درباره دو بانوی بهشتی که این روزها نامشان را میشنویم
بوی بهشت
آنقدر تاریخ و ابر و ماه و خورشید و فلک دور هم چرخیدهاند و روزها را شب کردهاند که حالا رسیدهایم به زمانی که تولد حضرتمسیح(ع) و وفات حضرت فاطمهزهرا(س) نزدیک هم شدهاند. این تلاقی تاریخی برای ما خیلی حرف دارد؛ به نظر من خدا عادت دارد حرفهایش را در لفافه بزند و هوشمندی ما را بسنجد. انگار باید ذرهبین دست بگیریم و دنبال نشانهها در لابهلای تاریخ بگردیم. در این صفحه از دو زن میخوانیم؛ دو بانوی بهشتی که تاثیر زیادی داشتهاند؛ یکیشان مادر حضرت عیسی(ع) است و دیگری، انگیزه خلقت حضرت فاطمهزهرا(س).
حضرت مریم(س)
مریم بود. دختر عمران. هنوز هم هست و تا زمانی که پسرش عیسی(ع) در کاروان منجی عالم قدمقدم پیش بیاید هم، مادرش خواهد بود. قرآن را که باز میکنیم، در سورهای به نام این بانوی بهشتی، خدا داستان زندگیاش را برایمان نقل میکند؛ از تولد خودش تا ولادت پسرش حضرتعیسی(ع). معجزهای که در آن زمان چالشهای عجیبی برای این خانم به وجود آورده بود. تولد حضرت مریم(س) را 20 سال قبل از ولادت فرزندش دانستهاند و این یعنی هنگام ولادت پسرش، در ایام جوانی به سر میبرده. داستان بهدنیاآمدن حضرت مریم(س) هم قصهای پرفرازونشیب است. مادر او حدودا 30 سال منتظر فرزندی از سوی خدا بود و نذر کرده بود اگر صاحب فرزندی شد، او خدمتکار معبد بیتالمقدس شود و به کارهای آنجا بپردازد. چرخ روزگار میچرخد و لطف خدا شامل حال مادر او، حنه میشود و دختری در دامنش قرار میگیرد. حالا نوبت ادا شدن نذر مادر است؛ مادری که پس از 30 سال انتظار، به وصال فرزندش رسیده و باید او را وقف خدا کند. در آیات ۳۵ تا ۳۷ سوره آلعمران به نذر مادر حضرتمریم(س) و پذیرفتهشدن آن از سوی خدا اشاره شده است. پس از تولد مریم، مادرش با توجه به نذری که کرده بود، او را به معبد برد و به کاهنان سپرد. آنان برای سرپرستی او اختلافنظر پیدا کردند و برای این کار قرعه زدند و قرعه به نام زکریا(ع) افتاد. براساس برخی گزارشها، زکریا(ع) شوهرخاله مریم بود. زکریا(ع) مقدمات شیرخوارگی و تربیت او را فراهم کرد و وقتی به حدی از رشد رسید، جایگاهی برای او در معبد تعیین نمود و مریم در آن به عبادت میپرداخت. حضرتمریم(س) در عبادت به درجهای رسید که در بنیاسرائیل ضربالمثل شد! پس از همه اینها به ماجرای بهدنیاآمدن عیسی(ع) میرسیم؛ ماجرایی که بسیار شنیدنی است و در منابع مسیحیان، یعنی انجیل و در قرآن هم با تفاوت بسیار کمی آمده است. فرشتهای نزد حضرت مریم(س) میآید و به او بشارت پسری پاک را میدهد. حضرت مریم(س) با تعجب میپرسند که چطور صاحب فرزندی میشوم درحالیکه تا حالا دست بشری مرا لمس نکرده است؟ فرشته پاسخ میدهد این فرمانی از طرف خداست و این کار برای او آسان است. مریم(س) عابدهای عفیف بود و حالا باید پسری را درون خودش پرورش میداد. مریم(س) از ترس تهمتهاى مردم به مکان دوردستى رفت و از همه کنارهگیرى کرد. او پس از گذراندن مدت بارداریاش و زمان بهدنیاآمدن فرزندش، کنار نخل خشکیدهای وضعحمل میکند و بعد آن درخت را تکان میدهد. نخل بهصورت معجزهآسایی سبز میشود و به بار مینشیند و حضرتمریم(س) از خرمای تازهای که پایین میافتد میخورد. حالا وقت برگشتن به سمت شهر و دیار خودش است. او در برخورد با قوم خود مامور به روزه سکوت میشود. او باید به افراد کیش خود چه بگوید؟ این فرزند را از کجا آورده است؟ قضاوتهایشان را چه کار کند؟ مریم(س) فرزندی در بغل دارد و به دیار خودش برگشته است و کلامی حرف نمیزند. مردم متعجب شدهاند و هرکس سؤالی دارد. اینجاست که به اذن خدا بازهم معجزهای رخ میدهد و عیسی(ع) زبان به سخن باز میکند: «منم بنده خدا، به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است و هرجا که باشم مرا با برکت قرار داده و تا زندهام به نماز و زکات سفارش کرده است و مرا نسبت به مادرم نیکوکار کرده و زورگو و نافرمانم نکرده است؛ و سلام بر من، روزى که زاده شدم و روزى که مىمیرم و روزى که زنده برانگیخته مىشوم.» و اینجاست که عظمت حضرتمریم(س)درک میشود؛ تنها زنی که نامش در قرآن آمده و خود خدا، تربیت او را بر عهده گرفته است تا در عنفوان جوانی، زنی باشد آزاده و قوی، که در آماج بلا و تهمت و قضاوت، جز به حرف خدایش کاری نمیکند.
حضرتزهرا(س)
فاطمه(س) بود. دختر محمد(ص). هنوز هم هست. مادامی که عاشقانش عمود عزا برای او و خاندانش برپا کنند، مادر تمامی شیعیان هست و خواهد بود. تا زمانی که راهشان رهرو داشته باشد و حرفشان دهانبهدهان و عملبهعمل بچرخد، بهترین بانوی هر دو جهان است و خواهد بود. تا وقتی که پسرش، مهدی(عج) خودش را به تمام جهانیان معرفی کند و صدایش به گوش خواب و بیدار و پیر و جوان برسد راهش پر از رهرو است.
قرآن برایش سوره کوثر را کنار گذاشته و دارد در لفافه میگوید که خیر کثیر اوست؛ انگیزه خلقت و علت وجود ما هم اوست. اویی که خدا جهان را به واسطه حضور خودش و پدرش و همسرش و فرزندانش خلق کرده و ما زیر سایهسارشان نفس میکشیم. پدرشان که اولین مربی فرهنگی عالم بشریت بود، دختری پرورش داده بود که او را «امابیها» میخواند و مهر و محبتش لحظهای از فاطمه(س) دریغ نمیشد و خشم و خشنودی او را خشم و خشنودی خودش میدانست.
او در سال دوم هجرت با امامعلی(ع)، حیدر کرار و تنها همکفوش ازدواج کرد. پیامبر اسلام، پدر حضرت فاطمه زهرا(س) فرموده بودند: اگر علی خلق نشده بود، هیچ فرد لایقی برای دخترم فاطمه وجود نداشت. فاطمه(س) که بود؟ از دوره کودکی و نوجوانی حضرت زهرا گزارشهایی مربوط به همراهی او با پیامبر در مقابل خشونتهای مشرکان، حضور او در شعب ابیطالب و هجرت به مدینه همراه امامعلی(ع) نقل شده است.
او بعد از هجرت و ازدواج، فعالیتهای اجتماعی بسیاری داشت. انجام فعالیتهای اجتماعی و همراهی با پیامبر اسلام(ص) در برخی از جنگها مثل فتح مکه ازجمله کارهای او بعد از هجرت بود. به زندگی این بانو که نگاه میکنیم، هیچ اثری از انفعال و بیتفاوتی نسبت به قضایای جامعه نمیبینیم و نقش پررنگ او را در وقایع میبینیم. پس از اینکه پیامبر(ص) چشم از جهان فروبستند، ماجرای سقیفه شروع شد؛ ماجرایی که سرآغاز آبشدن شمعی به نام مادر بود. پس از تشکیل شورای سقیفه، فاطمه(س) با این اقدام مخالفت کرد و دست به بیعت نداد. همچنین در جریان مصادره فدک و دفاع از حق همسر، امیرالمومنین علی(ع) خطبهای خواند که به خطبه فدکیه معروف است.
او تنها مدت کمی پس رحلت پدرش، پیامبر اکرم(ص) و در جریان حمله ماموران خلیفه به خانهاش مورد آسیب جدی قرار گرفت و بعد از مدت کمی پر کشید و پیش پدرش رفت. پدر به قولش عمل کرده بود، چون روزی به دخترش گفته بود که او اولین کسی است که از خانوادهاش به ایشان ملحق میشود. حضرت زهرا(س) مادر حسنین(ع) و دختران کوچک باید پرواز میکرد. فاطمه، فاطمه بود و هنوز هم بهترین الگو برای زنان است؛ زنانی که چه در عرصه دختری، همسری و مادری و اجتماعی به دنبال یک خطمشی جدی و عفیفانه هستند؛ زنانی که آزادانه و در پناه خدا، کنشگری فعالند و با تمسک به بانوی دوعالم، طرفدار حقند و برای احقاق این حق، از هیچچیزی پا پس نمیکشند؛ زنانی که امامزمان خود را میشناسند و راهشان را مشخص کردهاند؛ راهی که باید به خوبیها ختم شود؛ هرچند که بین مسیر پر از چاله و چاه باشد!
عطیه ضرابی
مریم بود. دختر عمران. هنوز هم هست و تا زمانی که پسرش عیسی(ع) در کاروان منجی عالم قدمقدم پیش بیاید هم، مادرش خواهد بود. قرآن را که باز میکنیم، در سورهای به نام این بانوی بهشتی، خدا داستان زندگیاش را برایمان نقل میکند؛ از تولد خودش تا ولادت پسرش حضرتعیسی(ع). معجزهای که در آن زمان چالشهای عجیبی برای این خانم به وجود آورده بود. تولد حضرت مریم(س) را 20 سال قبل از ولادت فرزندش دانستهاند و این یعنی هنگام ولادت پسرش، در ایام جوانی به سر میبرده. داستان بهدنیاآمدن حضرت مریم(س) هم قصهای پرفرازونشیب است. مادر او حدودا 30 سال منتظر فرزندی از سوی خدا بود و نذر کرده بود اگر صاحب فرزندی شد، او خدمتکار معبد بیتالمقدس شود و به کارهای آنجا بپردازد. چرخ روزگار میچرخد و لطف خدا شامل حال مادر او، حنه میشود و دختری در دامنش قرار میگیرد. حالا نوبت ادا شدن نذر مادر است؛ مادری که پس از 30 سال انتظار، به وصال فرزندش رسیده و باید او را وقف خدا کند. در آیات ۳۵ تا ۳۷ سوره آلعمران به نذر مادر حضرتمریم(س) و پذیرفتهشدن آن از سوی خدا اشاره شده است. پس از تولد مریم، مادرش با توجه به نذری که کرده بود، او را به معبد برد و به کاهنان سپرد. آنان برای سرپرستی او اختلافنظر پیدا کردند و برای این کار قرعه زدند و قرعه به نام زکریا(ع) افتاد. براساس برخی گزارشها، زکریا(ع) شوهرخاله مریم بود. زکریا(ع) مقدمات شیرخوارگی و تربیت او را فراهم کرد و وقتی به حدی از رشد رسید، جایگاهی برای او در معبد تعیین نمود و مریم در آن به عبادت میپرداخت. حضرتمریم(س) در عبادت به درجهای رسید که در بنیاسرائیل ضربالمثل شد! پس از همه اینها به ماجرای بهدنیاآمدن عیسی(ع) میرسیم؛ ماجرایی که بسیار شنیدنی است و در منابع مسیحیان، یعنی انجیل و در قرآن هم با تفاوت بسیار کمی آمده است. فرشتهای نزد حضرت مریم(س) میآید و به او بشارت پسری پاک را میدهد. حضرت مریم(س) با تعجب میپرسند که چطور صاحب فرزندی میشوم درحالیکه تا حالا دست بشری مرا لمس نکرده است؟ فرشته پاسخ میدهد این فرمانی از طرف خداست و این کار برای او آسان است. مریم(س) عابدهای عفیف بود و حالا باید پسری را درون خودش پرورش میداد. مریم(س) از ترس تهمتهاى مردم به مکان دوردستى رفت و از همه کنارهگیرى کرد. او پس از گذراندن مدت بارداریاش و زمان بهدنیاآمدن فرزندش، کنار نخل خشکیدهای وضعحمل میکند و بعد آن درخت را تکان میدهد. نخل بهصورت معجزهآسایی سبز میشود و به بار مینشیند و حضرتمریم(س) از خرمای تازهای که پایین میافتد میخورد. حالا وقت برگشتن به سمت شهر و دیار خودش است. او در برخورد با قوم خود مامور به روزه سکوت میشود. او باید به افراد کیش خود چه بگوید؟ این فرزند را از کجا آورده است؟ قضاوتهایشان را چه کار کند؟ مریم(س) فرزندی در بغل دارد و به دیار خودش برگشته است و کلامی حرف نمیزند. مردم متعجب شدهاند و هرکس سؤالی دارد. اینجاست که به اذن خدا بازهم معجزهای رخ میدهد و عیسی(ع) زبان به سخن باز میکند: «منم بنده خدا، به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است و هرجا که باشم مرا با برکت قرار داده و تا زندهام به نماز و زکات سفارش کرده است و مرا نسبت به مادرم نیکوکار کرده و زورگو و نافرمانم نکرده است؛ و سلام بر من، روزى که زاده شدم و روزى که مىمیرم و روزى که زنده برانگیخته مىشوم.» و اینجاست که عظمت حضرتمریم(س)درک میشود؛ تنها زنی که نامش در قرآن آمده و خود خدا، تربیت او را بر عهده گرفته است تا در عنفوان جوانی، زنی باشد آزاده و قوی، که در آماج بلا و تهمت و قضاوت، جز به حرف خدایش کاری نمیکند.
حضرتزهرا(س)
فاطمه(س) بود. دختر محمد(ص). هنوز هم هست. مادامی که عاشقانش عمود عزا برای او و خاندانش برپا کنند، مادر تمامی شیعیان هست و خواهد بود. تا زمانی که راهشان رهرو داشته باشد و حرفشان دهانبهدهان و عملبهعمل بچرخد، بهترین بانوی هر دو جهان است و خواهد بود. تا وقتی که پسرش، مهدی(عج) خودش را به تمام جهانیان معرفی کند و صدایش به گوش خواب و بیدار و پیر و جوان برسد راهش پر از رهرو است.
قرآن برایش سوره کوثر را کنار گذاشته و دارد در لفافه میگوید که خیر کثیر اوست؛ انگیزه خلقت و علت وجود ما هم اوست. اویی که خدا جهان را به واسطه حضور خودش و پدرش و همسرش و فرزندانش خلق کرده و ما زیر سایهسارشان نفس میکشیم. پدرشان که اولین مربی فرهنگی عالم بشریت بود، دختری پرورش داده بود که او را «امابیها» میخواند و مهر و محبتش لحظهای از فاطمه(س) دریغ نمیشد و خشم و خشنودی او را خشم و خشنودی خودش میدانست.
او در سال دوم هجرت با امامعلی(ع)، حیدر کرار و تنها همکفوش ازدواج کرد. پیامبر اسلام، پدر حضرت فاطمه زهرا(س) فرموده بودند: اگر علی خلق نشده بود، هیچ فرد لایقی برای دخترم فاطمه وجود نداشت. فاطمه(س) که بود؟ از دوره کودکی و نوجوانی حضرت زهرا گزارشهایی مربوط به همراهی او با پیامبر در مقابل خشونتهای مشرکان، حضور او در شعب ابیطالب و هجرت به مدینه همراه امامعلی(ع) نقل شده است.
او بعد از هجرت و ازدواج، فعالیتهای اجتماعی بسیاری داشت. انجام فعالیتهای اجتماعی و همراهی با پیامبر اسلام(ص) در برخی از جنگها مثل فتح مکه ازجمله کارهای او بعد از هجرت بود. به زندگی این بانو که نگاه میکنیم، هیچ اثری از انفعال و بیتفاوتی نسبت به قضایای جامعه نمیبینیم و نقش پررنگ او را در وقایع میبینیم. پس از اینکه پیامبر(ص) چشم از جهان فروبستند، ماجرای سقیفه شروع شد؛ ماجرایی که سرآغاز آبشدن شمعی به نام مادر بود. پس از تشکیل شورای سقیفه، فاطمه(س) با این اقدام مخالفت کرد و دست به بیعت نداد. همچنین در جریان مصادره فدک و دفاع از حق همسر، امیرالمومنین علی(ع) خطبهای خواند که به خطبه فدکیه معروف است.
او تنها مدت کمی پس رحلت پدرش، پیامبر اکرم(ص) و در جریان حمله ماموران خلیفه به خانهاش مورد آسیب جدی قرار گرفت و بعد از مدت کمی پر کشید و پیش پدرش رفت. پدر به قولش عمل کرده بود، چون روزی به دخترش گفته بود که او اولین کسی است که از خانوادهاش به ایشان ملحق میشود. حضرت زهرا(س) مادر حسنین(ع) و دختران کوچک باید پرواز میکرد. فاطمه، فاطمه بود و هنوز هم بهترین الگو برای زنان است؛ زنانی که چه در عرصه دختری، همسری و مادری و اجتماعی به دنبال یک خطمشی جدی و عفیفانه هستند؛ زنانی که آزادانه و در پناه خدا، کنشگری فعالند و با تمسک به بانوی دوعالم، طرفدار حقند و برای احقاق این حق، از هیچچیزی پا پس نمیکشند؛ زنانی که امامزمان خود را میشناسند و راهشان را مشخص کردهاند؛ راهی که باید به خوبیها ختم شود؛ هرچند که بین مسیر پر از چاله و چاه باشد!
عطیه ضرابی