سفر تنهایی

سفر تنهایی

علیرضا رأفتی روزنامه‌نگار

وقتی صحبت از تنهایی سفر رفتن می‌شود همه فكر می‌كنند باید یك كوله بیندازند روی دوش‌شان و راه بیفتند بروند به سیاحت دنیای نادیده یا این‌که چمدان یك نفره ببندند و هتل چند ستاره شهر مقصد را رزرو كنند و مثل یك جنتلمن خودشان را به فرودگاه برسانند. تجربه شخصی من اما از سفرهای تنهایی، می‌گوید سفر تنهایی یعنی هیچ همسفری همراه خودت نداشته باشی. همسفر‌ كیست؟ كسی كه با او به شما خوش می‌گذرد و در وانفسای سفر دل‌تان به او گرم است. حالا این كیفیتی كه از همسفر سراغ داریم ،ممكن است گاهی در قامت یك انسان هم تجلی نكرده باشد.
این را اولین بار در یك سفر دونفری به یكی از كشورهای همسایه فهمیدم. رضا، همسفرم با خودش دو باكس بزرگ سیگار از ایران آورده بود. علتش را كه پرسیدم گفت من تا حالا به این كشور نیامده بودم. احتمال دادم ا‌ینجا سیگاری كه می‌خواهم نباشد، من هم جهت احتیاط برای خودم بیش از نیاز سفر سیگار از ایران آوردم.
رضا هنوز هم به سیگار اعتیاد دارد. اعتیاد همان چیزی است كه آدم به رفیق و همسفر نیاز پیدا می‌كند و همان چیزی است كه در سفر تنهایی باید كنار گذاشته شود. درواقع آدم‌هایی كه به گمان خودشان تنهایی سفر می‌كنند، یك كوله یا یك چمدان پر می‌كنند از چیزهایی كه به آنها وابسته‌اند یا اعتیاددارند.
در دو سفر تنهایی مهمم به دونقطه‌ای از كشور كه پایم به آنها باز نشده بود و هر كس كه می‌شنید قرار است بروم آنجا چشمانش‌ از تعجب گرد می‌شد، دلبسته یك رفیق همیشگی بودم كه در هر دو سفر همراهم نبود. من به تنها چیزی كه در این دنیا وابسته‌ام، قهوه است. این‌یک وابستگی عاطفی نیست، كاملا فیزیكی است و اگر در روز مقدار معینی قهوه به بدنم نرسد، خودبه‌خود بدنم غیرفعال می‌شود. در اولین سفر روی پیدا شدن قهوه در شهر مبدأ حساب بازکرده بودم كه خیال واهی بود و در سفر دوم، دستگاه قهوه‌ساز دستی را بدون سازوکاری برای جوش آوردن آب با خودم برده بودم كه عملا به هیچ كار نیامد. من فقط به این دو سفر كه تنها وابستگی‌ام را با خود نبرده بودم، می‌توانم بگویم «سفر تنهایی».