مطبخی به وسعت ایران

گزارش «جام‌جم» از سریال‌هایی با حال و هوای غذابازی

مطبخی به وسعت ایران

به تصویرکشاندن عطر و طعم غذا و روایت آن چیزهایی که شاید نتوان به سادگی آن را منتقل کرد، کار ساده‌ای نیست. اما وقتی پای قالب نمایشی و سریال به میان می‌آید، مساله متفاوت می‌شود.

قصه‌هایی که در بستر فضای پررنگ و لعابی مثل آشپزخانه یا رستوران شکل می‌گیرد، شاید کار ساده‌ای به نظر برسد اما فقط در صورتی موفق خواهد بود که با یک قصه گیرا همراه باشد.طی سال‌های مختلف، سریال‌های مختلفی با محوریت لوکیشن یک رستوران یا فضای آشپزی از تلویزیون پخش شده است.

از مجموعه‌هایی که کل محتوای آن در فضای رستوران شکل گرفته تا آنهایی که بخشی از قصه خود را به سمت و سوی غذا و آشپزی برده بودند، هر کدام بخشی از رنگارنگی فضا را به نمایش می‌گذاشتند. به بهانه پخش برخی سریال‌ها همچون گیل‌دخت و چشم‌بندی که هر کدام به نوعی فضای رستوران یا آشپزخانه را ترسیم کرده است، مروری بر سریال‌های تلویزیونی داشتیم که در طول سال‌های مختلف از صدا و سیما پخش شده و به نوعی، همین فضای آشنا را به تصویر کشیده است.

در گفت‌وگوی «جام‌جم» با نویسنده سریال گیل‌دخت عنوان شد
نقش مطبخ در پیشبرد گیل‌دخت


مجید آسودگان که تاکنون در کارهای سینمایی و تلویزیون بسیاری همچون مجموعه‌های چادر گلدار، راه‌و‌بیراه و جزر و مد همکاری داشته، در سریال گیل‌دخت به عنوان نویسنده، طراح داستان و سرپرست نویسندگان در کنار عوامل قرار دارد. خودش معتقد است مطبخ قدیم و میراث ماندگار ایرانی جای بسیاری برای روایت دارد. آسودگان برای طراحی و نویسندگی گیل‌دخت کتاب‌های بسیاری را زیر و رو کرده تا مستند و مستدل درباره فرهنگ و غذای ایرانی بنویسد. گیل‌دخت به کارگردانی مجید اسماعیلی و تهیه‌کنندگی محمدرضا شفیعی این روزها روی آنتن می‌رود و به نظر می‌رسد هرقدر قصه جلو می‌رود، فضای مطبخ در شکل‌گیری قصه نقشی اساسی‌تر ایفا می‌کند. به بهانه صحبت درباره سختی‌های تولید کار در فضای آشپزخانه و جذابیت‌های آن، با مجید آسودگان نویسنده و فیلمنامه‌نویس گفت‌وگو کردیم.

او  در خصوص جذابیت‌ها و سختی‌های تولید کار در فضای مطبخ قدیمی یا آشپزخانه به جام‌جم می‌گوید: اولین نکته‌ای که باید بگویم این است که بخش بزرگی از قصه مربوط به آشپزخانه درباری به کلی کم شد.

آنچه می‌بینید تنها 5 درصد آن چیزی است که در فیلمنامه بود. بخشی از این‌که تهیه‌کنندگان سراغ تولید کارهای این چنینی نمی‌روند، به دلیل سختی کار است که نیاز به مهارت دارد. با سرعتی که سریال‌سازی ما در ایران دارد، تیم اجرایی شاید نتواند به آن بپردازد. در عین حال تیم اجرایی هم باید درک درستی از آن داشته‌باشند. در سریال‌های خارجی پژوهش بزرگ و مفصل اجرایی انجام می‌دهند.  وی ادامه می‌دهد: ما در گیل‌دخت این پژوهش را داشتیم اما وقتی به اجرا رسید، خط مطبخ یا آشپزخانه درباری در آن پررنگ‌تر شد. وقتی من تحقیق کردم متوجه شدم تاریخ عجیب و خوبی از آشپزی داریم که قبل از آن خودم هم خیلی متوجه آن نبودم. ما دیوان شعر درباره آشپزی داریم که به دیوان‌های شعر مطرح طعنه می‌زند. مواردی مثل اطعمه شیرازی که نشان از پیشینه قوی ما در آشپزی دارد.

میراث قوی ایران در غذا

آسودگان تاکید می‌کند: سنت قوی و میراث بزرگی در حوزه آشپزی داریم که شاید کمتر کسی از آن آگاه بود. در عین حال، در همه فرهنگ‌ها غذا یک بخش زیادی از آداب و آیین مردم است که ما ایرانی‌ها هم آن را داریم. مساله این است که برای خود من هم جذاب بود. تمرکز بخشی از فرهنگ حول غذا و میراث کهنی که ایران در این حوزه دارد، برای من جالب بود تا به سمت مساله غذا برویم. خود گیلان هم به عنوان منطقه خلاق غذا در یونسکو ثبت شده که نشان از میراث قوی فرهنگی ایران دارد. همه اینها باعث شد ما به سمت قصه مطبخ در سریال گیل‌دخت برویم.  نویسنده گیل‌دخت در خصوص سختی‌های تولید کار در لوکیشن آشپزخانه یا شبیه آن، عنوان می‌کند: سختی کار در اجراست که مهارت هم بخشی از آن است. البته در گیل‌دخت از آشپز حرفه‌ای برای ضبط این موارد استفاده می‌شد. بخشی از سخت بودن کار این است که درک درستی از سوی کارگردان و عوامل از این حوزه وجود داشته‌باشد. شاید در بسیاری از کارها راحت از کنار آن می‌گذریم و به صورت عمیق سراغ آن نمی‌رویم. شاید این مساله را که لوکیشن آشپزخانه کوچک یا محدود باشد، نتوان دلیل مناسبی برای نرفتن به سمت چنین سوژه‌هایی دانست. مواردی بوده که فضای بزرگی در اختیار داشتند اما نتوانستند به درستی آن را نشان دهند. گاهی هم با یک ماهی تابه می‌توان حال و هوای درستی را منتقل کرد. در حقیقت سختی کار بیشتر در اجراست. در گیل‌دخت هرقدر جلو می‌رویم، مطبخ نقش پررنگی‌تری در قصه‌ها پیدا می‌کند.

توجه به وجه دراماتیک مطبخ

وی تاکید می‌کند: خیلی وقت‌ها می‌بینم در فیلم‌ها بیشتر به بخش نمایشی آن توجه می‌شود. اما من کمتر دیدم مطبخ کارکرد دراماتیک داشته‌باشد. ما در سریال گیل‌دخت مشاور آشپزی داشتیم و با مشاورانی که در حوزه غذاهای گیلکی داشتیم، تلاش کردیم روی همه موارد فکر شود. وقتی گیل‌دخت را شروع کردیم می‌خواستیم تاریخ را نشان دهیم. ما یک شخصیت واقعی داریم که آن هم شاهزاده قجری بوده که کتابی با عنوان خوراک‌های ایرانی دارد و تلاش کردیم از این کتاب استفاده کنیم. نمایش همین کارکرد را دارد که جهان را آن‌طور که باید باشد، نشان دهد. درست مثل درام‌های الیزابتی که بخشی از آن نمایش و نشان دادن آداب است.

آشپزخانه درباری گیل‌دخت

این روزها بسیاری از مخاطبان، سریال گیل‌دخت را به عنوان گزینه آخر هفته خود انتخاب می‌کنند. شاید فضای کلی قصه به واسطه قرارگرفتن در خطه سرسبز شمال برای مخاطب جذاب باشد، اما ترسیم حال و هوای آشپزخانه درباری، توانسته رنگ و لعاب دیگری به این مجموعه بدهد. حال و هوای کارکردن خدمتکاران در آشپزخانه‌ای قدیمی که قرار است غذاهای باب طبع ارباب را طبخ کنند، قصه گیل‌دخت را به یک تصویر تماشایی تبدیل کرده است. از همه مهم‎‌تر این که فضای قدیمی و نورپردازی‌های طبیعی که در نشان‌دادن آشپزخانه درباری وجود دارد، رنگ و رخ این سریال را متفاوت کرده است. گیل‌دخت به کارگردانی مجید اسماعیلی روی آنتن شبکه یک سیما رفته است.

خوش‌طعم به روش آشپزباشی


قصه سریال آشپزباشی از جایی آغاز می‌شد که زوجی به نام اکبر عالی‌مقام و مینو خیرخواه که صاحب رستوران بزرگی در تهران هستند، دچار اختلاف شده و تصمیم به جدایی از هم می‌گیرند. همین مساله هم سرآغاز اتفاق‌های مختلفی است که در این سریال رخ می‌دهد. طعم و عطر غذایی که این دو در رستوران خود دارند، تصویری بی‌نظیر و خوش‌طعم را برای مخاطب ارائه می‌کند. حتی وقتی آقای عالی‌مقام به دلیل جدایی از همسرش، تصمیم به آشپزی در خانه و بعد راه‌اندازی رستورانی در آن طرف خیابان رستوران قبلی می‌گیرد، تصاویر همه خوش طرح و رنگ است و مخاطب را به ذوق می‌آورد. آشپزباشی به طور کلی فضای قصه را در رستوران قرار داده بود و توانست چالش‌ها و نکاتی که صاحبان این فضا دارند را به تصویر بکشاند. آشپزباشی به کارگردانی محمدرضا هنرمند در سال 88 از شبکه یک سیما روی آنتن رفت.

آموزش آشپزی با خانواده گلابی!

«خانواده گلابی وقتی برای خرید خودرو ثبت‌نام می‌کنند و خودرویی تحویل‌شان نمی‌شود، تازه وارد چالش می‌شوند.» این توضیح یک خطی از سریال بوتیمار است که پدر خانواده بعد از ثبت‌نام برای خودرو، متوجه کلاهبرداری شرکت شده و وارد چالش‌های جدی می‌شود. فضای کلی سریال بوتیمار ارتباطی به رستوران یا آشپزی نداشت اما مادر خانواده به واسطه آموزش آشپزی از طریق شبکه‌های اجتماعی، چنین فضایی را برای مخاطب ترسیم کرده بود. مرجانه گلچین به واسطه تجربه‌ای که در مجموعه‌های طنز داشت، توانست در این سریال هم خوش بدرخشد و با طنازی، نقش مادری را بازی کند که علاقه‌مند به آشپزی و آموزش آن از طریق اینستاگرام است. به خصوص که زمان فرضی سریال، مربوط به اوایل کرونا بود که این نوع فعالیت بیشتر از قبل میان مردم شکل گرفته بود. سریال بوتیمار در سال 1400 به کارگردانی علیرضا نجف‌زاده از شبکه سه پخش شد.

چشم‌بندی در آشپزی


سریال چشم‌بندی قصه متفاوتی دارد. فضای کلی آن مربوط به کارخانه‌ای است که در یک حادثه سوخته است. مامور بیمه تلاش می‌کند با ترفندهای مختلف، دست خاطیان را برای قانون باز کند. خانواده او یک خانواده سنتی است که دست بر قضا خواهرش هم علاقه به آشپزی دارد و تلاش می‌کند از طریق شبکه‌های اجتماعی وارد این حوزه شود. فضایی که چشم‌بندی ترسیم می‌کند، محدود به آشپزخانه یا رستوران نیست اما توانسته قدری از رنگ و لعاب آشپزی را هم به آن وارد کند. چشم‌بندی به کارگردانی شاهد احمدلو این روزها از شبکه سه سیما روی آنتن می‌رود.

طعم یک خانواده زعفرانی

سریال زعفرانی هم از آن سریال‌هایی بود که با عطر و طعم آشپزی همراه شد. قصه این سریال درباره خانواده ناصر و نسرین بود که یک رستوران کوچک به نام زعفرانی دارند که در واقع برگرفته از نام خانوادگی‌شان است. از طرفی صاحب رستوران باغ همایون که رستوران بزرگ‌تری است، به مشتریان رستوران زعفرانی حسادت کرده و با این خانواده سر دشمنی دارد. چالش‌های قصه از همین جا شکل می‌گیرد و به مرور اتفاق‌های دیگری برای خانواده می‌افتد. فضای سریال زعفرانی، حال و هوای یک رستوران دنج خانوادگی را دارد که تصویر یک فضای ایرانی را به مخاطب نشان می‌دهد و به دنجی یک آشپزخانه خانگی است. شاید به همین دلیل هم برای مخاطب دلنشین بوده و توانسته روایتگر فضایی رنگارنگ باشد. این مجموعه تلویزیونی به کارگردانی حامد محمدی در سال 95 از شبکه دوی سیما روی آنتن رفت.

روایت یک رستوران خانوادگی

سریال رستوران خانوادگی هم از آن مجموعه‌هایی بود که رنگ و لعاب آشپزی را به قصه خود وارد کرده بود. قصه درباره رضا، کارمند بازنشسته بود که خانواده‌اش همزمان با خالی‌شدن یک طبقه از ساختمان و بازنشسته‌شدن پدرشان، تصمیم می‌گیرند کار جدیدی را راه‌اندازی کنند. همین هم می‌شود که تصمیم به راه‌اندازی رستورانی در منزل‌شان می‌گیرند که تازه آغاز ماجراهای این خانواده است. این مجموعه فضای کلی خود را در رستوران قرار داده بود و قصه‌های دیگر حول همین نقطه شکل می‌گرفت. رستوران خانوادگی به کارگردانی حسین سهیلی‌زاده در سال 80 از شبکه پنج سیما پخش شده بود.

آشپزخانه درباری پس از باران

سریال پس از باران را هم باید مثل گیل‌دخت دانست که حال و هوای آشپزخانه قدیمی درباری و قاجاری را به تصویر کشاند. این سریال که فضای کلی آن در شمال کشور اتفاق می‌افتد، روایت زندگی ارباب رعیتی در دوران پهلوی دوم را به تصویر کشانده است. پس از باران با موضوع قراردادن زندگی خانواده یک ارباب و حضور دختری با عنوان همسر دوم ارباب، شرایط جدید و مخالفت‌های خانواده ارباب «همسر اول» و عواقب و عوارض چنین حضوری را روایت می‌کند. بخشی از این سریال، فضای رعیت و خدمه خانه را نشان می‌دهد که در همان آسپزخانه نمور و کم‌نور در حال فعالیت هستند؛ شاید چیزی شبیه به سریال گیل‌دخت. پس از باران به کارگردانی سعید سلطانی در سال 79 از شبکه سه سیما پخش شده بود.

وقتی کرونا از در و دیوار می‌بارد

اگر نگاهی به سریال‌هایی بیندازیم که این روزها از تلویزیون پخش می‌شود، حتما چشم‌مان به سریال ابر می‌بارد خواهد افتاد که مثل برخی دیگر از سریال‌ها در فضای شمال کشور روایت شده است. اصل این قصه درباره فوتبالیست سابقی است که به دلیل مشکلات جسمانی نتوانسته به ورزش ادامه دهد و به ناچار در کنار مربیگری، کار رستوران‌داری هم می‌کند. اما از شانس بدی که دارد، کرونا وارد می‌شود و تا مدتی همه رستوران‌ها ناچار می‌شوند فعالیت خود را محدود به خدمات بیرون‌بر کنند. در کنار فضایی که از رستوران این فوتبالیست سابق نشان داده می‌شود، مادر شاگرد کوچک او هم برخی محصولات خود را در خانه تهیه کرده و به فروش می‌رساند. این دو فضای مجزا، توانسته حال و هوای آشپزی با دستان مردم شمال را روایت کند. ابر می‌بارد جزو سریال‌هایی است که این روزها به کارگردانی محمدرضا معینی از شبکه دو سیما روی آنتن می‌رود.

آشپزی به روایت وارش

قصه سریال وارش مربوط به یارمحمد سیستانی با بازی علیرضا کمالی بود که برای گریختن از گرسنگی و خشکسالی به همراه همسر باردارش به شمال ایران می‌رفت تا حرفه ماهیگیری را پیشه کند. در بخشی از سریال که مربوط به سال‌ها بعد است، رستوران کوچکی را در فضای شمال می‌بینیم که به تهیه و عرضه غذاهای شمالی می‌پردازد. وارش در کل حال و هوایی مربوط به شمال روایت می‌شود که رنگ و رخ طعم‌های شمالی را به تصویر کشانده است.

آشپزخانه خانگی مستاجران

قصه اصلی سریال من یک مستاجرم، درباره خانه‌ای با مالکیت زمانه‌خانم است که مستاجران بسیاری دارد. برخی از آنها با مشکلات مالی روبه‌رو هستند و برخی‌شان بعد از مدتی تصمیم می‌گیرند در حیاط آپارتمان‌شان غذا درست کنند و به بیرون ببرند. وقتی این سریال در سال 83 روی آنتن رفت، هنوز کرونایی نیامده بود و آنقدر غذای بیرون‌بر معروف نشده بود. با این حال، فضای استیصال آنها و تلاش برای راه‌اندازی یک کسب و کار خانگی، توانست حال و هوای یک آشپزخانه خانگی را به خوبی به مخاطب نشان دهد.

رستورانی متروکه در جاده چالوس


سریال جاده چالوس به کارگردانی احمد معظمی از جایی آغاز می‌شود که مرد ثروتمندی در آستانه ورشکستگی است و به دلیل هزینه‌های بالای خانواده نمی‌تواند کار خود را پیش ببرد. درست در همین زمان است که یک رستوران متروکه در شمال کشور به عنوان ارث به همسر این مرد می‌رسد. محبوبه همسرش خانواده را راضی به رفتن به شمال و اداره این رستوران برای سر و سامان‌دادن دوباره به زندگی‌شان می‌کند. قصه جاده چالوس از همین جا وارد لوکیشن یک رستوران با حال و هوای شمال کشور می‌شود. رنگ و لعاب و حضور عناصر مربوط به شمال کشور، جاده چالوس را به تصویری زیبا برای مخاطب تبدیل کرده بود.

تلخ مانند مدینه

قصه سریال مدینه درباره زنی به همین نام است که فراز و نشیب‌های مختلفی در زندگی‌اش دارد. مدینه با بازی پریوش نظریه بعد از درگذشت همسرش جهان، تصمیم می‌گیرد به همراه پسرخوانده‌اش، کارخانه جهان را به بهترین شکل ممکن اداره کند. در یک بازه زمانی به دلیل مشکلات بسیاری که تجربه می‌کند ناچار می‌شود برای گذران زندگی، پشت ماشین غذاهای خانگی بفروشد. مدینه توانست روایتگر طعم‌ تلخ زندگی‌ای باشد که شاید در آن خبری از رنگ و روی زیبای آشپزخانه‌ها نبود اما تاثیرگذاری‌اش مثل یک غذای اصیل بود.

مزرعه کوچک یک زوج


سریال مزرعه کوچک که سال 1383 به کارگردانی سیروس مقدم روی آنتن شبکه یک رفت، روایت پونه و امیر زوج جوانی بود که به دلایل مختلف از جمله مشکل تنفسی پونه و اخراج شدن امیر از محل کارش، تصمیم می‌گرفتند برای زندگی به شمال ایران بروند و با وجود مشکلات بسیار، زمینی را بخرند که بعد متوجه کلاهبرداری در خرید این زمین می‌شوند. این زوج قبل از این‌که متوجه کلاهبرداری شوند، در همین زمین رستورانی راه می‌اندازند که بستری برای بسیاری از اتفاق‌ها می‌شود. حال و هوای رستوران جاده‌ای و رنگ و لعاب غذاها، توانست مزرعه کوچک را هم به یک تصویر جذاب برای مخاطب تبدیل کند.

رستورانی برای زندگی از نو

زندگی از نو هم از آن دست مجموعه‌هایی بود که توانست قصه یک رستوران و کمپ گردشگری در شمال کشور را روایت کند. قصه این سریال مربوط به زوج جوانی بود که به شمال می‌روند و کمپ گردشگری ایجاد می‌کنند. راه‌اندازی این مکان تازه اول قصه‌های مختلف و چالش‌های متفاوت این زوج است. حال و هوای شمال کشور و رنگ و بویی که جغرافیای این منطقه دارد، آن را به یک سریال خاص و ماندگار تبدیل کرده‌بود.

سریال زندگی از نو در سال 1397 به کارگردانی علی محمد قاسمی از شبکه پنج سیما پخش شده‌بود.

درگفت‌وگوی «جام‌جم» با نویسنده سریال زعفرانی عنوان شد
سریال‌های آپارتمانی و مشکل قصه سنتی

مساله نگارش سریال‌هایی که یک بخش از آن در آشپزخانه می‌گذرد، اتفاقی است که نیاز به بررسی و ملاحظات خاص خود دارد. برخی سریال‌ها مثل آشپزباشی یا زعفرانی، بنای خود را در یک فضای این چنینی قرار می‌دهند اما به مرور به سمت قصه‌های دیگر حرکت می‌کنند. سریال زعفرانی از جهت پرداخت سنتی به چنین موضوعی، توانست یک فضای متفاوتی را برای روایت در حال و هوای آشپزخانه ایرانی ایجاد کند. به بهانه بررسی سختی‌ها و نکات ساخت چنین سریالی، با سعید جلالی، نویسنده سریال زعفرانی گفت‌وگو کردیم.

او در خصوص حال و هوای ساخت این گونه سریال‌ها به جام‌جم می‌گوید: اصولا پرداختن به مسائل فرهنگی و سنتی قدیم، جذاب است و به هر حال برای مخاطب جذابیت ایجاد می‌کند. حتی وقتی بازیگر در ظرف سنگی دیزی می‌خورد برای مخاطب جذاب است و ممکن است هوس کنند. این مساله در وجود ما ایرانی‌ها تنیده شده‌است. دیدن مطبخ قدیم یا خانه مادربزرگ هم که برای ما نوستالژی دارد، می‌تواند در کارهای ایرانی جذاب باشد. در بیشتر کارهایی که جنبه خانوادگی قدیمی دارد، دیدن خانه مادربزرگ باعث می‌شود مخاطب تمایلی برای دیدن کار نشان دهد، چون ممکن است برایش یادآور روزهای خوش باشد.

فلسفه پرداختن به قصه‌های قدیمی


وی ادامه می‌دهد: در عین حال وقتی به آشپزخانه یا مطبخ قدیمی می‌پردازید، به نوعی سنت فاصله گرفتن از فست‌فودها و پرداختن به ارزش‌های غذایی ماست؛ چون در مطبخ قدیمی غذاهای سنتی ما پخت می‌شود. ما تلاش کرده‌بودیم در سریال زعفرانی هم این مساله را نشان دهیم. در واقع همین یادآوری برای مخاطب است که باعث جذابیت آن می‌شود. الان در بسیاری از سریال‌ها که به صورت آپارتمانی ساخته می‌شود، این جذابیت‌ها وجود ندارند. اما اگر کل قصه فضای این را بدهد که به این مساله بپردازیم می‌توان از آن استفاده کرد تا به جذابیت بصری اضافه شود. جلالی می‌گوید: ما بنای سریال زعفرانی را از ابتدا روی یک بافت سنتی گذاشتیم تا یادآور لحظات قدیمی‌تر باشد. بنای ما این نبود که مساله را مدرن ببینیم. برای همین هم اسم زعفرانی را روی آن گذاشتیم. می‌خواستیم به آن فضای سنتی ایرانی خودمان پایبند بمانیم.

خلاقیت بیشتر در قصه‌های مطبخ

وی در خصوص دلیل کمتر پرداختن به لوکیشن‌های مرتبط با مطبخ یا آشپزخانه عنوان می‌کند: پرداختن به این موارد سختی خاصی ندارد تنها لوکیشن مساله اصلی است. وقتی مساله لوکیشن حل شود، دیگر سخت نیست و حتی جذابیت‌های بیشتری دارد چون اجازه شوخی و خلاقیت بیشتری به نویسنده می‌دهد. اما فضای زندگی و شهری ما امروزه مدرن شده‌است. طبیعی است که برای ورود مسائل سنتی، قصه باید یک وجهی از سنت مثل حضور پدر یا مادربزرگ را داشته‌باشد، یا فضا به طور کلی در شهرستان باشد. در این صورت می‌توان برای پیشبرد قصه استفاده کرد. در واقع نمی‌توان در قصه و فضای امروزی خیلی به آن پرداخت. باید قصه در ابتدا درونمایه موردنظر را داشته‌باشد تا در نهایت بتوان به سمت آن رفت.

سپیده اشرفی - گروه رسانه
ضمیمه نوجوانه