سعید 34 ساله و متاهل است، یك دختر دارد و می‌گوید مكانیك بوده و مغازه داشته، علاوه بر تعمیر خودرو لاستیك هم می‌فروخته، اما گرفتارشدنش در دام یك جاعل كلاهبردار او را مجبور كرد سارق مسلح شود.
چطور در دام مرد كلاهبردار افتادی؟ 
چندی پیش مردی به مغازه‌ام آمد و مدعی شد از كاركنان وزارت اطلاعات است. اعتمادم به او جلب شد و فكر نمی‌كردم او كلاهبردار و جاعل باشد. 
او از من خواست اطلاعات افرادی كه خانه‌هایشان را خالی كرده و به خارج از كشور رفته‌اند شناسایی و به او معرفی كنم .
بعد چه شد؟ 
او مرا فریب داد و من به او خانه‌ها را معرفی می‌كردم. بعد هم برای زحمتی كه می‌كشیدم به من پول می‌داد. بعد از مدتی دستگیر شده و متوجه كلاهبرداری میلیاردی او با سندسازی این خانه‌ها و فروششان شدم.
چرا سراغ سرقت مسلحانه رفتی؟ 
مرد كلاهبردار خسارت مالی یك میلیارد و نیمی به من وارد كرد. همین بدهی باعث شد به فكر سرقت مسلحانه بیفتم. 
موضوع را با دوستم در میان گذاشتم و دو نفری سراغ فروشندگان موتورهای قاچاق و غیرقانونی رفتیم. بعد از فریب به قصد معامله آنها را به مكان‌های خلوت می‌كشاندیم. 
در آنجا هم با جعل عنوان پلیس یا تهدید با اسلحه، موتورها را سرقت می‌كردیم.
موتورها را چند فروختی؟ 
هر كدام از موتورها را 16 تا 21 میلیون تومان می‌فروختیم.