سوسیس و تخم‌مرغ در آستانه رکود عمومی

سوسیس و تخم‌مرغ در آستانه رکود عمومی

امید مهدی‌نژاد طنزنویس

 مرد کارگری که از کارگاه محل کار خود تعدیل شده بود با پولی که از محل کار خود دریافت کرده بود یک زیرپله اجاره کرد و در آنجا به طبخ تنها غذایی که بلد بود یعنی سوسیس و تخم‌مرغ و فروش آن در قالب ساندویچ‌های کوچک پرداخت. مرد کارگر از آنجا که سوادرسانه‌ای مناسبی نداشت و با شبکه‌های‌اجتماعی بیگانه بود، تنها راهی که برای معرفی و تبلیغ محصول خود به ذهنش رسید این بود که روی یک تابلو محسنات سوسیس و تخم‌مرغ دستپخت خود را بنویسد و به سردر مغازه آویزان کند و خودش نیز کنار دکه بایستد و مردم را به خریدن ساندویچ سوسیس و تخم‌مرغ دعوت کند. مدتی بعد به‌خاطر دستپخت خوب و نیز شیوه صادقانه و غیرمعمول تبلیغ و معرفی، کار مرد کارگر گرفت و توانست چند شاگرد بگیرد و مغازه بغلی را اجاره و به‌عنوان سالن غذاخوری از آنجا استفاده کند. روزی از روزها پسر مرد کارگر سابق که در شهر دیگری ساکن بود و برای دیدن پدر و مادرش آمده بود به مرد کارگر سابق گفت: پدرجان، مگر پایگاه‌های خبری و شبکه‌های‌اجتماعی را دنبال نمی‌کنی؟ پدر گفت: نه، مگر چطور شده؟ پسر گفت: اوضاع مالی و پولی خوب نیست و اگر به همین منوال پیش برود کسادی و رکود بی‌سابقه اتفاق خواهد افتاد. پدر گفت: حالا چکار کنیم؟ پسر گفت: از سوسیس و روغن و تخم‌مرغ ارزان‌تر استفاده کن، پول سس و نان‌اضافه و ترشی را هم از مشتری بگیر، خودت هم بر کارها نظارت کن و به شاگردت بگو برای دعوت مشتری بیرون در بایستد. مرد کارگر سابق با خود گفت: پسرم درس‌خوانده و سوادرسانه‌ای دارد و یک چیزی می‌فهمد که می‌گوید. پس از فردای آن روز به توصیه‌های وی عمل کرد و طولی نکشید که مشتریانش کم شد و فروشش افت کرد، به طوری که فقط کفاف هزینه‌های جاری را می‌داد. مرد کارگر سابق وقتی چنین دید به پسرش تلفن زد و گفت: پسرم از راهنمایی‌ات ممنونم. همانطور که گفتی رکود و کسادی عمومی آغازشده و معلوم نیست اگر توصیه‌های تو نبود ما اکنون چه وضعی ‌داشتیم. پسر وی نیز متقابلا از وی تشکر کرد. مرد کارگر سابق نیز در پایان بار دیگر از پسرش تشکر و به وی افتخار کرد و بدون اینکه بفهمد کسادی و رکود چطور چیز شد او را به خداوند منان سپرد.