نسخه Pdf

بسته‌های وجدان سبک‌کن

بسته‌های وجدان سبک‌کن

وقتی عبارت «زنان سرپرست‌خانوار » به گوشتان می‌خورد چه چیزهایی در ذهنتان صف می‌بندد؟ برای من تا قبل از این‌که قرار باشد در موردشان چند خطی بنویسم، شنیدن این عبارت فقط یادآور زنانی بود که همسرشان فوت‌شده و احتمالا چند بچه قدونیم‌قد دارند. بعد یاد مستمری که کفاف حداقل‌ها را هم نمی‌داد، یاد صدای شانه قالی که انگار با بغض و گله از روزگار روی تاروپود بافته‌شده، کوبیده می‌شد، یاد بوی پیازداغ و سبزی قورمه سفارش معلم مدرسه، یاد سوزش سرانگشت‌های من و مامان از چسب حرارتی و یاد مونتاژکاری‌های دانه‌ای دو تومان می‌افتادم. دنیای این زنان برای من همین‌قدر بود؛ اندازه خانه خودمان.
من از زنی که طلاق گرفته بود و علاوه بر برچسب مطلقه که جامعه به او چسبانده بود، برچسب زن سرپرست‌خانوار را هم برای خودش برداشته، خبر نداشتم. از زنی که شوهرش پشت میله‌های زندان است و با کار در خانه‌های مردم باید خرج سه بچه را با بدهی‌ای که شوهرش مسببش بوده، بدهد، خبر نداشتم. از زنی که شوهر و پسر بزرگش معتاد هستند، اعتیادی که دیگر در پله‌های آخر است و همین که در جوی آب پیدایشان نکند باید خدا را شاکر باشد و برای سیرکردن شکم بچه‌هایش و اجاره‌خانه در مترو دستفروشی می‌کند، خبر نداشتم. از دختری که ازدواج نکرده و بعد از فوت پدر و مادر و تقسیم ارث، سقفی را که بالای سرش بود هم از دست‌داده، خبر نداشتم.
مساله زنان سرپرست‌خانوار مثل یک کوه‌یخ است که زنان نوک این کوه‌یخ هستند و پایین‌تر فرزندانشان که دیده نمی‌شوند. کودکانی که شاید به کودک کار یا از تحصیل‌جامانده تبدیل شوند یا حتی به بزهکاری رو آروند و اگر اینها هم نباشد دچار سوءتغذیه شوند؛ البته که همه زنان سرپرست‌خانوار و فرزندانشان چنین سرنوشتی نخواهند داشت و بسیاری از آنها دارای شغل مناسب، درآمد و رفاه هستند اما آن‌دسته از زنان سرپرست‌خانوار که سطح تحصیلات بالا یا حتی سواد هم ندارند برای تامین معاش خانواده چه می‌کنند؟ مستمری‌ای که به این افراد تعلق می‌گیرد مانند یک شوخی بی‌مزه است.
اصلا بیاییم کمی عقب‌تر، آیا می‌دانیم در همین یک‌سال و چند ماه اخیر چند نفر از زنان به‌واسطه کرونا، چند نفر به‌دلیل ایمن‌نبودن جاده‌ها، چند نفر به‌دلیل سطح سلامت پایین جامعه و چند نفر به‌دلیل افزایش اعتیاد در جامعه به زنان سرپرست‌خانوار تبدیل شده‌اند؟ آیا حواسمان به این شیب تبدیل‌شدن هست؟ حواسمان هست که اول از همه مقابل این رشد فزاینده را باید بگیریم یا دوست داریم با بسته‌های ارزاق وجدان‌مان را کمی راحت کنیم؟
ضمیمه قفسه کتاب