تاریخ تجارت نفت ایران پس از جنگ تحمیلی و تحریمهای آمریکا در گفتوگو با حجتا... غنیمیفرد بررسی میشود
داستان نفت و دلار
18 سال مسئولیت فروش نفت ایران برعهده او بود؛ از روزهای پایانی جنگتحمیلی تا اواسط دولت نهم.
حجتا... غنیمیفرد را میتوان مهمترین بخش از تاریخ شفاهی و محرمانه تجارت نفتی ایران دانست که پس از پایان مسئولیتش، به دبیرخانه اوپک رفت و در سمت معاون امور مطالعات سازمان اوپک مشغول به کار شد.
مشاور سابق دبیرکل سازمان کشورهای صادرکننده نفت، در این مصاحبه به تحریمهای آمریکا در دهه 70 به بعد میپردازد و معتقد است با وجود سختیهای بسیار در حوزه تجارت نفت، کشورها در نهایت به منافع خود فکر میکنند. روایتهای او از دوره حساسی که متصدی فروش نفت بود، خواندنی است.
سال ۷۰ که شما مدیر بینالملل شدید جنگ هم به اتمام رسیده و خیلی از محدودیتهایی که ما در زمان جنگ داشتیم تمامشده و باید به سمت احیای بازار نفت میرفتیم، در آن دوران با چه مشکلاتی دستبهگریبان بودید؟
در این سالها چند مورد خاص بازار نفت را تحت تأثیر قرار داد. یک مورد این بود که در پی حمله صدام به کویت، مجموع صادرات کشورهای عراق و کویت متوقف شده بود. بههمیندلیل، همیشه این احتمال را در مجموعه صحنه بینالمللی نفت میدیدند که شاید شعله جنگ در کشور کویت فروکش نکند و منطقه وارد یک دوره بدی شود. بنابراین مقدار زیادی از نفتخام توسط خریدارانی که میتوانستند از ایران نفت بخرند پیشخرید شد (البته نه به قیمت ثابت بلکه به قیمت زمان برداشت) حتی قراردادهایشان را تمدید کردند ولی وضعیت منطقه خیلی بحرانی شده بود. بازار نفت فراموش نکرده بود در ایام دفاعمقدس یکی از نفتکشهای خارجی در خلیجفارس غرق شده بود و طبیعی بود بیمه جنگی برای ورود نفتکشها بالا رفته و خریداران را دچار مشکل کند. بر همین اساس رقم بسیار بالایی از نفت خام ایران با مجوز هیاتمدیره وقت شرکت ملی نفت ایران و دولت از مجموعه خارک به بیرون منطقه منتقل شد.
درواقع ذخیره شناور؟
بله، چراکه نمیخواستیم مشتریهای ایران دچار کمبود نفت شوند. پالایشگرها هم برای تغییر نفت خام ورودی خود باید چند ماهی زمان صرف میکردند و از طرفی تولیدمان هم نباید کم میشد. ما با پر کردن نفتکشها و ارسال آنها به مناطق مختلف جهان آماده تخلیه محمولهها بودیم. در نتیجه برای چندین ماه این مشکل وجود داشت که تعدادی از نفتکشهای ایران در مناطق مختلف دنیا منتظر باشند تا خریداری برای تحویلگرفتن و تخلیه محموله اعلام آمادگی کند. خدا کمک کرد و به یاری همکارانی که چه در داخل ایران و چه در دفاتر شرکت ملی نفت ایران در خارج از کشور داشتیم این مهم انجام شد. البته این کار را بهصورت خیلی محرمانه انجام دادیم.
یکی از مدیران وزارت نفت نقل میکرد ششماه پس از حمله صدام به کویت، آقای فشارکی ــ مدیر یک موسسه مطالعاتی آمریکایی ــ در تحلیلی گفته بودند آمریکا تا چند ماه دیگر به کویت حمله میکند و قیمت نفت افزایش مییابد. با این تحلیل شرکت ملی نفت ایران میلیونها بشکه نفت روی آب ذخیره کرد و پس از آنکه آمریکا به کویت حمله کرد بهدلیل آزادسازی بخشی از ذخایر استراتژیک خود، قیمت نفت نهتنها افزایش نیافت بلکه کاهش هم یافت. ایران هم مجبور شد نفت خود را زیر قیمت بفروشد که ضرر سنگینی کرد. آیا اینطور بود؟
این موضوع را رد میکنم. به هیچ طریقی هیچ موسسه مشاوره خارجی یا داخلی در امور صادرات نفت، حتی نظر مشورتی نمیداد که بخواهیم آن را به هیاتمدیره نفت ببریم. این مطلبی را که شما میفرمایید برای اولین بار است که میشنوم. شاید برخی افراد در سمینار یا جلساتی نظرات خود را مطرح میکردند که این به معنی نظرات شخصیشان بود و نه بهعنوان ایده یک تصمیم اجرایی.اگر به قیمتهای آن زمان مراجعه کنیم قیمت هر بشکه نفت قبل از حمله صدام به کویت چیزی حدود ۲۳ دلار در هر بشکه بود که در یک دوره کوتاهی به ۴۰ دلار در هر بشکه هم رسید و طی چند روز اندکی کاهش یافت. این روند کاهشی با اعلام مقدمات و سپس حمله آمریکا به کویت بیشتر کاهش یافت. برداشت شخصی من آن زمان این بود که آمریکا و بازار نفت به کاهش قیمت نفت فکر و طوری بازار را مدیریت میکنند که مشکلی از بابت افزایش قیمت نفت بهوجود نیاید. بهنظر من تمهیداتی از قبل در دستور کار قرارگرفته بود که قیمت نفت دیگر افزایش پیدا نکند و به همین علت برخلاف اینکه بازار و برخی افراد پیشبینی میکردند قیمت نفت صعودی میشود، بهای طلای سیاه کاهش یافت و به حدود ۲۱ دلار رسید.
یعنی امور بینالملل، نفتی را روی آب ذخیره نکرده بود؟
اصلا آن ذخیره نه برای قیمت بود و نه مشورت فرد خاصی. خریداران نفت ایران قبل از این ماجرا یعنی بعد از هشت سال جنگ تحمیلی، یادشان بود که چطور برخی شرکتها را قانع کردیم تا بالاخره آمدند و باز هم خریدار نفت ایران شدند. در همان ایام یکی از نفتکشها در زمان بارگیری مورد اصابت حملات موشکی صدام قرار گرفت و در اطراف خارک غرق شد؛ این تاریخ، تاریخ خیلی قدیمی برای بازار نفت نبود که از یاد برده باشد. با چنین ذهنیتی طبیعی بود برای بارگیری به خلیجفارس وارد نشوند چرا که نرخهای بیمه جنگی بسیار بالا رفته بود، فراموش نکنید شرکتهای نفتی با تمام اعتباراتی که از بانکها میگیرند، خودشان پول خرید نفت و اجاره نفتکش را پرداخت میکردند، پس طبیعی بود حاضر نباشند به خلیجفارس بیایند و ما هم برای از دست ندادن مشتریهای خود، نفت را از محدوده خلیجفارس خارج کردیم.
مبدأ فروش نفت را تغییر دادید، درست است؟
بله دقیقا ولی البته نه همه فروشها را.
آن چیزی که در برنامه بود بهطور کامل در احیای بازار نفت محقق شد؟
میتوانم بگویم تا زمانهای بسیار بلند، مقدار صادراتی که در اروپا انجام میدادیم بیشتر از آن رقمی بود که رقیب اول تجاریمان یعنی عربستان انجام میداد؛ ما میتوانستیم شرکتهای بیشتری را به مشتریان خود اضافه کنیم اما در بازار آسیا بهعلت حجم صادرات عربستان، شرکت آرامکو از ما جلوتر بود.
در اواسط دهه 70، بیل کلینتون رئیسجمهور وقت آمریکا خرید نفت از ایران را توسط شرکتهای آمریکایی ممنوع کرد؛ تا قبل از این دستورالعمل اجرایی، چه میزان نفت به این شرکتها فروخته میشد؟
چیزی حدود 500 هزار بشکه؛ ولی اجازه بدهید روندش را با هم مرور کنیم. برخی پالایشگاههای آمریکایی پیش از انقلاب مشتری نفت ایران بودند و از دولت آمریکا مجوز خرید نفت از ایران را داشتند ولی نمیتوانستند پس از تسخیر لانهجاسوسی و تحریم ایران، نفت را به خاک آمریکا منتقل کنند. انصافا هم رابطه بسیار صحیحی از نظر تجاری بین شرکت ملی نفت ایران و شرکتهای آمریکایی برقرار بود؛ نه آنها رابطه خصمانهای را ایجاد میکردند که مشکلی را ایجاد کنند و نه ایران موارد سیاسی در این زمینه علیه آنها بهکار میبرد.
بههرحال براساس آن تحریم که یک دستورالعمل اجرایی رئیسجمهور وقت آمریکا بیل کلینتون بود، خرید نفت از ایران هم باید قطع میشد. حدود سه ماهی طول میکشید تا فرمان اجرایی رئیسجمهور به اجرا درآید. در این مدت برخی شرکتهای آمریکایی کمتر برداشت کردند ولی آن شرکت آمریکایی هنوز با ما قرارداد داشت. نفتکش این شرکت آمریکایی در خارک زیر بار بود و طبق ضوابط، ساعت ۱۲ شب به بعد دیگر نمیتوانست بارگیری کند زیرا تحریم آغاز شده بود و شرکت آمریکایی نمیتوانست پول محموله را تسویه کند. از نظر مقررات شرکت ملی نفت ایران هم نفتکشی میتوانست پایانه صادراتی خارک را ترک کند که بتواند پول محموله را پرداخت کند. این شرکت آمریکایی از طریق تلکس به دفتر تورنتوی شرکت ملی نفت ایران در کانادا اعلام کرد حاضر است پول محموله را از طریق شرکت خودش در سوئیس پرداخت کند به شرطی که مجوز خروج نفتکش از خارک صادر شود. مدیرعامل شرکت رسما نوشت من به شما قول میدهم که اولین شرکتی باشم که با مجوز وزارت خزانهداری آمریکا پول نفت ایران را تسویه کنم. استدلالش هم این بود که این کشتی زیر بارگیری بوده و بهصورت رایج باید از ضوابط تحریم مستثنا باشد. ما هم بر این عقیده بودیم که در زمینههای تجاری باوجود اینکه در نظرگرفتن همه اصول تجاری الزامی است، باید به شکلی تصمیمگیری شود تا به حیثیت تجاری کشور خللی وارد نشود. این شرکت آمریکایی میگفت مابقی نفتکش را هم پر کنید و من به شما قول رسمی و کتبی میدهم که تسویه پول نفت ازلحاظ دادگاه مشکلی نخواهد داشت. انصافا هم مقدار کمی مانده بود تا نفتکش پر شود، شاید یک ساعت بیشتر کار نداشت. در نهایت شرکت ملی نفت ایران بهاین علت تصمیم گرفت مجوز خروج را صادر کند ولی از این شرکت خواستیم که پرداخت در موعد مقرر انجام شود. خوشبختانه این مشتری آمریکایی سر موعد پول نفت را پرداخت کرد و جالب است بدانیم اولین اجازهای که از اوفک برای یک شرکت صادر شد برای این شرکت آمریکایی بود تا پول نفت ایران را پرداخت کند.
در یکی از مسافرتهای کاری در خارج کشور، مدیرعامل این شرکت را در دفتر لندن ملاقات کردم که بابت اعتماد شرکت ملی نفت به شرکتش از ما تشکر کرد و گفت ما جواب اعتماد شما را فوری دادیم. او اضافه کرد بر اساس مقررات باید جزئیات این جلسه را در قالب گزارشی به وزارت خارجه آمریکا اطلاع دهد زیرا طبق ضوابط داخلی این کشور، هر شرکتی که با یکی از مدیران ایرانی مذاکره میکند باید ریز مذاکرات جلسه را در اختیار مقامات مسئول قرار دهد.
او گفت این موضوع از نظر شما اشکالی ندارد؟ گفتم ما حرفی غیر از مذاکرات تجاری نداشتیم بنابراین اشکالی ندارد. این آقا گفت با وجود این که تحریم شدهاید، میشود از طریق راههایی از ایران نفت خرید. مثلا نفت به دریای سرخ آورده شود و آنجا مدارک نفت ایران را بهعنوان نفت کشور دیگری عوض کرد. به ایشان گفتم ایران به دنبال این راهها برای صادرات نفت نیست. این خطر وجود داشت که حتی این شرکت بخواهد توسط شرکتهای دیگر چنین شبههای را ایجاد کند و اگر این شبهات را آن زمان در بازار ایجاد میکردند، نتیجهاش دامنزدن به شایعه فروش نفت ایران به اسرائیل بود. به او گفتم شما میدانید شرکت ملی نفت ایران شرکت کوچکی نیست و مطمئنا جای شما را با شرکتهای دیگر پر میکنیم، بهتر است رابطه شرکتهایمان را حفظ کنیم تا زمانی که این تحریمها برداشته شود. در پاسخ گفت البته شرکت ما هم دنبال چنین کارهایی نیست.
سالها بعد، زمانی که صدام سقوط کرد، بعضی از شرکتهای نفتی که با صدام کار میکردند مورد بررسی قرار گرفتند که در تحقیقات مشخص شد همین شرکت با استفاده از این قبیل راهها، نفت عراق را میخریده است. این شرکت از وضعیت نفت عراق سوءاستفاده کرده بود و نفتی را که اجازه نداشت از عراق دریافت کند، با قیمتی خاص خریده بود.
بازار اشباع بود؟
بله. دقت کنید پیشتر ضوابطی داشتیم که نفت برای فروش نباید برای هر شرکت از میزانی مشخص در روز کمتر باشد. شرکتهای بزرگی که از ما نفت میبردند، پالایشگاههای بسیار بزرگی در سطح جهان داشتند که به دلیل تحریم، خرید نفت ایران برایشان ممکن نبود. در این شرایط ما یا باید نفت را روی دریا ذخیره میکردیم، یا باید تولید را کاهش میدادیم یا به قیمت نازل میفروختیم؛ به علت مشکلاتی که در بازار بهصورت کلی پیشآمده بود و تحولاتی که قیمت نفت را افزایش داد، توانستیم طوری مدیریت کنیم که با کاهش میزان مجاز فروش به هر شرکت به درآمدهای کشور ضربهای نخورد. ما سه ماه نفت را در دریا شناور گذاشته بودیم و اگر قیمت نفت در آن سه ماه افزایش نمییافت، بر اساس تخمینهای آن زمان حدود دو میلیارد دلار ضرر میکردیم که به کمک خدا از این بحران بهسلامت عبور کردیم.
اوایل انقلاب شرکتی بود که یکی از دادگاههای آلمان علیه ایران اقامه دعوا کرده و نزدیک سه میلیون دلار ادعا داشت. روی این طلب، بهاصطلاح خودشان بهره آمده و به حدود پنج میلیون دلار رسیده بود. گاهی به ایران اطلاع داده میشد شما به فلان شرکت بدهی دارید، این شرکت آمریکایی سعی کرد از طریق شرکتی که با آلمانیها شریک بود نفت برای خارج از آمریکا ببرد. به آنها اطلاع دادیم ما متوجه شدیم یکی از سهامداران شما یکی از شرکتهای آمریکایی بوده که ما را به دادگاه برده است، اگر میخواهید با ما رابطهای بدون مشکل برقرار کنید، باید در نخستین گام جریان شکایت در دادگاه را متوقف کنید. در مرحله بعد گفتیم براساس اسناد و مدارک، شرکت ملی نفت ایران حدود سه میلیون دلار بدهی خود را قبول دارد ولی بههیچوجه حاضر نیستیم بهرهای بپردازیم، این شرکت انصافا همکاری کرد تا مشکل برطرف شود. بعدها این شرکت یکی از خریداران نفت ایران شد که نفت را برای خارج از آمریکا تا قبل از تحریم بیل کلینتون خریداری میکرد.
بعد از سال ۸۴ که قیمت نفت بهبود پیدا کرد و بالای ۱۰۰ دلار رفت، مطلبی از شما خواندم، مبنی بر اینکه اگر یک بشکه نفت ۱۰۰ دلار شده و ما ۱۰۰ دلار میفروشیم از آنطرف آمریکاییها با دستکاری کردن ارزش نرخ دلار، ارزش ۱۰۰ دلار را مثلا ۸۰ دلار کردهاند؛ ماجرا چه بود؟
این موضوع یکی از عوامل و نه تمام عوامل افزایش قیمت نفت است؛ به این دلیل که نفت در بازارهای بینالمللی و بورس نفت به دلار ارزیابی و اعلام قیمت میشود، بهطور معمول اگر ارزش دلار کاهش پیدا کرده باشد، قیمت نفت بالا میرود و بالعکس اگر ارزش دلار تقویت شده باشد، قیمت نفت کاهش مییابد. مثلا در آینده نزدیک، برداشت غالب در بازار بر این است که بانک مرکزی آمریکا به دنبال این است که نرخ بهره دلار را بالا ببرد که همه بازار منتظر این موضوع است، اگر نرخ بهره افزایش یابد، باعث خواهد شد که بهرهدهی در بانکهای آمریکا و رشد اقتصادی این کشور افزایش پیدا کند؛ درنتیجه مقداری از پولهای سایر نقاط جهان به دلار تبدیلشده و به بازار آمریکا میرود. در این صورت حداقل آینده کوتاهمدت اقتصادی آمریکا موفقیتآمیزتر خواهد بود. افزایش نرخ بهره مثلا در دسامبر ۲۰۱۷ همراه با خودش میتواند تقویت دلار را در پی داشته باشد و تقویت دلار باعث میشود قیمت نفت خام کاهش پیدا کند. معنی این چیست؟ یعنی این کاهش به ضرر کسی است که صادر میکند؟ ولی در آنصورت چون دلار تقویت میشود، یک دلار آمریکا در بازاری که میخواهد خرید خارجی کند، بیشتر از دلاری که قبلا ضعیف بوده میتواند خرید کند.
حالا شما این را در نظر بگیرید، قیمت نفت کاهشیافته ولی یک دلار شما میتواند خرید بیشتری کند، پس شما نباید فقط بهصورت اعداد و ارقام بگویید که قیمت نفت کاهش پیدا کرده، پس به ضرر صادرکننده بوده است. نه چون جنبه دیگری هم دارد که آن تقویت قیمت دلار است؛ لذا پولی که میگیرید، ارزش و قدرتش بیشتر از قبل است.در آن زمان بخشی از افزایش قیمت نفت خام به این دلیل بود که ارزش دلار پایین آمده بود، باید تأکید کنم در همان ایام مشکلاتی در بازارهای مالی دنیا و بازارهای سهام شرکتها که اصطلاحا به آن «بازار سهام» میگویند به وجود آمده بود؛ همه این عوامل باعث شده بود بعضی از شرکتهای بزرگ ورشکست شوند که در تاریخ سرمایهداری بیسابقه بود. بخشی از آن پول سرگردان در چنین وضعیتی به سمت بازار نفت کاغذی رفت و با قیمتهای بالای ۱۲۰ دلار در هر بشکه روبهرو شد، اکثر پولهایی که میدیدید بهصورت سرگردان وارد بازار نفت کاغذی شده بود، باعث میشد که قیمت نفت بهسرعت بالا رود.
یادم است در همان روزها کشورهای متعدد تولیدکننده و مصرفکننده نفت جهان به جده آمده بودند؛ با آقای مهندس نوذری وزیر وقت نفت در این اجلاس شرکت کردیم و شخص ملک عبدا... پادشاه وقت عربستان جلسه را اداره میکرد. یادتان باشد، قیمتها در اوج خود قرار داشت و منطق حکم میکرد با افزایش عرضه در بازار، بهای جهانی نفت کاهش یابد درصورتیکه ملک عبدا... اعلام کرد امروز به آرامکو دستور دادهشده تولید نفت را ۵۰۰ هزار بشکه در روز افزایش دهد. عکسالعمل بازار عادی چه باید باشد؟ عرضه که اضافه میشود، قیمت باید کاهش پیدا کند ولی بعدازظهر روزی که این تصمیم اعلام شد، قیمتها بازهم صعود کرد. شرایطی که آن زمان حاکم بود برای تاریخ سرمایهداری دنیا هم جدید بود. بعضی از آن موارد، البته به این برمیگشت که مقررات مالی و ضوابط سنجیدهای برای بازارهای مالی ازجمله بازار نفت کاغذی وجود نداشت و همین موضوع باعث شد قیمتها تا آن حد بالا برود.
حوالی تیرماه، قیمت نفت به بالاترین حد خودش یعنی ۱۴۸ دلار رسید ولی اواخر همان سال (۲۰۰۸) یعنی نزدیک به شش ماه بعدش، بهای نفت به 35 دلار سقوط کرد. در این موارد که به تحلیل بازار برمیگردد همه عوامل را باید دید. یکی از عوامل در افزایش یا کاهش قیمت نفت، قدرت دلار است ؛ ولی همه عوامل این نیست.
ماجرای حذف دلار
زمانی که مشکلات مربوط به بازار آسیای جنوب شرقی به وجود آمد، این مشکل بیشتر خودنمایی کرد که قیمت دلار میتواند از لحاظ قدرت خرید پولی که ما از خارج کسب میکنیم، به اقتصاد ایران ضربه بزند. با مجموعهای به نام کنفدراسیون صنعتگران ژاپن جلسهای در توکیو داشتیم و وقتی به آنها پیشنهاد کردم بهجای دلار، ین بدهید رئیس آن مجموعه که آقای مسنی بود با خوشحالی زیادی که برای من هم عجیب بود، گفت پیشنهادی که ما میخواستیم مطرح کنیم شما گفتید.
زمانی که متوجه شدیم ارزش دلار در حال کاهش است، بدون اینکه وارد درگیریهای غیراقتصادی شویم، بررسیها را آغاز کرده و با بانکمرکزی به توافق رسیدیم و بسیاری از فروشها را تبدیل به غیر دلار کردیم. البته دلیل اقتصادی هم داشتیم، دلیلمان این بود که با توجه به کمارزش شدن دلار، تکیهبر این ارز درست مانند این است که بخواهیم ثروت خود را ارزان بفروشیم. حداقلش این است که به فروشنده میگوییم قیمتی که اعلام میشود به قیمت دلار است ولی زمانی که وجه صادرات نفت را میپردازید، به ارزی غیر از دلار باید پرداخت کنید. البته برای اینکه خریدار ریسک تبدیل دلار به ارز دیگر مورد درخواست ما را نداشته باشد و دیگر از ما نفت نخرد، پیشنهاد دادیم هزینه تبدیل دلار به ارزی دیگر بر عهده ما باشد.
اصطلاحا از وجه «فاکتور» یا «سیاهه» فروش که اعلام میکنیم، هزینه تبدیل ارز را کم کنید. در این مورد با بانکمرکزی به توافق رسیدیم. اگر یادتان باشد در این دوره بدون هیچگونه سروصدای بیرونی چنین مهمی انجام شد که سوابقش هم در بانکمرکزی و هم در شرکت ملی نفت ایران وجود دارد. در آسیا از یوان و ین بهره میبردیم و در اروپا یورو میگرفتیم، البته چون بانکمرکزی به دلار نیاز داشت، توافق شد قسمتی از پول نفت به دلار باشد، چون بهواسطه تعهدات و بدهیهایی باید دلار میداشتیم زیرا صلاح نبود با تبدیل مجدد ارز، از تفاوت نرخ ارز ضرر کنیم.
بحران شرق آسیا و سقوط
بحران قیمت نفت در سال 1997 که منجر به سقوط نفت به قیمت زیر 10 دلار شد، از آسیای جنوب شرقی شروع شد. ابتدا کشور تایلند با مشکل مالی و کاهش شدید ارزش پول خود یعنی «بات» روبهرو شد. سپس این مشکل به بعضی کشورهای همجوارش تسری پیدا کرد تا آنجا که حتی کشور کرهجنوبی که از کشورهای صنعتی خوب بود و هست، در آن زمان با مشکلات بسیاری روبهرو شد و بانکهای کرهای در وضعیت نامساعدی قرار گرفتند. در نتیجه در تحلیل و برداشتی که نسبت به بازار نفت بود، مشکلات ایجادشده به مسائل قبل اضافه شود.مشکل اصلی بازار نفت این بود که افزایش عرضه در غرب بهویژه در آمریکا خودش را نشان داده بود. زمانی که مشکلات اقتصادی در جنوب شرق آسیا شروع شد، خرید نفت بر ای بسیاری از این کشورها مشکلات زیادی را به وجود آورد؛ زیرا به دلیل بحران اقتصادی و مازاد عرضه برای بخشی از نفت، دیگر تقاضای کافی وجود نداشت. عرضه نفت برای بازار آسیا به خصوص جنوب شرق آسیا، عملا با افزایش مواجه شده و در نتیجه قیمت نفت کاهش پیدا کرد و همه عرضهکنندگان از جمله ایران را با مشکل روبهرو کرد. البته محدودیت طولانی نبود و بعد از مدتی بازار نفت از طریق تصمیمات اوپک خودش را تعدیل کرد، آن مقدار عرضه اضافی از بازار خارج شد و قیمت هم بعد از مدتی توانست خودش ر ا به یک سطح قابل قبولی برساند. این دوره چندان طولانی نبود؛ زیرا همه تولیدکنندگان نفت جهان بهویژه اوپک به این نتیجه رسیده بودند که باید برای پایان دادن به این وضعیت به تفاهم برسند.
مشاور سابق دبیرکل سازمان کشورهای صادرکننده نفت، در این مصاحبه به تحریمهای آمریکا در دهه 70 به بعد میپردازد و معتقد است با وجود سختیهای بسیار در حوزه تجارت نفت، کشورها در نهایت به منافع خود فکر میکنند. روایتهای او از دوره حساسی که متصدی فروش نفت بود، خواندنی است.
سال ۷۰ که شما مدیر بینالملل شدید جنگ هم به اتمام رسیده و خیلی از محدودیتهایی که ما در زمان جنگ داشتیم تمامشده و باید به سمت احیای بازار نفت میرفتیم، در آن دوران با چه مشکلاتی دستبهگریبان بودید؟
در این سالها چند مورد خاص بازار نفت را تحت تأثیر قرار داد. یک مورد این بود که در پی حمله صدام به کویت، مجموع صادرات کشورهای عراق و کویت متوقف شده بود. بههمیندلیل، همیشه این احتمال را در مجموعه صحنه بینالمللی نفت میدیدند که شاید شعله جنگ در کشور کویت فروکش نکند و منطقه وارد یک دوره بدی شود. بنابراین مقدار زیادی از نفتخام توسط خریدارانی که میتوانستند از ایران نفت بخرند پیشخرید شد (البته نه به قیمت ثابت بلکه به قیمت زمان برداشت) حتی قراردادهایشان را تمدید کردند ولی وضعیت منطقه خیلی بحرانی شده بود. بازار نفت فراموش نکرده بود در ایام دفاعمقدس یکی از نفتکشهای خارجی در خلیجفارس غرق شده بود و طبیعی بود بیمه جنگی برای ورود نفتکشها بالا رفته و خریداران را دچار مشکل کند. بر همین اساس رقم بسیار بالایی از نفت خام ایران با مجوز هیاتمدیره وقت شرکت ملی نفت ایران و دولت از مجموعه خارک به بیرون منطقه منتقل شد.
درواقع ذخیره شناور؟
بله، چراکه نمیخواستیم مشتریهای ایران دچار کمبود نفت شوند. پالایشگرها هم برای تغییر نفت خام ورودی خود باید چند ماهی زمان صرف میکردند و از طرفی تولیدمان هم نباید کم میشد. ما با پر کردن نفتکشها و ارسال آنها به مناطق مختلف جهان آماده تخلیه محمولهها بودیم. در نتیجه برای چندین ماه این مشکل وجود داشت که تعدادی از نفتکشهای ایران در مناطق مختلف دنیا منتظر باشند تا خریداری برای تحویلگرفتن و تخلیه محموله اعلام آمادگی کند. خدا کمک کرد و به یاری همکارانی که چه در داخل ایران و چه در دفاتر شرکت ملی نفت ایران در خارج از کشور داشتیم این مهم انجام شد. البته این کار را بهصورت خیلی محرمانه انجام دادیم.
یکی از مدیران وزارت نفت نقل میکرد ششماه پس از حمله صدام به کویت، آقای فشارکی ــ مدیر یک موسسه مطالعاتی آمریکایی ــ در تحلیلی گفته بودند آمریکا تا چند ماه دیگر به کویت حمله میکند و قیمت نفت افزایش مییابد. با این تحلیل شرکت ملی نفت ایران میلیونها بشکه نفت روی آب ذخیره کرد و پس از آنکه آمریکا به کویت حمله کرد بهدلیل آزادسازی بخشی از ذخایر استراتژیک خود، قیمت نفت نهتنها افزایش نیافت بلکه کاهش هم یافت. ایران هم مجبور شد نفت خود را زیر قیمت بفروشد که ضرر سنگینی کرد. آیا اینطور بود؟
این موضوع را رد میکنم. به هیچ طریقی هیچ موسسه مشاوره خارجی یا داخلی در امور صادرات نفت، حتی نظر مشورتی نمیداد که بخواهیم آن را به هیاتمدیره نفت ببریم. این مطلبی را که شما میفرمایید برای اولین بار است که میشنوم. شاید برخی افراد در سمینار یا جلساتی نظرات خود را مطرح میکردند که این به معنی نظرات شخصیشان بود و نه بهعنوان ایده یک تصمیم اجرایی.اگر به قیمتهای آن زمان مراجعه کنیم قیمت هر بشکه نفت قبل از حمله صدام به کویت چیزی حدود ۲۳ دلار در هر بشکه بود که در یک دوره کوتاهی به ۴۰ دلار در هر بشکه هم رسید و طی چند روز اندکی کاهش یافت. این روند کاهشی با اعلام مقدمات و سپس حمله آمریکا به کویت بیشتر کاهش یافت. برداشت شخصی من آن زمان این بود که آمریکا و بازار نفت به کاهش قیمت نفت فکر و طوری بازار را مدیریت میکنند که مشکلی از بابت افزایش قیمت نفت بهوجود نیاید. بهنظر من تمهیداتی از قبل در دستور کار قرارگرفته بود که قیمت نفت دیگر افزایش پیدا نکند و به همین علت برخلاف اینکه بازار و برخی افراد پیشبینی میکردند قیمت نفت صعودی میشود، بهای طلای سیاه کاهش یافت و به حدود ۲۱ دلار رسید.
یعنی امور بینالملل، نفتی را روی آب ذخیره نکرده بود؟
اصلا آن ذخیره نه برای قیمت بود و نه مشورت فرد خاصی. خریداران نفت ایران قبل از این ماجرا یعنی بعد از هشت سال جنگ تحمیلی، یادشان بود که چطور برخی شرکتها را قانع کردیم تا بالاخره آمدند و باز هم خریدار نفت ایران شدند. در همان ایام یکی از نفتکشها در زمان بارگیری مورد اصابت حملات موشکی صدام قرار گرفت و در اطراف خارک غرق شد؛ این تاریخ، تاریخ خیلی قدیمی برای بازار نفت نبود که از یاد برده باشد. با چنین ذهنیتی طبیعی بود برای بارگیری به خلیجفارس وارد نشوند چرا که نرخهای بیمه جنگی بسیار بالا رفته بود، فراموش نکنید شرکتهای نفتی با تمام اعتباراتی که از بانکها میگیرند، خودشان پول خرید نفت و اجاره نفتکش را پرداخت میکردند، پس طبیعی بود حاضر نباشند به خلیجفارس بیایند و ما هم برای از دست ندادن مشتریهای خود، نفت را از محدوده خلیجفارس خارج کردیم.
مبدأ فروش نفت را تغییر دادید، درست است؟
بله دقیقا ولی البته نه همه فروشها را.
آن چیزی که در برنامه بود بهطور کامل در احیای بازار نفت محقق شد؟
میتوانم بگویم تا زمانهای بسیار بلند، مقدار صادراتی که در اروپا انجام میدادیم بیشتر از آن رقمی بود که رقیب اول تجاریمان یعنی عربستان انجام میداد؛ ما میتوانستیم شرکتهای بیشتری را به مشتریان خود اضافه کنیم اما در بازار آسیا بهعلت حجم صادرات عربستان، شرکت آرامکو از ما جلوتر بود.
در اواسط دهه 70، بیل کلینتون رئیسجمهور وقت آمریکا خرید نفت از ایران را توسط شرکتهای آمریکایی ممنوع کرد؛ تا قبل از این دستورالعمل اجرایی، چه میزان نفت به این شرکتها فروخته میشد؟
چیزی حدود 500 هزار بشکه؛ ولی اجازه بدهید روندش را با هم مرور کنیم. برخی پالایشگاههای آمریکایی پیش از انقلاب مشتری نفت ایران بودند و از دولت آمریکا مجوز خرید نفت از ایران را داشتند ولی نمیتوانستند پس از تسخیر لانهجاسوسی و تحریم ایران، نفت را به خاک آمریکا منتقل کنند. انصافا هم رابطه بسیار صحیحی از نظر تجاری بین شرکت ملی نفت ایران و شرکتهای آمریکایی برقرار بود؛ نه آنها رابطه خصمانهای را ایجاد میکردند که مشکلی را ایجاد کنند و نه ایران موارد سیاسی در این زمینه علیه آنها بهکار میبرد.
بههرحال براساس آن تحریم که یک دستورالعمل اجرایی رئیسجمهور وقت آمریکا بیل کلینتون بود، خرید نفت از ایران هم باید قطع میشد. حدود سه ماهی طول میکشید تا فرمان اجرایی رئیسجمهور به اجرا درآید. در این مدت برخی شرکتهای آمریکایی کمتر برداشت کردند ولی آن شرکت آمریکایی هنوز با ما قرارداد داشت. نفتکش این شرکت آمریکایی در خارک زیر بار بود و طبق ضوابط، ساعت ۱۲ شب به بعد دیگر نمیتوانست بارگیری کند زیرا تحریم آغاز شده بود و شرکت آمریکایی نمیتوانست پول محموله را تسویه کند. از نظر مقررات شرکت ملی نفت ایران هم نفتکشی میتوانست پایانه صادراتی خارک را ترک کند که بتواند پول محموله را پرداخت کند. این شرکت آمریکایی از طریق تلکس به دفتر تورنتوی شرکت ملی نفت ایران در کانادا اعلام کرد حاضر است پول محموله را از طریق شرکت خودش در سوئیس پرداخت کند به شرطی که مجوز خروج نفتکش از خارک صادر شود. مدیرعامل شرکت رسما نوشت من به شما قول میدهم که اولین شرکتی باشم که با مجوز وزارت خزانهداری آمریکا پول نفت ایران را تسویه کنم. استدلالش هم این بود که این کشتی زیر بارگیری بوده و بهصورت رایج باید از ضوابط تحریم مستثنا باشد. ما هم بر این عقیده بودیم که در زمینههای تجاری باوجود اینکه در نظرگرفتن همه اصول تجاری الزامی است، باید به شکلی تصمیمگیری شود تا به حیثیت تجاری کشور خللی وارد نشود. این شرکت آمریکایی میگفت مابقی نفتکش را هم پر کنید و من به شما قول رسمی و کتبی میدهم که تسویه پول نفت ازلحاظ دادگاه مشکلی نخواهد داشت. انصافا هم مقدار کمی مانده بود تا نفتکش پر شود، شاید یک ساعت بیشتر کار نداشت. در نهایت شرکت ملی نفت ایران بهاین علت تصمیم گرفت مجوز خروج را صادر کند ولی از این شرکت خواستیم که پرداخت در موعد مقرر انجام شود. خوشبختانه این مشتری آمریکایی سر موعد پول نفت را پرداخت کرد و جالب است بدانیم اولین اجازهای که از اوفک برای یک شرکت صادر شد برای این شرکت آمریکایی بود تا پول نفت ایران را پرداخت کند.
در یکی از مسافرتهای کاری در خارج کشور، مدیرعامل این شرکت را در دفتر لندن ملاقات کردم که بابت اعتماد شرکت ملی نفت به شرکتش از ما تشکر کرد و گفت ما جواب اعتماد شما را فوری دادیم. او اضافه کرد بر اساس مقررات باید جزئیات این جلسه را در قالب گزارشی به وزارت خارجه آمریکا اطلاع دهد زیرا طبق ضوابط داخلی این کشور، هر شرکتی که با یکی از مدیران ایرانی مذاکره میکند باید ریز مذاکرات جلسه را در اختیار مقامات مسئول قرار دهد.
او گفت این موضوع از نظر شما اشکالی ندارد؟ گفتم ما حرفی غیر از مذاکرات تجاری نداشتیم بنابراین اشکالی ندارد. این آقا گفت با وجود این که تحریم شدهاید، میشود از طریق راههایی از ایران نفت خرید. مثلا نفت به دریای سرخ آورده شود و آنجا مدارک نفت ایران را بهعنوان نفت کشور دیگری عوض کرد. به ایشان گفتم ایران به دنبال این راهها برای صادرات نفت نیست. این خطر وجود داشت که حتی این شرکت بخواهد توسط شرکتهای دیگر چنین شبههای را ایجاد کند و اگر این شبهات را آن زمان در بازار ایجاد میکردند، نتیجهاش دامنزدن به شایعه فروش نفت ایران به اسرائیل بود. به او گفتم شما میدانید شرکت ملی نفت ایران شرکت کوچکی نیست و مطمئنا جای شما را با شرکتهای دیگر پر میکنیم، بهتر است رابطه شرکتهایمان را حفظ کنیم تا زمانی که این تحریمها برداشته شود. در پاسخ گفت البته شرکت ما هم دنبال چنین کارهایی نیست.
سالها بعد، زمانی که صدام سقوط کرد، بعضی از شرکتهای نفتی که با صدام کار میکردند مورد بررسی قرار گرفتند که در تحقیقات مشخص شد همین شرکت با استفاده از این قبیل راهها، نفت عراق را میخریده است. این شرکت از وضعیت نفت عراق سوءاستفاده کرده بود و نفتی را که اجازه نداشت از عراق دریافت کند، با قیمتی خاص خریده بود.
بازار اشباع بود؟
بله. دقت کنید پیشتر ضوابطی داشتیم که نفت برای فروش نباید برای هر شرکت از میزانی مشخص در روز کمتر باشد. شرکتهای بزرگی که از ما نفت میبردند، پالایشگاههای بسیار بزرگی در سطح جهان داشتند که به دلیل تحریم، خرید نفت ایران برایشان ممکن نبود. در این شرایط ما یا باید نفت را روی دریا ذخیره میکردیم، یا باید تولید را کاهش میدادیم یا به قیمت نازل میفروختیم؛ به علت مشکلاتی که در بازار بهصورت کلی پیشآمده بود و تحولاتی که قیمت نفت را افزایش داد، توانستیم طوری مدیریت کنیم که با کاهش میزان مجاز فروش به هر شرکت به درآمدهای کشور ضربهای نخورد. ما سه ماه نفت را در دریا شناور گذاشته بودیم و اگر قیمت نفت در آن سه ماه افزایش نمییافت، بر اساس تخمینهای آن زمان حدود دو میلیارد دلار ضرر میکردیم که به کمک خدا از این بحران بهسلامت عبور کردیم.
اوایل انقلاب شرکتی بود که یکی از دادگاههای آلمان علیه ایران اقامه دعوا کرده و نزدیک سه میلیون دلار ادعا داشت. روی این طلب، بهاصطلاح خودشان بهره آمده و به حدود پنج میلیون دلار رسیده بود. گاهی به ایران اطلاع داده میشد شما به فلان شرکت بدهی دارید، این شرکت آمریکایی سعی کرد از طریق شرکتی که با آلمانیها شریک بود نفت برای خارج از آمریکا ببرد. به آنها اطلاع دادیم ما متوجه شدیم یکی از سهامداران شما یکی از شرکتهای آمریکایی بوده که ما را به دادگاه برده است، اگر میخواهید با ما رابطهای بدون مشکل برقرار کنید، باید در نخستین گام جریان شکایت در دادگاه را متوقف کنید. در مرحله بعد گفتیم براساس اسناد و مدارک، شرکت ملی نفت ایران حدود سه میلیون دلار بدهی خود را قبول دارد ولی بههیچوجه حاضر نیستیم بهرهای بپردازیم، این شرکت انصافا همکاری کرد تا مشکل برطرف شود. بعدها این شرکت یکی از خریداران نفت ایران شد که نفت را برای خارج از آمریکا تا قبل از تحریم بیل کلینتون خریداری میکرد.
بعد از سال ۸۴ که قیمت نفت بهبود پیدا کرد و بالای ۱۰۰ دلار رفت، مطلبی از شما خواندم، مبنی بر اینکه اگر یک بشکه نفت ۱۰۰ دلار شده و ما ۱۰۰ دلار میفروشیم از آنطرف آمریکاییها با دستکاری کردن ارزش نرخ دلار، ارزش ۱۰۰ دلار را مثلا ۸۰ دلار کردهاند؛ ماجرا چه بود؟
این موضوع یکی از عوامل و نه تمام عوامل افزایش قیمت نفت است؛ به این دلیل که نفت در بازارهای بینالمللی و بورس نفت به دلار ارزیابی و اعلام قیمت میشود، بهطور معمول اگر ارزش دلار کاهش پیدا کرده باشد، قیمت نفت بالا میرود و بالعکس اگر ارزش دلار تقویت شده باشد، قیمت نفت کاهش مییابد. مثلا در آینده نزدیک، برداشت غالب در بازار بر این است که بانک مرکزی آمریکا به دنبال این است که نرخ بهره دلار را بالا ببرد که همه بازار منتظر این موضوع است، اگر نرخ بهره افزایش یابد، باعث خواهد شد که بهرهدهی در بانکهای آمریکا و رشد اقتصادی این کشور افزایش پیدا کند؛ درنتیجه مقداری از پولهای سایر نقاط جهان به دلار تبدیلشده و به بازار آمریکا میرود. در این صورت حداقل آینده کوتاهمدت اقتصادی آمریکا موفقیتآمیزتر خواهد بود. افزایش نرخ بهره مثلا در دسامبر ۲۰۱۷ همراه با خودش میتواند تقویت دلار را در پی داشته باشد و تقویت دلار باعث میشود قیمت نفت خام کاهش پیدا کند. معنی این چیست؟ یعنی این کاهش به ضرر کسی است که صادر میکند؟ ولی در آنصورت چون دلار تقویت میشود، یک دلار آمریکا در بازاری که میخواهد خرید خارجی کند، بیشتر از دلاری که قبلا ضعیف بوده میتواند خرید کند.
حالا شما این را در نظر بگیرید، قیمت نفت کاهشیافته ولی یک دلار شما میتواند خرید بیشتری کند، پس شما نباید فقط بهصورت اعداد و ارقام بگویید که قیمت نفت کاهش پیدا کرده، پس به ضرر صادرکننده بوده است. نه چون جنبه دیگری هم دارد که آن تقویت قیمت دلار است؛ لذا پولی که میگیرید، ارزش و قدرتش بیشتر از قبل است.در آن زمان بخشی از افزایش قیمت نفت خام به این دلیل بود که ارزش دلار پایین آمده بود، باید تأکید کنم در همان ایام مشکلاتی در بازارهای مالی دنیا و بازارهای سهام شرکتها که اصطلاحا به آن «بازار سهام» میگویند به وجود آمده بود؛ همه این عوامل باعث شده بود بعضی از شرکتهای بزرگ ورشکست شوند که در تاریخ سرمایهداری بیسابقه بود. بخشی از آن پول سرگردان در چنین وضعیتی به سمت بازار نفت کاغذی رفت و با قیمتهای بالای ۱۲۰ دلار در هر بشکه روبهرو شد، اکثر پولهایی که میدیدید بهصورت سرگردان وارد بازار نفت کاغذی شده بود، باعث میشد که قیمت نفت بهسرعت بالا رود.
یادم است در همان روزها کشورهای متعدد تولیدکننده و مصرفکننده نفت جهان به جده آمده بودند؛ با آقای مهندس نوذری وزیر وقت نفت در این اجلاس شرکت کردیم و شخص ملک عبدا... پادشاه وقت عربستان جلسه را اداره میکرد. یادتان باشد، قیمتها در اوج خود قرار داشت و منطق حکم میکرد با افزایش عرضه در بازار، بهای جهانی نفت کاهش یابد درصورتیکه ملک عبدا... اعلام کرد امروز به آرامکو دستور دادهشده تولید نفت را ۵۰۰ هزار بشکه در روز افزایش دهد. عکسالعمل بازار عادی چه باید باشد؟ عرضه که اضافه میشود، قیمت باید کاهش پیدا کند ولی بعدازظهر روزی که این تصمیم اعلام شد، قیمتها بازهم صعود کرد. شرایطی که آن زمان حاکم بود برای تاریخ سرمایهداری دنیا هم جدید بود. بعضی از آن موارد، البته به این برمیگشت که مقررات مالی و ضوابط سنجیدهای برای بازارهای مالی ازجمله بازار نفت کاغذی وجود نداشت و همین موضوع باعث شد قیمتها تا آن حد بالا برود.
حوالی تیرماه، قیمت نفت به بالاترین حد خودش یعنی ۱۴۸ دلار رسید ولی اواخر همان سال (۲۰۰۸) یعنی نزدیک به شش ماه بعدش، بهای نفت به 35 دلار سقوط کرد. در این موارد که به تحلیل بازار برمیگردد همه عوامل را باید دید. یکی از عوامل در افزایش یا کاهش قیمت نفت، قدرت دلار است ؛ ولی همه عوامل این نیست.
ماجرای حذف دلار
زمانی که مشکلات مربوط به بازار آسیای جنوب شرقی به وجود آمد، این مشکل بیشتر خودنمایی کرد که قیمت دلار میتواند از لحاظ قدرت خرید پولی که ما از خارج کسب میکنیم، به اقتصاد ایران ضربه بزند. با مجموعهای به نام کنفدراسیون صنعتگران ژاپن جلسهای در توکیو داشتیم و وقتی به آنها پیشنهاد کردم بهجای دلار، ین بدهید رئیس آن مجموعه که آقای مسنی بود با خوشحالی زیادی که برای من هم عجیب بود، گفت پیشنهادی که ما میخواستیم مطرح کنیم شما گفتید.
زمانی که متوجه شدیم ارزش دلار در حال کاهش است، بدون اینکه وارد درگیریهای غیراقتصادی شویم، بررسیها را آغاز کرده و با بانکمرکزی به توافق رسیدیم و بسیاری از فروشها را تبدیل به غیر دلار کردیم. البته دلیل اقتصادی هم داشتیم، دلیلمان این بود که با توجه به کمارزش شدن دلار، تکیهبر این ارز درست مانند این است که بخواهیم ثروت خود را ارزان بفروشیم. حداقلش این است که به فروشنده میگوییم قیمتی که اعلام میشود به قیمت دلار است ولی زمانی که وجه صادرات نفت را میپردازید، به ارزی غیر از دلار باید پرداخت کنید. البته برای اینکه خریدار ریسک تبدیل دلار به ارز دیگر مورد درخواست ما را نداشته باشد و دیگر از ما نفت نخرد، پیشنهاد دادیم هزینه تبدیل دلار به ارزی دیگر بر عهده ما باشد.
اصطلاحا از وجه «فاکتور» یا «سیاهه» فروش که اعلام میکنیم، هزینه تبدیل ارز را کم کنید. در این مورد با بانکمرکزی به توافق رسیدیم. اگر یادتان باشد در این دوره بدون هیچگونه سروصدای بیرونی چنین مهمی انجام شد که سوابقش هم در بانکمرکزی و هم در شرکت ملی نفت ایران وجود دارد. در آسیا از یوان و ین بهره میبردیم و در اروپا یورو میگرفتیم، البته چون بانکمرکزی به دلار نیاز داشت، توافق شد قسمتی از پول نفت به دلار باشد، چون بهواسطه تعهدات و بدهیهایی باید دلار میداشتیم زیرا صلاح نبود با تبدیل مجدد ارز، از تفاوت نرخ ارز ضرر کنیم.
بحران شرق آسیا و سقوط
بحران قیمت نفت در سال 1997 که منجر به سقوط نفت به قیمت زیر 10 دلار شد، از آسیای جنوب شرقی شروع شد. ابتدا کشور تایلند با مشکل مالی و کاهش شدید ارزش پول خود یعنی «بات» روبهرو شد. سپس این مشکل به بعضی کشورهای همجوارش تسری پیدا کرد تا آنجا که حتی کشور کرهجنوبی که از کشورهای صنعتی خوب بود و هست، در آن زمان با مشکلات بسیاری روبهرو شد و بانکهای کرهای در وضعیت نامساعدی قرار گرفتند. در نتیجه در تحلیل و برداشتی که نسبت به بازار نفت بود، مشکلات ایجادشده به مسائل قبل اضافه شود.مشکل اصلی بازار نفت این بود که افزایش عرضه در غرب بهویژه در آمریکا خودش را نشان داده بود. زمانی که مشکلات اقتصادی در جنوب شرق آسیا شروع شد، خرید نفت بر ای بسیاری از این کشورها مشکلات زیادی را به وجود آورد؛ زیرا به دلیل بحران اقتصادی و مازاد عرضه برای بخشی از نفت، دیگر تقاضای کافی وجود نداشت. عرضه نفت برای بازار آسیا به خصوص جنوب شرق آسیا، عملا با افزایش مواجه شده و در نتیجه قیمت نفت کاهش پیدا کرد و همه عرضهکنندگان از جمله ایران را با مشکل روبهرو کرد. البته محدودیت طولانی نبود و بعد از مدتی بازار نفت از طریق تصمیمات اوپک خودش را تعدیل کرد، آن مقدار عرضه اضافی از بازار خارج شد و قیمت هم بعد از مدتی توانست خودش ر ا به یک سطح قابل قبولی برساند. این دوره چندان طولانی نبود؛ زیرا همه تولیدکنندگان نفت جهان بهویژه اوپک به این نتیجه رسیده بودند که باید برای پایان دادن به این وضعیت به تفاهم برسند.