نسخه Pdf

شیطان و عتیقه‌هایش!

به بهانه بازپخش سریال «گاهی به پشت‌سر نگاه‌کن»

شیطان و عتیقه‌هایش!

مجموعه تلویزیونی «گاهی به پشت سر نگاه کن» اولین بار به‌عنوان سریال مناسبتی شبکه دوی سیما در ماه رمضان سال 1393 پخش شد. این سریال به کارگردانی مازیار میری و با نقش‌آفرینی بازیگرانی چون مرحوم امین تارخ، هدایت هاشمی، محمد متوسلانی، سعید چنگیزیان، الیکا عبدالرزاقی، بهاره کیان‌افشار، نگار عابدی و... از شبکه آی‌فیلم در حال بازپخش است.

در خلاصه داستان این سریال آمده است: این سریال روایتگر مرد کارخانه‌داری به نام جلال تابش با بازی مرحوم تارخ است که با ماجراهای متعددی روبه‌رو می‌شود. او آدم خودساخته‌ای است که کارش را از صفر شروع کرده اما اکنون که کارخانه‌اش توسعه یافته از طرفی با مشکلی به نام واردات بی‌رویه جنس‌های خارجی روبه‌روست و از طرفی اطرافیان و دشمنان دیرینه‌اش تصمیم دارند او را با پاپوش ورشکسته کنند.
مرحوم امین تارخ که در سریال گاهی به پشت سر نگاه کن یکی دیگر از نقش‌آفرینی‌های مقتدرانه خود را انجام داده، قبلا در سریال «اغما» هم نقش نخبه‌ای را بازی کرده بود که وارد تعامل با یک شیطان می‌شود و فریب او را می‌خورد! شیطانی که از عالم غیب در جسم یک فرد متوفی رسوخ می‌کند و به انحراف دکتر پژوهان دست می‌زند. امین تارخ در سریال گاهی به پشت سر نگاه کن نیز در نقش جلال تابش در وضعیت مشابهی قرار می‌گیرد، منتها این بار شیاطین نه از عالم غیب که در دنیای واقعی مشغول تبهکاری هستند و او را به سمت پرتگاه می‌برند. این بار یک «عتیقه» مثل شیطان است و کارکرد فریب شخصیت اول این سریال را برعهده دارد. 
سریال گاهی به پشت سر نگاه کن پر از شیاطینی است که هم نوکیسه و زراندوز هستند و هم انسان‌های میان‌مایه‌ای همچون جلال تابش را به‌راحتی فریب می‌دهند و هم از انسان‌های خوب می‌ترسند. این مضمون مترقی و بسیار مناسبی برای یک سریال ماه‌رمضانی است. 
سریال گاهی به پشت سر نگاه کن با برخورداری از فیلمنامه‌ای مستحکم، استفاده از بازیگران قدرتمند و شاخص و ساختاری ممتاز و متمایز از سایر سریال‌ها، به یک درام پلیسی و کارآگاهی هم تبدیل شده است. بااین‌حال، آنچه به این سریال لطمه وارد کرده، شروع نه‌چندان جذاب آن است. 
یک سریال، باید در همان قسمت اول، داستان اصلی خود را شروع کند، یا حداقل ماجراهایی گرم و مجذوب‌کننده را سرآغاز درام خود قرار دهد. این درحالی است که مازیار میری در انتخاب شروع داستان سریال خود، اشتباه استراتژیکی را مرتکب شده است. طوری که چند قسمت اول این سریال به ماجرای یافتن یک عتیقه توسط دو خلافکار و تلاش برای رسیدن به مرز و گره‌خوردن آنها با کاروان کمک به زلزله‌زده‌ها اختصاص داشت. پس از دو قسمت، ناگهان مخاطب به زمان حال و کارخانه‌ای رو به فرسایش پرت می‌شود. اگر از همان قسمت نخست، مسأله ورشکستگی کارخانه و کشمکش میان مدیران کارخانه و دشمن‌های آنها کلید می‌خورد و در خلال این حوادث، داستان مربوط به گذشته هم ترسیم می‌شد، جذابیت این سریال افزون‌تر می‌گردید. همچنان که در قسمت‌های پایانی نیز حجم دیالوگ‌ها بسیار زیاد شده و ضرباهنگ کار، کشدار شد.

آرش فهیم - سردبیر قاب‌کوچک
ضمیمه کلیک