نسخه Pdf

سیا نور

یک روشنگری عمیق درباره چیزهایی که به زندگی ما روشنی می‌بخشند

سیا نور

می خواهم درباره نور با شما صحبت کنم. چیزی که معمولا در ادبیات دینی و عرفانی ما آن را به اشیا، اشخاص یا تصورات مقدس نسبت می‌دهیم. نورانی بودن همیشه برای‌مان خصلت آدم‌های خوب است. شاید محل تأمل باشد که چرا این اشعه‌های فیزیکی که به آنها می‌گوییم نور، این‌قدر برای بشر مهم شده است. من فکر نمی‌کنم تا حالا کسی خدا را به نور تشبیه نکرده باشد. چه وجه شبهی در کار است که کار تشبیه نور تا خدا هم رسیده؟ شاید همین موضوع خوبی برای اهالی تحقیق باشد اما اجمالا در هفت قسمت سعی داریم از دریچه‌های متفاوتی به این واژه و معانی و مصادیقش نگاه کنیم. شما هم بخوانید تا با هم نگاه کنیم!

ازخودگذشتگی
در فلسفه یکی از بزرگان، شیخ اشراق است. او شاید مهم‌ترین کسی بوده که خداوند را به نور تشبیه کرده است. وقتی کتاب‌های او را می‌خوانیم متوجه نکته‌ای می‌شویم که شاید طرحش خالی از لطف نباشد. او می‌گوید نور هم «ظاهر لذاته» است و هم «مظهر لغیره»! اینها عربی‌اش بود، فارسی‌اش می‌شود این‌که نور هم ظاهرکننده خودش است و هم ظاهرکننده غیر از خودش. به بیان ساده فیزیکی تا نور نباشد ما نمی‌توانیم چیزی را ببینیم! از لوازم دیدن نور است. این یعنی حتی اگر شما چشم عقاب هم داشته باشی، تا نور به کمک شما نیاید، دیدن ممکن نیست. البته اگر از دوربین دید در شب استفاده کردید، آنجا بحث متفاوت می‌شود! حال سؤال این است که به‌راستی نور چگونه این کار را می‌کند. با یک بررسی ساده می‌توان به جواب رسید. نور خاصیت ازخودگذشتگی دارد! یعنی وقتی به چیزی برخورد می‌کند معمولا از خودش می‌گذرد و منعکس می‌شود. ضمن این‌که آن چیز هرقدر شفاف‌تر باشد، نور بیشتری از خود عبور می‌دهد و بنابراین نور بیشتر جذب می‌کند اما وضعیت آن دسته از اشیا یا اشخاص یا قلب‌هایی که رو به سیاهی رفته‌اند یا احیانا کدر شده‌اند، این‌گونه نیست. آنها نور را پس می‌زنند! حتی نور را! نوری که مشتاق عبور است و مشتاق روشن کردن... . 

تو خود حجاب خودی!
در قسمت قبلی وقتی از خود گذشتگی نور صحبت کردیم حتما با خودتان گفتید نور عجب چیز خفنی است. چقدر نورانی بودن خوب است! اما باید خدمت‌تان عرض کنم که در بی‌عیب خداست! حتی خود نور هم گاهی مانع دریافت نور بیشتر می‌شود. اجازه دهید توضیح دهم. ما یک چیزی داریم در جهان به نام عجب! عجب که روی عینش ضمه دارد، همان غرور خودمان است اما با یک تفاوت بزرگ. ما مثلا ممکن است مغرور شویم که لابد درس‌مان از بغل‌دستی‌مان بهتر است یا مغرور شویم که مثلا نسبت به همسایه بابای پولدارتری داریم. اینها که گفتم غرور است و معمولا افراد مغرور در یک سری ویژگی‌ها مشترک‌اند؛ اولا خیلی خودشان را می‌گیرند، ثانیا همیشه غبغب‌شان بیرون زده، ثالثا خیلی تلخ و بی‌ادب هستند! اما باید توجه داشته باشیم آدم‌های که عجب دارند، اتفاقا اصلا این‌گونه نیستند. شاید یکی را ببیند که از سرتاپاش نور می‌ریزد، خیلی هم بچه مسلمان است اما خب همین زیادی خوب بودنش کار دستش می‌دهد. «عجب» به معنای «خوب انگاشتن» خود است، بدون آن‌که شخص توجه به غیر داشته و خود را از دیگران برتر، همسان یا فروتر بیند. عجب بزرگداشت خود به لحاظ نعمت و فراموش کردن خدا به عنوان نعمت‌دهنده است، در حالی که انسان می‌داند با همه کمالاتی که ممکن است داشته باشد در مقابل عظمت هستی و کمالات آن، سرسوزنی هم به حساب نمی‌آید. علم نور است، عبادت نور است، اخلاق خوب نور است! اما گاهی اگر برای همین نورهای عزیزمان اسپند دود کردیم و دچار خودمهم‌پنداری مزمن شدیم، بین ما و خالق فاصله و حجابی ایجاد می‌شود از جنس نور! جنسش نور است اما حجاب است، فاصله داشتن، بدبختی است ... .

آیه‌های نور
خب! دوستان عزیز رسیدیم به یک بخشی از این کلاف که دوست داریم از قرآن برای‌تان بگوییم. کتاب آسمانی ما سوره‌ای دارد به نام نور. نور ۶۴ آیه دارد و از آن سوره‌های خیلی مهم قرآن است که کلی دستورات عملی ریز داده است. اصلا نمی‌خواهیم زیاده‌گویی کنیم، آن‌قدر خود آیات روشن‌اند که راه بهانه‌جویی بر آدمیزاد بسته می‌شود؛ البته آدمیزاد، آدمیزاد است! کاری نمی‌شود کرد، کسی که بخواهد نفهمد، نمی‌فهمد! کسی هم که قصد فهمیدن داشته باشد، می‌فهمد! از این دو حال خارج نیست. برخورد بعضی‌ها با دین مثل برخورد بعضی‌ها با غذاست! آن بخش غذا را که دوست دارند، فقط می‌خورند. به بخشی از دین ایمان می‌آورند و به بخش دیگرش نه! مثل حکایت مردی که از کل احکام روزه فقط به افطارش عمل می‌کرد! ما یک اصل اساسی داریم که رشد سختی دارد! این اصل اساسی را به‌راحتی در نسبت با چیزی مثل کنکور درک می‌کنیم؛ چون نفعش قابل لمس است اما در نسبت با خدا گاهی درک‌مان خراب است. وقتی درگیر فهم کاریکاتوری شدیم و فقط بخش‌هایی که دوست داریم را از دین خدا کردیم، درباره آن بخش‌های دیگرش که مثلا به مذاق ما خوش نیامده، دنبال انکار می‌گردیم. رمزش هم این است؛ تا یک جایی کم‌آوردی سریع بگو: فلان چیز کجای قرآن آمده!؟ این سؤال را راجع به خیلی چیزها می‌شود پرسید، خب خیلی طبیعی است که انسانی که آزادفکر است به‌سرعت به حقیقت دست می‌یابد. یکی از این سوالات همین چند وقت خیلی پیش می‌آمد که مثلا حجاب کجای قرآن آمده؟ نکند ساخته ذهن روحانیون دینی باشد؟! پاسخ خیلی روشن این است که لطفا قرآن کریم را باز کنید. سوره نور را بیاورید. آیات میانی مخصوصا ۳۰ و ۳۱ را چند بار با چند ترجمه بخوانید. مسأله خیلی روشن است... .

نور منشأ گرما و برعکس!
راستش درست و حسابی متوجه نشدیم، نور منشأ گرماست یا گرما منشأ نور است اما به هر حال حس می‌کنیم این دو تا یک رابطه خاصی با هم دارند. آتش، خورشید یا حتی چیز بی‌ربطی مثل لامپ، هر سه با خود گرما هم تولید می‌کنند. گرمای ملایم هم از لازمه‌های قطعی رشد و هستی‌اند. هوا وقتی از یک حدی سردتر می‌شود، دیگر کمتر گیاهی سبز می‌ماند. حتی باد پاییزی که سوز پاییز را به همراه آورده، نماینده خزان است و اصلا توصیه شده تن‌مان به تنش نخورد! این را گفتیم که بگوییم در چیزی مثل خورشید اشعه‌های گوناگون وجود دارد، هرچه اشعه به خورشید نزدیک‌تر باشد گرمی بیشتری دارد و هرچه دورتر، کمتر! سرعت نور هم که دیگر برای‌تان نگویم چقدر است! همین قدر بدانید که وقتی می‌خواهند به چیزی بگویند سریع، می‌گویند سرعتش مثل سرعت نور است. همه این حرف‌ها را زدم که بگویم همین نور با این‌که مبدا حرارت و سرعت و گرما و زندگی است اما هنوز موجوداتی از آن فرار می‌کنند. مثلا همین خفاش خودمان! من نمی‌دانم چه خیری از این تاریکی دیده است! خورشید که در آسمان باشد فرقی نمی‌کند کجا، هر جا باشی نورش می‌تابد مگر این‌که خودمان نورگریزی کنیم. نور عاشق ماست اما خب شاعر هم زیبا گفت: تا نباشد ز سمت معشوق کششی، کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد!

نورالدین، پسر ایران 
«با وجودی که جانباز ۷۰ درصد است، هر بار بعد از بهبودی نسبی به جبهه برمی‌گردد. در 18‌سالگی چهره‌اش در اثر جراحت‌های شدید و جراحی‌های زیاد کاملا شکل خود را از دست می‌دهد. در سال ۱۳۶۳ با دختری 16ساله به نام معصومه عقد می‌کند. در ۱۳۶۶ ازدواج می‌کند و در سال ۱۳۶۷ اولین فرزندش، که دختر است، متولد می‌شود. در مناطق جنگی به‌عنوان غواص در عملیات‌های زیادی شرکت می‌کند. پس از قبول قطعنامه و پایان جنگ، برای مداوا به آلمان می‌رود و باز هم تحت عمل جراحی قرار می‌گیرد و بنا به درخواست خودش زودتر از موعد به ایران برمی‌گردد. نورالدین هنوز دردها و ناراحتی‌های جسمی و دلتنگی دوری از دوستان شهیدش، مخصوصا امیر مارالباش، را دارد.»
اینها حکایت نورالدین است. حیف است از نور حرف بزنیم و شما را به خواندن شرح حال نورالدین دعوت نکنیم. كتاب «نورالدین پسر ایران» گرچه به خاطرات یک نوجوان خطه‌ آذربایجان پرداخته است، اما در جای‌جای كتاب ویژگی‌های «فرزند‌ایران بودنی» نورالدین كاملا پیدا است؛ ویژگی‌هایی چون صفا و صمیمیت، صداقت و صراحت، سادگی و بی‌تكلفی، سر نترس داشتن و شهادت‌طلبی كه به‌خوبی هم تصویر شده است. اینها خُلقیات و صفات تمام فرزندان ایران بود كه در جبهه‌های نبرد حاضر بودند.
کتاب نورالدین پسر ایران که انتشارات سوره مهر آن را در آذر ماه ۱۳۹۰ منتشر کرده، ششصدمین کتاب دفتر ادبیات و هنر حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی در ۲۳ سال فعالیت این دفتر به حساب می‌آید. خاطرات سید نورالدین عافی را ابتدا در سال ۱۳۷۳، آقای موسی غیور طی ۴۰ ساعت مصاحبه به زبان ترکی ضبط کرد و معصومه سپهری از سال ۱۳۸۳ کار پیاده‌سازی و تنظیم این مصاحبه‌ها را برعهده گرفت. ایشان برای فراهم آوردن این کتاب ۷۰۰ صفحه‌ای شخصا نیز چندین مصاحبه تکمیلی از صاحب خاطرات و همرزمان او گرفت.

نورترین
معتقدم بیشتر چیزها در این عالم که خدا زحمت آفرینشش را به یک نظر کشیده، دچار مراتب است. یعنی درجه‌بندی و طیف دارد‌. مثل این‌که ما آبی کمرنگ داریم و آبی پررنگ! وقتی می‌خواهیم راجع به خدا هم صحبت کنیم، می‌گوییم که نور محض است. حد اعلای نور است. نور نه یعنی همین نور که اطراف‌مان می‌بینیم، یک چیزی فراتر از اینها. فراتر از عقل و فهم! آقای امام حسین(ع) هم همین‌طور است. یک پله بعد از خدا امام ماست. کجا نوری از امام ما روشن‌تر؟ اما شاید پایان هر متنی بهتر است با اشاره به اولش تمام شود. گفتیم که نور هم ظاهرکننده خود است و هم ظاهرکننده غیر از خودش. شاید بعد از خدا، آقای امام حسین(ع) روشنگرترین موجود عالم باشد. همچنان که پیغمبر خدا فرمود: «اِنَّ الْحُسین مِصباحُ الْهُدی وَ سَفینَهُ الْنِّجاة» این مصباح الهدی بودن آقا، خوبان عالم را مست کرده. امام حسین(ع) از ازل همان چراغ هدایتی است که مسیر هدایت به صراط‌ مستقیم را روشن کردند و براساس این حدیث هر کس در هر زمان و مکانی توفیق هدایت به سوی صراط مستقیم را یافت، مدیون امام حسین(ع) و وجه مصباح هدایتی حضرت است. چقدر زیباست که از این وجه به آیه «إهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ» نگاه شود که در این صورت نماز خودمان را با امام حسین(ع) گره زده‎ایم، به این صورت که شرط هدایت به صراط‌المستقیم، بهره از وجه مصباح الهدایی امام حسین(ع) است. آقای ما امام حسین(ع) نور علی نور است. ایام تولد نورانی آقا هزاردفعه آن‌گونه که به شماره درنیاید، مبارک.

سیدسپهر جمعه‌زاده
ضمیمه نوجوانه
تیتر خبرها