دستگیری اعضای باند سرقت مسلحانه بانک كه در جریان سرقت ردی از خود برجا نگذاشته بودند، خاطره یكی از كارآگاهان پلیس آگاهی ایلام است
فرار گانگستر از بیمارستان
سال 91، سه مرد جوان، در حالی كه صورتهایشان را با نقاب پوشانده بودند، سوار بر دو موتورسیكلت راهی یكی از بانكهای ایلام شده، اقدام به سرقت از بانك كرده و پس از اجرای نقشهشان از محل متواری شدند. با گزارش این سرقت، بلافاصله وارد عمل شدیم، اما سارقان در محل سرقت هیچ رد و سرنخی از خود بهجا نگذاشته بودند.
تحقیقات برای شناسایی و دستگیری سارقان بانك بلافاصله در دستور كار قرار گرفت و تیمی ویژه، رسیدگی آن را به عهده گرفتیم. در نخستین گام طرح مهار در سطح شهر اعلام شد. اكیپهای مختلفی از ماموران در سراسر شهر در كمین بودند كه در یكی از محلهها به موتورسواری دو ترك مشكوك شدند. ماموران دستور ایست دادند، اما موتورسواران اقدام به فرار كردند. در نهایت موتورسواران كه تعادلشان را از دست داده بودند، بهناچار موتور را رها كرده و از محل فراری شدند.
نخستین سرنخ
موتورسیكلتی كه از موتورسواران بهدست آمده بود، به اداره آگاهی منتقل شد و در بررسیهای اولیه مشخص شد شماره تنه و شماره موتور مخدوش شده است. كارآگاهان تشخیص هویت با اقدامات فیزیكی روی موتور موفق شدند شماره تنه و موتور را بهدست آورند.
در ادامه بررسیها و استعلام شماره تنه و موتور، هویت مالك آن، كه یكی از سارقان بود به دست آمد. با به دست آمدن هویت یكی از متهمان، مخفیگاه او شناسایی شد. اما زمانی كه مخفیگاه را به محاصره درآوردیم، پی بردیم كه متهم از محل متواری شده است.
هویت دومین متهم
در ادامه تحقیقات و با بازبینی دوربینهای مداربسته بانك، گرچه متهمان صورتهایشان را پوشانده بودند، اما موفق به شناسایی هویت یكی دیگر از آنها شدیم. ماموران با مراجعه به مخفیگاه دومین متهم به نام بهروز، موفق به دستگیری مرد جوان شدند.
با انتقال متهم جوان به اداره آگاهی، او بدون هیچ مقاومتی به جرم خود اعتراف كرد و گفت: «از مدتی قبل همراه شهاب، صاحب موتورسیكلت و بابك تصمیم به سرقت مسلحانه از بانك گرفتیم. سردسته و مغز متفكر این سرقت شهاب بود.»
با دستگیری دومین متهم، ما هویت سومین عضو این باند را هم بهدست آوردیم. از آنجا كه احتمال میدادیم همدستان بهروز با او تماس بگیرند، گوشی تلفن همراه او را به صورت روشن گذاشته و منتظر بودیم. تا اینكه ساعت سه نیمهشب انتظار ما به پایان رسید و چندین بار با تلفن همراه بهروز تماس گرفته شد. اما من تلفن او را جواب ندادم كه در نهایت پیامكی با این مضمون كه بابك هستم و میخواهم با شما صحبت كنم، ارسال كرد.
با دریافت این پیامك و اطمینان از اینكه سردسته باند تماسگیرنده است، نصفهشب راهی بازداشتگاه شده و تلفن همراه بهروز را در اختیارش قرار دادم. قبل از تماس آموزشهای لازم در این رابطه كه صحبتی از بازداشت شدنش نداشته باشد را به او دادم.
قرار صوری
براساس آموزشهایی كه به بهروز داده بودیم، او با سردسته باند تماس گرفت و با این ادعا كه خواب بوده و متوجه تماسها نشده، گفت: «سرگردان در شهر است، جایی برای مخفی شدن ندارد و میترسد كه بازداشت شود. بهروز مدعی شد كه پس از سرقت راهی تهران شده و از بابك خواست كه خود را به تهران برساند.»
قرار بین دو متهم گذاشته شد و پس از مشخص شدن زمان و محل قرار، با هماهنگیهای قضایی با بازپرس پرونده راهی تهران شدیم. محل قرار صوری را زیرنظر گرفتیم. در زمان قرار متهم اصلی به محل قرار نیامد و دو نفر دیگر را فرستاده بود تا بهروز را به مخفیگاهشان منتقل كنند. ما بلافاصله وارد عمل شده و دو مرد جوان را بازداشت كردیم. آنها هم زمانی كه از ماجرا با خبر شدند بدون هیچ مقاومتی مخفیگاه بابك را به ما نشان داده و ما موفق شدیم بابك را در حالی كه از ناحیه شكم زخمی شده بود، بازداشت كنیم.
فرار از دست مامور
در تحقیق از بابك درخصوص زخمی شدن شكمش، او به ما گفت: «پس از سرقت از بانك راهی تهران شدم. در تهران تصمیم به سرقت گرفتم و در حال سرقت لوازم داخل خودرویی بودم كه ماموران گشت پلیس به من مشكوك شده و
بازداشتم كردند.»
متهم برایمان تعریف كرد كه پس از بازداشت، به فكر فرار میافتد و نقشهای میكشد. هنگام انتقال به كلانتری با شیء نوكتیزی شكم خود را زخمی میكند تا از این طریق او را به بیمارستان ببرند و بتواند نقشه فرارش را اجرا كند. بعد از اینكه بابك را به بیمارستان منتقل میكنند، او در فرصتی مناسب از غفلت سربازی كه وظیفه مراقبت و نگهداری او را داشته، استفاده كرده و از بیمارستان متواری میشود.
با دستگیری دومین عضو باند، بلافاصله مخفیگاه آخرین نفر نیز شناسایی و در عملیاتی ویژه او نیز بازداشت شد. در بازرسی از مخفیگاه متهمان دو قبضه سلاح گرم و تعدادی فشنگ كه با آن نقشه سرقت از بانك را اجرا كرده بودند، به دست آمد. همچنین پولهای سرقتی از بانك نیز كشف شد. بدین ترتیب سارقانی كه هیچ رد و سرنخی از خود به جا نگذاشته بودند با تلاش كارآگاهان اداره آگاهی پلیس استان ایلام دستگیر شدند.
پرونده متهمان پس از تكمیل تحقیقات و بازسازی صحنه سرقت مسلحانه خود به دادگاه كیفری استان ارجاع شد و آنها به 20 سال حبس محكوم شدند.
تحقیقات برای شناسایی و دستگیری سارقان بانك بلافاصله در دستور كار قرار گرفت و تیمی ویژه، رسیدگی آن را به عهده گرفتیم. در نخستین گام طرح مهار در سطح شهر اعلام شد. اكیپهای مختلفی از ماموران در سراسر شهر در كمین بودند كه در یكی از محلهها به موتورسواری دو ترك مشكوك شدند. ماموران دستور ایست دادند، اما موتورسواران اقدام به فرار كردند. در نهایت موتورسواران كه تعادلشان را از دست داده بودند، بهناچار موتور را رها كرده و از محل فراری شدند.
نخستین سرنخ
موتورسیكلتی كه از موتورسواران بهدست آمده بود، به اداره آگاهی منتقل شد و در بررسیهای اولیه مشخص شد شماره تنه و شماره موتور مخدوش شده است. كارآگاهان تشخیص هویت با اقدامات فیزیكی روی موتور موفق شدند شماره تنه و موتور را بهدست آورند.
در ادامه بررسیها و استعلام شماره تنه و موتور، هویت مالك آن، كه یكی از سارقان بود به دست آمد. با به دست آمدن هویت یكی از متهمان، مخفیگاه او شناسایی شد. اما زمانی كه مخفیگاه را به محاصره درآوردیم، پی بردیم كه متهم از محل متواری شده است.
هویت دومین متهم
در ادامه تحقیقات و با بازبینی دوربینهای مداربسته بانك، گرچه متهمان صورتهایشان را پوشانده بودند، اما موفق به شناسایی هویت یكی دیگر از آنها شدیم. ماموران با مراجعه به مخفیگاه دومین متهم به نام بهروز، موفق به دستگیری مرد جوان شدند.
با انتقال متهم جوان به اداره آگاهی، او بدون هیچ مقاومتی به جرم خود اعتراف كرد و گفت: «از مدتی قبل همراه شهاب، صاحب موتورسیكلت و بابك تصمیم به سرقت مسلحانه از بانك گرفتیم. سردسته و مغز متفكر این سرقت شهاب بود.»
با دستگیری دومین متهم، ما هویت سومین عضو این باند را هم بهدست آوردیم. از آنجا كه احتمال میدادیم همدستان بهروز با او تماس بگیرند، گوشی تلفن همراه او را به صورت روشن گذاشته و منتظر بودیم. تا اینكه ساعت سه نیمهشب انتظار ما به پایان رسید و چندین بار با تلفن همراه بهروز تماس گرفته شد. اما من تلفن او را جواب ندادم كه در نهایت پیامكی با این مضمون كه بابك هستم و میخواهم با شما صحبت كنم، ارسال كرد.
با دریافت این پیامك و اطمینان از اینكه سردسته باند تماسگیرنده است، نصفهشب راهی بازداشتگاه شده و تلفن همراه بهروز را در اختیارش قرار دادم. قبل از تماس آموزشهای لازم در این رابطه كه صحبتی از بازداشت شدنش نداشته باشد را به او دادم.
قرار صوری
براساس آموزشهایی كه به بهروز داده بودیم، او با سردسته باند تماس گرفت و با این ادعا كه خواب بوده و متوجه تماسها نشده، گفت: «سرگردان در شهر است، جایی برای مخفی شدن ندارد و میترسد كه بازداشت شود. بهروز مدعی شد كه پس از سرقت راهی تهران شده و از بابك خواست كه خود را به تهران برساند.»
قرار بین دو متهم گذاشته شد و پس از مشخص شدن زمان و محل قرار، با هماهنگیهای قضایی با بازپرس پرونده راهی تهران شدیم. محل قرار صوری را زیرنظر گرفتیم. در زمان قرار متهم اصلی به محل قرار نیامد و دو نفر دیگر را فرستاده بود تا بهروز را به مخفیگاهشان منتقل كنند. ما بلافاصله وارد عمل شده و دو مرد جوان را بازداشت كردیم. آنها هم زمانی كه از ماجرا با خبر شدند بدون هیچ مقاومتی مخفیگاه بابك را به ما نشان داده و ما موفق شدیم بابك را در حالی كه از ناحیه شكم زخمی شده بود، بازداشت كنیم.
فرار از دست مامور
در تحقیق از بابك درخصوص زخمی شدن شكمش، او به ما گفت: «پس از سرقت از بانك راهی تهران شدم. در تهران تصمیم به سرقت گرفتم و در حال سرقت لوازم داخل خودرویی بودم كه ماموران گشت پلیس به من مشكوك شده و
بازداشتم كردند.»
متهم برایمان تعریف كرد كه پس از بازداشت، به فكر فرار میافتد و نقشهای میكشد. هنگام انتقال به كلانتری با شیء نوكتیزی شكم خود را زخمی میكند تا از این طریق او را به بیمارستان ببرند و بتواند نقشه فرارش را اجرا كند. بعد از اینكه بابك را به بیمارستان منتقل میكنند، او در فرصتی مناسب از غفلت سربازی كه وظیفه مراقبت و نگهداری او را داشته، استفاده كرده و از بیمارستان متواری میشود.
با دستگیری دومین عضو باند، بلافاصله مخفیگاه آخرین نفر نیز شناسایی و در عملیاتی ویژه او نیز بازداشت شد. در بازرسی از مخفیگاه متهمان دو قبضه سلاح گرم و تعدادی فشنگ كه با آن نقشه سرقت از بانك را اجرا كرده بودند، به دست آمد. همچنین پولهای سرقتی از بانك نیز كشف شد. بدین ترتیب سارقانی كه هیچ رد و سرنخی از خود به جا نگذاشته بودند با تلاش كارآگاهان اداره آگاهی پلیس استان ایلام دستگیر شدند.
پرونده متهمان پس از تكمیل تحقیقات و بازسازی صحنه سرقت مسلحانه خود به دادگاه كیفری استان ارجاع شد و آنها به 20 سال حبس محكوم شدند.