نگاهی به نمایش «اهل هوا» محمد حاتمی

نگاهی به نمایش «اهل هوا» محمد حاتمی

نمایش «اهل هوا» نوشته مریم تاجیک و به کارگردانی محمد حاتمی مدتی است که در تماشاخانه عمارت نوفل‌لوشاتو اجرا می‌شود.

نمایش، روایتی پیچیده از یک داستان ساده است؛ سادگی این داستان البته به‌معنای پیش‌پاافتادگی و عدم اهمیت آن نیست، بلکه به معنای آشنایی رخداد اصلی آن برای مخاطب ایرانی و اتصالات واضح شخصیت‌ها و موقعیت آنها در طول درام و قابل‌ شناسایی بودن زمینه‌های فرهنگی اثر است اما پیچیدگی بیانی نمایش، ریشه در شیوه انتخاب‌ شده برای روایت، نوع نزدیک شدن به رخداد و کنش اصلی، زبان نمایشنامه و تمهیدات اتخاذ شده توسط حاتمی در تحقق صحنه‌ای متن است. اهل هوا روایتی پازل‌گونه دارد. از جایی دور و تصویری کوچک آغاز می‌شود. ابتدا صدای آب را در تاریکی می‌شنویم و سپس صدای موسیقی و این‌گونه جغرافیا در ذهن‌مان تصویر می‌شود، مراسم زار را از دور تشخیص می‌دهیم و در قاب‌های پرده‌پوش سفید که با نور به رنگ خون درآمده‌اند، شمایل شخصیت‌های نمایش را سایه‌وار می‌بینیم. این آغاز، هم نمایی معرف برای جغرافیا و فضای نمایش است، هم شیوه اجرا را قرارداد می‌کند که شامل نگرش شمایل‌وار و سرنمونی به شخصیت‌هاست و هم ابزار و صحنه را نمادسازی می‌کند. نمایشنامه از جایی دور شروع می‌کند، با زبانی ناآشنا که باید به آن دقت کنیم و در روند نمایش آن را بشناسیم و نشانه‌هایش را درک کنیم. در نمایش شخصیتی به نام عبدو وجود دارد که شکنجه و تبعید، او را به خُلو تبدیل کرده. روان عبدو را گذشته‌اش گسیخته کرده و دانش و حکمتی را که در درون دارد، از انسجام تهی کرده است. نمایش‌ گویی در ذهن این شخصیت معصوم و دوست‌داشتنی می‌گذرد، گویی که نمایش هم از عبدو به خلو تبدیل شده و تلاش دارد با زبانی پیچیده و ادبی، روایتی ساده اما دردناک را پیش چشم مخاطب بگذارد. در این میان بازی درخشان و از یاد ‌نرفتنی جواد یحیوی در نقش عبدو/خلو در تحقق این ایده بسیار مؤثر است‌.ارتباط با نمایش اهل هوا به‌دشواری اتفاق می‌افتد چرا که زبان این نمایش زبان کنش و معرفی نیست، بلکه ‌مانند شعری نمادین، زبان پنهان‌کننده و نشانه‌گذاری‌شده در سایه‌روشن‌هاست. شاعرانگی در نمایش به معنای برون‌رفت از روایت خطی و برهم‌آمیزی زمان به‌مانند زبان است، به همین دلیل اهل هوا نمایش آرمیدن آسوده و دریافت صرف توسط تماشاگر نیست، بلکه برای دریافت و درک، نیازمند هوشیاری، سکوت و کلنجار ذهنی میان مخاطب و نمایشگران است. صحنه هم متأثر از همین زبان، از نماد مملو شده و اُبژه‌ها و نشانه‌ها بیشتر از افشا کردن ساده درونیات شخصیت‌ها و تحقق جاذبه‌های بصری صرف، صفحات کاغذی هستند که به کلمات حجم می‌دهند و کلام را به تصویر بدل می‌کنند. آنچه حاتمی در صحنه تمهید کرده است، فشرده شده در شیوه بیانی عبدو است، وقتی که آنچه را به کلامش می‌آید، یا به کلام دیگری می‌آید، با پیچش‌هایی کوچک اما خلاق به کلماتی تصویری روی زمین تبدیل می‌کند تا خطوط و ارتباطات در ذهن او ـ و البته در ذهن مخاطب ـ بازیابی شود. اشاره به دریا و مراسم زار تلاشی است برای این‌که از راهی پهناور، رازآمیز و ذهنی، بتوانیم خط ‌و ربط‌ها و روابط را حس کنیم.فرهنگ و مردسالاری به‌رغم این‌که مفاهیمی کلی هستند اما هر‌کدام یکی از قطعات مهم تکمیل تصویر پازل‌گونه نمایش اهل هوا محسوب می‌شوند. زن در فرهنگی قبیله‌ای با وجود زیبایی و دل‌انگیزی، امنیت و مهر، در نهایت همچون پیکری است برای تحقق عاملیت مرد و فرهنگ تک‌صدایی و وحدت‌گرای قبیله. ا‌ز نکاتی که در ساخت روایی نمایش اهل هوا اهمیت دارد، این است که این دیدگاه به شیوه‌ای زنانه روایت می‌شود.

علیرضا نراقی | گروه فرهنگ و هنر