نسخه Pdf

نوار باریک پرحاشیه

درباره چیزهایی که از کشور فلسطین و نوارغزه نشنیده‌ایم

نوار باریک پرحاشیه

نوار غزه یا به قول عرب زبان‌ها قطاع غزه، منطقه‌ای ساحلی است که بعد از اشغال اسرائیل و شروع ظلم چندساله‌شان، به تعبیر برخی تبدیل شده به بزرگ‌ترین زندان انسانی جهان! در سمت غرب مختوم به دریای مدیترانه است و از جنوب غرب با مصر همسایه است و تمام منطقه‌اش تحت حصر اسرائیل قرار دارد. هر چند حاکمیت خودگردان فلسطین، آنجا را اداره می‌کند اما راه‌های زمینی و هوایی و دریایی‌شان تحت کنترل اسرائیل است و تا تقی به توقی می‌خورد، سودای حمله به مردم بینوای این منطقه به سرشان می‌زند و مثل بختک به جان آنها می‌افتند. اما جدای از اینها، می‌خواهم برایتان از غزه بگویم، منطقه‌ای باستانی با مردمی بیشتر عرب زبان و مسلمان که سال‌هاست‌ گرد جنگ بر لایه به لایه سرزمین‌شان نشسته است.

نماد‌هایی خوشمزه!
دنبال خواص زیتون می‌گشتم تا بدانم چرا نماد مقاومت مردم غزه شده است؛ جدای از این‌که دانستم در طول تاریخ، بخشی از تامین معاش و کشاورزی مردم نوار غزه با همین درختان زیتون بوده و هست، فهمیدم نمادین بودن زیتون برمی‌گردد به خیلی سال پیش و نه تنها نماد مردم غزه است بلکه حتی در تمدن‌های مختلف و در طول تاریخ، شاخه زیتون نماد صلح و مقاومت بوده و در پرچم سازمان ملل متحد هم تصویرش حضور دارد. شاید به این دلیل که زیتون درختی همیشه سبز و جاودان است، حتی اگر نابود هم بشود باز هم خودش را احیا می‌کند و سرپا می‌شود. اما از همه اینها جالب‌تر، این بود که میان جست‌وجو هایم، به محتوایی برخوردم که عجیب بود و خواندنی و چنین می‌گفت که گویا در سال 1967، اسرائیل استفاده از پرچم فلسطین را در غزه و کرانه باختری ممنوع می‌کند و هیچ‌کس حق استفاده از این پرچم را نداشته و هیچ هنرمندی اجازه نداشته پرچم فلسطین را در آثارش نقاشی کند؛ همین، ذهن خلاق و مبارز هنرمندان‌شان را به کار می‌اندازد و تصمیم می‌گیرند به جای پرچم، تصویر هندوانه قاچ شده را به طور نمادین در نقاشی‌های سیاسی و مقاومت‌طلبانه‌شان جای دهند! اما شاید بپرسید چرا هندوانه؟! جانم برایتان بگوید پرچم چندرنگ فلسطین متشکل از رنگ مشکی، سفید، سبز و قرمز است و به گمانم همین توضیح کافی بود تا متوجه شوید برای چه، هندوانه قاچ شده را جایگزین کردند. اما این بحث به همانجا محدود نشد و در سال‌های اخیر که اسرائیل این پرچم را در فضای مجازی‌شان هم سانسور می‌کند، مردم غزه به‌خصوص نسل جدید و جوان‌تر، به کرات از ایموجی هندوانه استفاده می‌کنند و انگار که می‌خواهند بگویند: « ما هنوز هستیم، وجود داریم و می‌مانیم».

غذای غزه 
اما از هر چه بگذریم، سخن از غذا خوش‌تر است! از آنجا که این سرزمین در طول تاریخ، تحت حاکمیت امپراتوری‌های بزرگ و متنوعی بوده، غذای مردم غزه و به طور کلی غذاهای فلسطینی تحت تاثیر فرهنگ تمدن‌هایی قرار گرفته است که روزی بر آن سرزمین حاکمیت داشته، از اوایل دوران اسلامی گرفته تا فرمانروایی عباسیان که از آشپزی پارسیان تاثیر می‌گرفتند و بعد از آن، در زمان پادشاهی عثمانی‌ها که ترکان، بیشترین تاثیر را بر آشپزی فلسطینی گذاشتند. همچنین غداهای‌شان اشتراکاتی با غذاهای سوری هم دارد. در میان مردم فلسطین، بعضی از غذاها مشترک است‌؛ مثل فاصولیا بیضاء، سمبوسه، خوراک لوبیا سبز و.. اما در هر شهری از این سرزمین، با توجه به موقعیت جغرافیایی و آب و هوایی آن بخش، تفاوت‌هایی در سبک آشپزی پیدا می‌شود.
 غذاهای غزه، نوعی غذای شامی هستند؛ همچنین ساحلی بودن غزه باعث می‌شود طبخ انواع و اقسام ماهی‌های دریای مدیترانه باب میل این مردم باشد‌. آنها غذاهای دریایی متنوعی دارند، از ادویه‌های گوناگون استفاده می‌کنند و بسیار علاقه‌مند به فلفل هستند. از معروف‌ترین غذاهای غزه می‌شود به سمک مشوی مع صوص الطرطور، فریکه و.. اشاره کرد. 

کم‌مساحت اما پرجاذبه
وقتی صحبت از قدمت نوار غزه می‌شود و آثار‌ باستانی‌اش، آنچه بیش از بیش آزاردهنده است، سایه جنگ و آشوبی است که سال‌ها بر سر این سرزمین سنگینی کرده و می‌کند. به‌رغم آنچه تا الان درباره غزه شنیده‌ایم و تنها صحبت از ویرانی و رنج بوده، شهر غزه که یکی از بزرگ‌ترین شهر‌های باریکه غزه است، از قدیمی‌ترین شهر‌های جهان به شمار می‌رود. تاریخدانان عمر این شهر را حدود 5000 سال تخمین زده‌اند و آثار باستانی ریز و درشت از ظروف سفالین گرفته تا بنا‌های باستانی، در این سرزمین یافت می‌شود. با این‌که کاوش‌های باستانی در این سرزمین جنگزده به طور کامل انجام نشده و چه بسا ویرانی‌های اخیر صدمه جدی به این بناها و آثار باستانی وارد کرده باشد، اما همچنان اماکن تاریخی جالب و جذابی در این شهر قرار دارد. شهر غزه مساحت چندان زیادی ندارد اما مصداق بارز آن عبارت «کم اما با کیفیت» است. یکی از بناهای دیدنی این شهر، قلعه‌ای قدیمی‌ است که قصر نام دارد. این بنا در قلب شهر غزه و در قرن سیزدهم به دست سلطان مملوک بنا شده است که البته بخش قلعه این بنا، متعلق به فرماندار عثمانی در قرن هفدهم است، بعدتر انگلیسی‌ها از آن برای نیرو‌های پلیس خود استفاده می‌کردند و مصری‌ها آن را تبدیل به مدرسه دخترانه کردند. در حال حاضر نیز به موزه بدل شده است. 

مردی آزاده از دامان اشغال 
نمی‌توان از غزه صحبت کرد و بحث از مقاومت مردم فلسطین به میان بیاید اما نامی از محمود درویش نیاورد. این شاعر نامدار متولد روستا البروه و اصالتا فلسطینی است. او در زمان حیات خود، صدای مردم رنج کشیده وطن خود بوده و همچنان اشعار او میان طرفدارانش با ملیت‌ها و زبان‌های متفاوت، دست به دست می‌چرخد و ماندگار است. او چه در زمینه هنری یعنی شعر و نویسندگی و چه در زمینه سیاسی مثل عضویت در انجمن‌های مختلف، همواره نوای وطن‌دوستی و ظلم‌ستیزی سر داده و این، به وضوح در آثار و حتی سرگذشت زندگی درویش عیان است. اولین تجربه تلخ او از ظلم، شاید برگردد به شش‌سالگی‌اش، زمانی که مجبور به ترک وطن شد تا زنده بماند و وقتی بعد از مدتی دوباره به زادگاهش بازگشت، جز ویرانی هیچ ندید. 
به قول یک شاعر جوان فلسطینی که گفته: «غزه ما را شاعر می‌کند». به گمانم جنگ و اوضاع آشفته وطن درویش، از او چنین هنرمند مبارزی ساخته، چنان که می‌گوید: «در زیر تازیانه/ در زیر بند/ در قساوت زنجیرها/خواهم گفت:/هزاران هزار مرغ/ بر شاخه‌های قلبم / در کار آفریدن نغمه پیکارند».این شعر که خواندید، متعلق به کتاب» اگر باران نیستی نازنین، درخت باش»، گزیده‌ای از اشعار محمود درویش در مقاطع مختلف زندگی اوست. از دیگر کتاب‌های او می‌شود به گنجشک‌های بی‌یال، برگ‌های زیتون و در محاصره اشاره کرد؛ انس با اشعار او، ما را به شناخت هر چه بهتر بینش مردم غزه نزدیک می‌کند. 

کوچک‌ترین بازمانده 
لطیفه جسم کم‌جانش را روی زمین می‌کشد تا به پیکر همسرش، سعید برسد. درد تنش که هیچ، قلبش آکنده از درد و رنج است و وقتی آخرین تیر را بر جان لطیفه می‌زنند، با چشمانی خیره و نگران به خانه‌ای که جگرگوشه‌اش در آن تنها مانده، به مرگ تن می‌دهد. چشمان سعید هم بعد از مرگ دلواپس است، دلواپس دختری که تنها فرزندشان بود و نور چشمش. از مطبش تا خانه را برای او دویده بود، از کوچه پس‌کوچه‌ها فرار کرده و درد دست تیر خورده‌اش را تاب آورده بود تا به دخترش برسد، اما در چند قدمی خانه‌شان، او را کشته بودند. حال، زن و مرد با تن‌هایی بی‌جان روی زمین افتاده‌اند و صدای گریه نوزاد از خانه مشترک‌شان به گوش می‌رسد. همان خانه‌ای که کمی بعد، یهودیان غصبش می‌کنند و فرزند جامانده در خانه را، به فرزند خواندگی قبول. آنچه گفتم پایان که نه، شروع یک روایت است از نوزاد جامانده فلسطینی در دل دشمن، اثری که برخی آن را بهترین و مهم‌ترین فیلم سینمای جهان درباره فلسطین می‌دانند. فیلم «بازمانده» با کارگردان ایرانی، سیف‌ا... داد و با بازیگرانی عرب زبان در لاذقیه و دمشق ساخته شده و راوی بخشی از مشقت و ظلمی است که سال‌ها به این مردم تحمیل شده است. این فیلم برگرفته از داستان «بازگشت به حیفا» اثر غسان کفانی است، نویسنده‌ فلسطینی که صهیونیست قلمش را تاب نیاورد و او را به شهادت رساند. 

مریم شاه‌پسندی
ضمیمه قفسه کتاب