیار کثیف است. آلودگی هوا آنچنان پررنگ است که وقتی این فیلم را می‌بینیم، مبهوت می‌مانیم. 100 سال قبل از آن هم لندن آن‌قدر پر از دود بوده که حاج سیاح، گردشگر ایرانی در سفرنامه‌اش نوشته: «اینجا جای خوبی است، ولی وقتی صبح بیرون می‌روم، وقتی برمی‌گردم، باید حتما دندان‌هایم را هم بشویم، چون سیاه می‌شود»! کسی که در آن هوا زندگی می‌کرد، نمی‌گفت این دود پدر ما را درآورده، می‌گفت باز خوب است که زغال‌سنگ وجود دارد و ما را گرم می‌کند. 100 سال بعد هم در فیلم «چه سرسبز بود دره من» هم نمی‌گویند به آلودگی هوا نگاه کنید، می‌گویند خوب است که کارگرها کار می‌کنند و نان درمی‌آورند. حتی شاید فیلمسازش هم نمی‌دانست این دود چقدر خطرناک است. این وضعیت امروز هم برای ما حاکم است. کسی که جاده را روی کوه کشیده و کوه را برای تاسیس یک قهوه‌خانه تراشیده، الان نمی‌فهمد که کارش چه پیامدی دارد. بعدها مردم متوجه می‌شوند که کوه از بین رفت، ولی الان می‌گویند خوب شد که جاده کشیده‌اند!
ضمیمه نوجوانه